من عمار را از کودکی میشناسم. اصلاً جشنواره عمار یک ریشه تاریخی دارد و ظهورش بعد از فتنه نیست. ریشه تاریخی جشنواره عمار به سالهای پنجاه و نه تا پایان جنگ برمیگردد.
آن موقع خیلی از روستاهای ایران برق نداشت. تلویزیون نداشت. اصلاً تلویزیون نمیگرفت. این نیروهای جهادی، فیلمهای سینمای جنگ و دفاع مقدس را میبردند و در روستاها نمایش میدادند. یادم هست بیژن به روستای ما میآمد. آن موقع آپارات میآورد. صدا نداشت. خودش روی فیلم حرف میزد. بعداً به قول یکی از بچههایی که در فضای کارگردانی مستند و سینما افتاد، به ما میگفت که بیژن به ما یک فیلمنامه دیگر میگفته. من فیلمها را دیدم ولی فیلمنامه بیژن بهتر از فیلمنامه اصلی بود.
در دهه هفتاد و در عصر رفاهزدگی و کارگزاران، کلاً فتیله انقلاب پایین کشیده شد. در دهه هشتاد هم که دیگر اصلاً جرم شد. نگاه انقلابی جرم که هیچی، اصلاً یک نگاه خیلی زشت و ناپسند و خیلی بدی شد. از این نظر عمار برایم مقدس و زیبا است. خودم از این زاویه دوستش دارم. جشنواره فیلم عماری که در دهه شصت داشتیم، شهید تولید میکرد. شهید میساخت. یعنی هدف ما باید در این سطح باشد که بتواند شهید تربیت کند.
پسر یکی از اقوام، چهارده ساله بود. مفقودالاثر شده بود. پرسیدم، غلام چه طوری به جبهه رفت و شهید شد؟ میگفت: غلام که نمیدانست جنگ و جبهه چی است. بیژن او را به کشتن داد. بیژن خودش یک سخنرانی داشت که بک گراندش آن فیلمه بود. بیژن خودش در مورد امام و انقلاب یک سناریو داشت و آن را مقابل مخاطبین پیاده میکرد؛ والا توی سینما که اسم امام نمیآمد.
زمینِ بازی تربیت
ما کلاسهای درسی خاصی داریم که این کلاسها اصلاً تشکیل نمیشوند. یعنی شکل کلاس درس نیست که یک استاد بیاید درس بدهد و دانشآموزان نگاه کنند. یک فضای مجازی است که هر کسی در آنها قرار میگیرد، بنا به ماهیت آن فضا، تربیت میشود. مثلاً بخواهم جزئیترینش را بگویم. نوع معماری ساختمانها است. شما در کشوری مثل تاجیکستان اصلاً آشپزخانه اٌپن ندارید. چون آنها خیلی بیحیایی و زشت میدانند که زنشان توی آشپزخانه باشد و مهمان او را ببیند اما در ایران خانهای نمیبینیم که آشپزخانۀ اٌپن نداشته باشد.
در فضای خانههای ما و در آپارتمانهایمان داریم تربیت میشویم که حیا از بین برود. در این معماری. این دیگر جزئیترینش است. بالاتر برویم. زمینهای بازی وجود دارد که غرب میسازد؛ مثل فوتبال. جامعهای که فوتبال را نگاه میکنند و دنبال میکنند، وارد فضایی میشوند که ساختارهای دو قطبی را تمرین میکنند. فوتبال را آقای کیسینجر پیشنهاد داد. به عنوان فضایی برای تربیت کردن آدمهای جهان، برای ساختارهای دو قطبی مثل دمکرات و جمهوریخواه که در آمریکا هست. با فوتبال جواع ساختارهای دو قطبی را در فضای دیگری تمرین کنند، نه در فضای سیاست.
در تشیع و انقلاب اسلامی هم ما از قدیم یک سری زمینهایی داشتیم. مثل هیئتهای مذهبی. یعنی هیئتهای مذهبی صرفاً یک جایی برای عزاداری نیست. یک فضایی است که وقتی شما وارد آن میشوید، حسینی میشوید. دفاع مقدس یک زمین تربیت بود. وقتی شما داخل آن میشدید، آموزش میدیدید. بدون اینکه کسی به شما درس بدهد. شاهرخ ضرغام میرفتی و حر امام خمینی میآمدی. یکی دیگر از زمینها جهاد سازندگی بود. هر کس به جهاد سازندگی میرفت، انقلابی بیرون میآمد. به همین دلیل هم آن را کشتند. یک زمین بازی قدرتمند در تربیت منابع انسانی بود.
