به گزارش «عمارفیلم» و به نقل از روزنامه عصر ایرانیان، محمدرضا عباسیان، نام شناخته شدهای در میان مستندسازان کشور است که بسیاری او را با آثار خارج مرزیاش میشناسند. در این گفتوگو، صحبتهای او را درباره فردی خواهید خواند که به اعتقاد عباسیان، موفقترین حضور بینالمللی جمهوری اسلامیایران را رقم زد.
آشنایی شما با «سیدعیسی طباطبایی» از کجا شروع شد؟
من مستندی با عنوان «مهاجر سپید» در مورد ایشان ساختم که حداقل برای ده، دوزاده سال پیش است، ولی بههرحال از معدود کارهایی بود که ساخته شد. هرچند که تا الآن پخش نشده است، ولی معتقدم اگر حتی دهها مستند خیلی خوب و حرفهای دیگر هم ساخته بشود، نمیتواند همۀ ابعاد زندگی آقای طباطبایی، تواناییهای ایشان و کاری را که ایشان کرده است، بهنمایش بگذارد. البته آشنایی ما با ایشان به قبلتر بازمیگردد. آقای طباطبایی با ما همروستایی بودند و پدرشان فوت میکنند و بهخاطر شرایط سخت آن روزگار به روستای پدری بنده میآیند و با عمویشان زندگی میکنند. با برخی از افراد روستا هم رابطهای داشتند، ازجمله پدر بنده. بهواسطۀ تجربۀ همان چند سال زندگی در روستا، همچنان این رابطه را حفظ کردهاند.
چرا برای ساخت مستند به سراغ این سوژه رفتید؟ کارنامه ایشان را از چه جهت مهم میدانید؟
مهمترین کاری که آقای طباطبایی کرده پشتیبانی لجستیک از حزبالله و خانوادههای منتسب به گروه حزبالله بوده است. آقای سیدعیسی طباطبایی، هفت مؤسسه مختلف برای حمایت از شیعیان در لبنان راه انداخته بود که بخش عمده آن از طریق درآمدزاییهایی است که خود ایشان داشته یا از طریق کمکهایی که از شیعیان غیر ایرانی کسب کرده است. اما نکته کلیدی آن این است که همه پروژههای ایشان پروژههای موفقی بوده است! ایشان در شهر بیروت در جاده فرودگاه یک مسجدی را به اسم مسجد «رسول اعظم» ساخته است. در کنار مسجد نیز یک بیمارستانِ بسیار مدرن و مجهز با مشارکت بنیاد شهید در آن زمان ساخته است که این را در اختیار حزبالله قرار داده است. از آن مهمتر این که آقای طباطبایی، مدیریتِ هر آنچه را که کار کرده، برای خودش نگه نداشته و در اختیار حزب الله قرار داده است. و هماکنون بیمارستان رسول اعظم در شهر بیروت امکان این را دارد که به همۀ خانوادههای شهدا و مجروحین حزبالله، سرویس رایگان بدهد و سالی چند میلیوندلار هم از محل سرویسی که به دیگران میدهد درآمد داشته باشد.
کمیدرباره آغاز حرکت ایشان در لبنان بگویید. چه شد که آقای طباطبایی این حرکتها را در لبنان آغاز کردند؟
بعد از پیروزی انقلاب همان راهی را که «امامموسیصدر» در لبنان انجام داده بود، سیدعیسی نیز شروع میکند؛ یعنی ارتقاء جایگاه اجتماعی شیعیان لبنان، کمک و مساعدت به شیعیان. همچنین نهادهای مختلف کمکرسانی را در لبنان به وجود میآورند؛ اعم از کمک به محرومان، کمک به خانوادۀ شهدا، ساخت مساجد و حسینیهها و ساخت بیمارستان.
حالا چرا ساخت بیمارستان؟ واقعا به بیمارستانی با این حد از تخصص نیاز بود؟
برای اینکه بیمارستانی در جنوب لبنان وجود نداشت تا رزمندگان حزبالله بتوانند آنجا مداوا بشوند، شروع به ساخت بیمارستان بسیار عظیم شیخ راغب حرب کرد. وقتی که جنوب لبنان آزاد شد خیلیها گفتند که پروژۀ آقای طباطبایی شکست خورد. دیگر جنگی در جنوب لبنان نیست که یک بیمارستان با این عظمت و با این تخصص و این حرفه لازم باشد. امروز بیمارستان شیخ راغب حرب در جنوب، قطب جدی بهداشت و درمان کلّ جنوب لبنان هست؛ یک مرکز بسیار مهم درمانی و درآمدزا.
فعالیتهای عمرانی دیگری هم داشتند؟ مهمترین اقدام ایشان چه بوده است؟
بله؛ بسیاری از پروژههای آبرسانی که ادامه داشته و دارد هم از جمله کارهای سیدعیسی است. تأسیس بسیاری از پروژههای دیگر هم برعهدۀ سیدعیسی بوده است. از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: حوزۀ علمیهای که در «بعلبک» ساختند و فعال بود. مرقد «سیده خوله»، دختر امامحسین(ع) که در بعلبک ساختند و فعال است. مراکز فرهنگی امامخمینی که در بیروت فعال هست و برخی دیگر. اما فارغ از دست پر برکت ایشان، نگاه بسیار هوشمندانه و پیشرو ایشان مهمتر است. از نظر ما مهمترین کاری که ایشان کرده است، کاری است که در بحث «المنار» کرده است. لبنان بهلحاظ حوزۀ بینالمللی در همۀ سالهای بعد از انقلاب موفقترین پروژۀ جمهوری اسلامیایران در خارج از کشور بوده است. ما در افغانستان خیلی کار کردیم اما نتیجهای که مورد انتظار بود حاصل نشد. در تاجیکستان خیلی تلاش کردیم و در بحث نهضت اسلامیتاجیکستان فعالیتهای زیادی انجام شد اما بازهم نتیجه مطلوب به دست نیامد. در پاکستان هم تلاش زیادی کردیم اما شرایط روزبهروز نامناسبتر شد. در آذربایجان هم تا اندازهای در بحث جنگ قرهباغ، طرف آذریها ایستادیم و حمایت کردیم و نتیجهای نگرفتیم. جمهوری اسلامیدر بوسنی حضور ویژهای داشت اما به اندازه حضورش، جواب نگرفت.
و شما در مقایسه با اینها، حضور ایران در کنار حزب الله را موفقترین حضورش میدانید…
درست است. به نظر من اگر پروژه لبنانِ جمهوری اسلامیایران به موفقیت رسیده و امروز حزبالله لبنان یک چنین جایگاهی در لبنان و منطقه دارد ـکه مسیحیان لبنان هم برای حزبالله لبنان جان میدهند و خواننده مسیحی لبنان، خانم «جولیا پطروس»، حاضر است چنین آهنگی برای حزبالله لبنان بخواند، همه اینها، بهنظر من مرهون آدمیبه اسم سیدعیسی طباطبایی است. سیدعیسی آنقدر نگاه پیشرویی داشته و با تمام وجود و با جان و دل کار کرده و خانواده و جانش را کف دستش گرفته که با خنده میگوید: خانۀ من چهار بار کاملأ تخریب شد؛ چهار خانه مختلف با هر آن چه در آن بود. من هیچ چیزی از گذشتۀ خود ندارم، چون خانۀ من با خاک یکسان شده است و هیچ آرشیوی از گذشتهام برایم باقی نمانده است. هیچ عکسی، هیچ فیلمی، هیچ چیزی نمانده است.