به گزارش «عمار فیلم» به نقل از فرهیختگان، این روزنامه در یادداشتی به بررسی مشکلات و مسائل پیش روی تولید فیلم در بین فیلمسازان جوان کشور پرداخته است. امیرعباس ربیعی، کارگردان فیلم کوتاه «ولد» با بیان توضیحاتی در این رابطه گفت: تقریبا چهار سال پیش من یک کار سینمایی نوشتم و به حوزه هنری ارائه کردم که از تولید آن استقبال کردند اما اکنون پس از چهار سال هنوز به جایی نرسیدهایم. بعد از آن هم سه فیلمنامه سینمایی نوشتم اما هنوز اتفاقی نیفتاده است. فیلمنامههایی که ما مینویسیم تکلیفش معلوم است. بخش خصوصی قطعا حاضر به سرمایهگذاری روی این مضامین و موضوعات نیست. سرمایهگذاران خصوصی ترجیح میدهند به سمت آثار کمدی بروند که گیشه تضمین شده دارند. از طرف دیگر نهادها و سازمانها نیز با ما همکاری نمیکنند و زیر بار متنهایی که ما مینویسیم نمیروند. اغلب آن چیزی که مدنظر آنهاست، یک فیلم سینمایی اجتماعی خنثی است. ما فیلمنامههایی مینویسیم که درباره دغدغه اجتماعی مردم و مسائل سیاسی امروز و گذشته ایران است و نهادها حاضر به سرمایهگذاری روی آن نیستند. قبل از اینکه ما بخواهیم وارد تولید شویم، نهادها بهخاطر مضامینی که در فیلمنامه ما وجود دارد خیلی از آن استقبال میکنند اما بعد از آن ملاحظاتی دارند که موجب توقف تولید میشود.
همین ملاحظات باعث شد که فیلمنامه ما در حوزه هنری وارد فاز تولید نشود. با اینکه پیشتولید فیلم نیز آغاز شد و عوامل آمدند و تمرینها و دورخوانی انجام شد اما به بهانههایی تولید متوقف شد. قصه فیلم من در مورد وحدت شیعه و سنی بود که در سیستانوبلوچستان روایت میشد و به نظرم به دلیل انتخاب همین قصه، مدیران حاضر نشدند که برای تولیدش ریسک کنند. آنقدر مشاورههای منفی با مدیران سازمانها و نهادها انجام میشود که آنها از کار انصراف میدهند. کافی است کارنامه این مدیران را بررسی کنید تا ببینید پر از کارهای خنثی است که موضوعش به کسی بر نمیخورد. مدیران نمیتوانند فیلمنامه را رد کنند و میگویند این اثر هم حرف ماست و هم حرف انقلاب و مردم اما شجاعت تولید آن را ندارند. مدیران به جای اینکه از هنرمندانی که تحتنظر خودشان کار را پیش بردهاند حمایت کنند، با اولین انتقاد و مخالفت یا احتمال موضعگیری شخصی یا نهادی علیهشان او را تنها میگذارند.
فیلمنامه من را حوزه هنری از همان اول خرید و این باعث ایجاد معضل بزرگی برای من شده است. نه حوزه هنری حاضر به ساخت آن است و نه میتوانم آن را آزاد کنم و به دیگران برای ساخت بدهم. نتیجهاش این میشود که فیلمنامه من به همان کشویی میرود که چندین فیلمنامه دیگر از هنرمندان آرشیو شده است. تنها راهکاری که برای حل مشکلات فیلمسازان جوان انقلابی وجود دارد، این است که مدیران نهادهایی که ادعای انقلابی بودن دارند، واقعا انقلابی عمل کنند. حوزه هنری یا سازمان رسانهای اوج یا نهادهای دیگر در این زمینه، فلسفه به وجود آمدنشان حمایت از آثار انقلابی است. هنر انقلاب، هنری است که درد مردم را بگوید. من بهعنوان هنرمند باید حرفهای مردم را در آثارم منعکس کنم اما برخی مسئولان تاب شنیدن این حرفها را ندارند. مدیران فرهنگی باید از بدنه انقلابی مردم انتخاب شوند تا بتوانند حرف مردم را بشنوند. با همین نوع مدیریت است که سینمای ما به سمت فیلمهای اجتماعی خنثی فیلمسازان انقلابی و فیلمهای اجتماعی تلخ خارجیپسند فیلمسازان غیرانقلابی میرود. متاسفانه در این فضا و شرایط نمیتوان فیلمهایی ساخت که درد مردم را بگوید و نگاه امیدوارانهای به آینده داشته باشد.