عمار هم ماهیتی اینگونه دارد. البته هنوز ظرفیت عمار به بروز و ظهور نرسیده. هرکس در زمین عمار آمد، امکان ندارد، وقتی خارج بشود، نوع انقلابی بودنش متفاوت است. نوع انقلابی بودنش بسیار نزدیک به نگاه امام و آقا میشود. من میتوانم این را دقیقاً اثبات بکنم. شما در جامعه ایران با مذهبیهایی طرف هستی که نمیتوانند نگاه آقا را متوجه شوند. نمیتوانند این را بفهمند. عمار آن زمین بازیای است که شما را با حقیقت انقلاب آشنا میکند. مثل مدافعان حرم. اصلاً نمیتوانی ماهیت آنها را بشناسی، مگر این که سینمای عمار را ببینی. نمیتوانی! امکان ندارد! کسی نمیتواند فیلم مادرانه را ببیند و گریه نکند. اصلاً داعش هم فیلم مادرانه را ببیند، گریه میکند.
شأن عمار در انقلاب
جایگاه جشنواره عمار در انقلاب اسلامی مثل جایگاه منبر در هیئتهای مذهبی است. یعنی قرار نیست شور ایجاد کند. قرار است بصیرت ایجاد کند. جایگاهش در منظومه انقلاب اسلامی مثل جایگاه سخنرانی در هیئت است. جایگاهش مثل آن است. آن شور انقلابی بعد از آن است که شکل میگیرد و صحیح است و آن شور انقلابی باعث نمیشود که شما بروی قمه بزنی.
سخنرانی قبلش است. میگوید شور داشته باش. حسینی باش. برو شهید شو؛ اما عین شیعه انگلیسی دچار خطا نشو. جلوی انحرافات را میگیرد.
آیندۀ عمار
ما هنوز فیلم سینمایی خروجی از بچههای عمار نداشتیم. فیلمهای داستانی را هم تازه شروع کردهاند. طالبی یا حاتمیکیا یا دیگران که سنمایی کار میکنند، اینها از قبل هستند و کماند. ما نتیجۀ عمار را الان نمیبینیم. نتیجه عمار را دو دهه دیگر میبینیم. عمار تازه دارد شکوفه میزند. عمار هنوز شکوفه نزده و یک نهال قشنگ در باغ است.
ببین این نهال چه غوغایی کرده؟ اگر این درخت شود، شکوفه بزند و میوه بدهد چه کار میکند؟ ما انشاءالله با نسل گستردهای از کارگردانهای انقلابی در دو دهه آینده آشنا میشویم که تاریخ سینمای ایران را تا ابد تغییر میدهد؛ یعنی سینمای روشنفکری باید برود و بمیرد، دیگر تمام. عمار یک طوفان فکری دستهجمعی انقلابیون ایران است. در این طوفان فکری خلاقیت ایجاد میشود، اصلاً برای خلاقیت است.
دقیقاً مثل اتفاقی است که در انقلاب اسلامی در حوزه سینما میافتد و کلاً تغییر میکند. ما یکی دو دهۀ آینده دوباره این اتفاق را در سینما خواهیم داشت. دوباره انقلابی در سینما خواهیم داشت. هنوز آن اتفاق نیفتاده. آن اتفاق انشاءالله یک دهه یا دو دهه دیگر میافتد. آن انقلاب سینماست است. آن غوغای اصلی عمار است. شما نسلی را میبینید و میگویید از کجا شروع کردی؟ میگوید من این را به عشق عمار ساختم که مرا ببینند. بروم فانوس بگیرم. در اکرانهای مردمی بروم. یک بچهمسجدی بودم. همین جوری گوشی را برداشتم و اولین بار یک فیلم ساختم. بچهها مرا بالای سن بردند. تشویق کردند.
