به گزارش «عمار فیلم»، گعده مجازی «راهنما» به همت دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار با نقد و بررسی مستند «ژنرال» به کارگردانی مهرداد یوسفی، با حضور نعمتالله سعیدی، نویسنده و منتقد سینما بصورت زنده از صفحه اینستاگرامی و همچنین تارنمای اکران مردمی جشنواره برگزار شد.
ایده اولیه برای ساخت مستند ژنرال، چگونه شکل گرفت؟
مهراد یوسفی، کارگردان سنندجی این مستند که دانشآموخته رشته سینما و فوقلیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران است، اظهار داشت: سالها بود که درخصوص تاریخ معاصر کُردستان بحث نشده بود، همین مستند ژنرال هم به نوعی ارتباط سردار سلیمانی را با کُردها و کردستان نشان میدهد، مستند ژنرال را اگر بخواهم از بدو تولد، آن ایده اولیهاش برایتان بگویم، قطعاً اطلاع دارید که یک فیلم کوتاه نُه دقیقهای داستانی به اسم توکل توسط یکی از مؤسساتی که در زمینه فیلمسازی ساخته شد، این فیلم کوتاه خیلی فیلم خوش ساختی هم بود، پروداکشن عظیمی داشت، تعداد بازیگرهای خیلی زیادی داشت، دقیقاً همین داستان مستند ما را به صورت داستانی خیلی خوب و مرتب کار کرده بودند، در همان تایم نُه دقیقه از ابتدای امر تا پایان داستان را کاملاً توضیح میداد.
برخی حواشی، حقایق اصلی نجات اربیل از دست داعش را زیر سوال برد
یوسفی گفت: اقلیم کردستان دو شبکه معروف به نام شبکه روداو و شبکه کردستان۲۴ دارند، این شبکهها پرونده ویژهای را برای این بحث باز کرده بودند، در فیلم من از کارشناسان خودشان و حتی از مقامات سیاسیشان که آمدند صحبت کردند و از سردار تشکر کردند، آنجا آمدند زیر قضیه زدند، گفتند نه اصلاً همچین چیزی نبوده، نجات اربیل ما توسط سردار سلیمانی انجام نشده، توسط پیشمرگهایمان انجام شده، سردار سلیمانی فقط یک حضور کوتاهی داشت و توان مقابله نداشت و رفت، این چیزی بود که رسانههای کردستان عراق به خاطر حس حقارتی که پیدا کرده بودند بههرحال تولید کردند، خُب اینجا من از قبل منابعی را داشتم، دیدیم که اینجا دیگر اصل قضیه زیر سؤال رفته است، درحالیکه منابعی را از تلویزیونهای متعدد خود کردستان عراق داشتیم و از گفتگوهای اینترنتی یا برنامههای ویژهای که از مسعود بارزانی، از نچیروان بارزانی که الآن رئیس اقلیم کردستان است در باب همان موضوع نجات اربیل، از سردار، از ایران تشکر کردند، اینجا ما به ذهنمان رسید که بیاییم در قالب مستند و همین منابعی که در اختیار داریم، به این هجمههایی که دارد در شبکههای کُردی میشود جوابیهای را بدهیم.
در مستند سازی نباید یادآوری را قربانی نوآوری کنیم
سعیدی دو ویژگی اصلی هنر را خلاقیت و نوآوری برشمرد و ادامه داد: این خلاقیت و نوآوری یک وقتهایی در بستر همان تفکر رقیب ما تحت این عنوان است که جهان معنایی ندارد و هنرمند درواقع با یک رویکرد، یک معنایی را میسازد و بنابراین ذات هنرهمین است. حال به این دو کلیدواژه دقت کنید. در هنر، نوآوری مهم است یا یادآوری؟ ذکر مهم است یا بدعت؟
نوآوری میتواند شامل دایره مفاهیم گستردهای بشود، یکی از آن مفاهیم میتواند بدعت باشد. چرا اهمیت دارد؟ به خاطر اینکه اصلاً نوآوری در بستر یادآوری شکل میگیرد، اصل و ارزش نوآوری به همین است. اولین شرط اینکه میخواهیم کار نو انجام بدهیم، باید بگوییم قدیم چه بوده؟ در تاریخ چه گذشته است؟ حالا یک کار نو انجام بدهیم، بنابراین اصلاً درواقع بستر نوآوری در یادآوری شکل میگیرد.
یادآوری، مبنای اصلی کاردر مستندنگاری تاریخی است.