عمار در برگزاری مراسم هم خلاقیت به خرج داد. مراسم شهدا قدیمها برگزار میشد. مادر شهید و پدر شهید ته سالن مینشستند. اصلاً کسی نمیگفت مادر شهید بیاید جایزه بدهد. هیچی نمیگفت که از مادر شهید تشکر میکنیم. مادر سه شهید جهانوطن این جا هستند. ولی عمار خلاقیت نشان داد. ایدههای جدید داد. گفت: فضا را تغییر بده. گفت: گوسفند، صف اول مال مادر شهید است.
مردمی بودن جشنوارۀ عمار
مردم اصلاً کی هستند؟ کسی که این اسم را انتخاب کرده، یکی مثل وحید جلیلی بوده که انتخاب هوشمندی داشته. ما یک سری جناحهای سیاسی داریم به نام اصولگرا و اصلاحطلب. اینها جناحهایی هستند که دولت آنها را ساخته. یک جناحی هم داریم که جناح انقلابی است. جریان انقلابی یک جناحی دارد که اسمش مردم است. جریان ضد انقلاب هم جناح دارد. آنها سرویسهای امنیتی غرب هستند و جریان شبه روشنفکری در ایران. اینها مردم نیستند. گاهی مردم را فریب میدهند. اصلاً اینها هیچ وقت با مردم نبودند. اینها همانهایی هستند که میگویند کارتنخوابها را عقیم کنیم که گندشان پاک شود.
انقلاب متعلق به مردم است. اصلاً همه چیز برای مردم است. ما که اصلاً چیزی نداریم. این مردم هستند که انقلاب را تا این جا آوردهاند. شما مردم را از تاریخ انقلاب حذف کن، تهاش چی میماند؟ دیگر هیچی نداریم. این چندتا آدم ذخائر انقلاب که سر سفره انقلاب بودند و همیشه نان به نرخ روز میخوردند، مردم هستند؟
مردم هستند که خون دل میخورند. انقلاب، جنگ، تحریم، بیچارگی، بدبختی، باز هم نه دی میآیند. این مردم هستند که دو خرداد میآیند. مردم هستند که سه تیر میآیند. مردم هستند که توی انتخابات میآیند. مردم هستند که هنوز هم بعد از تحریمها میآیند رأی میدهند. این مردم هستند که هر راهپیمایی بیست و دو بهمن بیشتر از قبل میآیند. مردم هستند که آمریکاییها جرأت نمیکنند به ما نزدیک شوند. جشنواره مال این مردم است. مردم را نمیشود تقسیمبندی کرد. بگوییم مردم فتنه و مردم غیر فتنه، اصلاً همچین چیزی نداریم. مردم، مردم هستند. مردم را نمیشود تقسیمبندی کرد. یعنی چهارتا از اعضای سازمان مجاهدین خلق و منافقین و پدرسوختهها را میبینی که توی خیابان آمدند. چهارتا جوان را هم گول میزنند و سطل زباله آتش میزنند، کی میگوید اینها مردم هستند؟ مردم بیست و پنج خرداد به صحنه آمدند. آقا گفت بروید خانه، دیگر هیچ کس بیرون نیامد. فکر میکنی مردم ایران خیمه امام حسین را آتش میزنند؟ آخر این با عقل سازگار نیست. به خود آمریکاییها بگویی، خندهشان میگیرد.
اکرانهای مردمی
اکرانهای مردمی جشنواره عمار، شکستن انحصار اکران و نمایش بود. سینماهای ما بچهها را نشان نمیدهند. صدا و سیمای ما نشان نمیدهد. صدا و سیمای ما انقلابی نیست؛ اما بیگناه است. به دلیل ساختارهای اشتباهی که داریم، صدا و سیما بیگناه است. صدا و سیما هیچ وقت مستند داد یا جمهوریت در جمعه بازار یا سیلاب کلوار را نشان نمیدهد. هیچ وقت نشان نمیدهد. اصلاً نمیتواند توی این فضاها بیاید. در ساختار صداو سیما محافظهکاری وجود دارد. وقتی اینها را نشان نمیدهند، بچهها همگی بیژن میشوند. تا ته روستاها میروند. تا ته روستاهای کهکیلویه و بویراحمد که جاده هم نیست. برق هم نیست. اصلاً آب و اینها هم نیست. هیچی نیست. بچهها میروند فیلمها را نشان میدهند.