سعیدی خاطرنشان کرد: میخواهم عرض کنم که اهمیت یادآوری در این ماجرا چیست؟ وقتی میگوییم اینجا مبنای این کار درواقع یادآوری است، چون در آن مستند میخواستند این کار را بکنند، وظیفه مستندنگاری تاریخی همین است، میخواهد تاریخ را یادآوری کند. میخواهد برود در تاریخ نوآوری کند که وقایع تاریخی را عوض کند؟ یا میخواهد ماهیت تاریخ را عوض کند؟ نه. دقیقاً وظیفه مستندساز این است که باید آنجا یادآوری کند. اشاره میکنم، ما وقتی میخواهیم از کُردها و عراق بگوییم، اولین موضوع مثلاً حلبچه است، آن هم تصویر چند تا زن و بچهای که در بمباران شیمیایی مردند، همین. دیگر نه عمقی دارد، نه تدابیری دارد.
وی افزود: آیا حقیقت مسئله حلبچه همین است؟ نه. رژیم صدام عملیات انفال را داشته، ، بعضیها میگویند آنجا اصلاً دویست هزار نفر را کشته و درواقع پاکسازی نسل انجام داده است. میخواهم برای این رقم دویست هزار نفر بگویم اصلاً نسلکشی از این بالاتر هم مگر در تاریخ مصداقی دارد؟ اما تاریخ ما یادآوری نمیشود، مستندساز هم تصور میکند که سوریه و سردار سلیمانی، چه میخواهم بگویم؟ همه چیز گفته شده است. اصلاً دقیقاً برعکس این است. نمونه کارهایی مثل ژنرال نشان میدهد که این ابتدای راه است، انتهای راه نیست. در ماجرای سردار سلیمانی اگر بخواهیم بگوییم، چنین و چنین، ما تازه ابتدای راه هستیم نه اینکه به نقطه اوج رسیده و انتهای آن باشیم.
سوءتفاهمات سیاسی ناشی از عدم آگاهی تاریخی است.
سعیدی گفت: ناگفتههای تاریخی زیاد است و اصلاً این جنایتها و تمام این سوءتفاهمهای سیاسی که آقای یوسفی اشاره کردند محصول چی است؟ محصول همین عدم آگاهی از تاریخ است. این اصلاً درهمین کردستان عراق در یک دورهای خود دولتش به او خیانت کرد! از این بالاتر مگر هست؟ خود حکومت مرکزی عراق، خود کردستان اصلاً مدعی این ماجرا است.
وی با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری اگر روایت نکنیم، روایت میشویم، اظهار داشت: بله! روایت میشویم؛ آن هم با سیاست خودش روایت میشویم. الآن همین ماجرای انفال جالب است؛ صفحه اول همهاش بیبیسی و رسانههای خارجی بود، خیلی کوتاه هم بود، کشته شدن دویست هزار نفر آدم اصلاً در تاریخ محو هست. حالا خود حلبچه را عرض میکنم که این چقدر ویژگی گرامافیت دارد؛ اصلاً نمیخواهم وارد بحث بشوم. اصل اتفاقی که اینجا میافتد را حذف وسانسور میکنند. سانسور ستیزی که اصل ماجرا است، جای دیگری دارد اتفاق میافتد، تاریخ را دارند سانسور میکنند و درواقع آن ملتی هم که با تاریخ آشنا نباشند، بالاخره ضرر میکنند. ما آنقدر سهم نداشتیم، رسانه های خارجی با بارزانی مصاحبه میکنند، صدای آمریکا مصاحبه میکند، بیبیسی بارها مصاحبه میکند، عربستان سعودی مصاحبه میکند. سهم ما چقدر است؟ چند بار ما رفتیم با بارزانی مصاحبه کردیم؟ میخواهم عرض کنم که اصلاً آنها را کنار بگذارید، راشهای این فیلم سندهای تاریخی است، سندهای تاریخی که فوقالعاده اهمیت دارد و فوقالعاده سرنوشتساز است. حجم مطلب زیاد است حالا این مقدمه را گفتیم.
مردم اقلیم کردستان عاشقانه سردار سلیمانی را دوست دارند.
یوسفی در تایید صبحتهای سعیدی گفت: شاید رسانههای ما کوتاهی کردند، حداقل در این موضوع که مردم کردستان واقعاً عاشق سردار سلیمانی هستند، آن ایامی که خبر شهادت سردار سلیمانی رسانهای شد، باور کنید خودم دوربینم را برداشتم، رفتم از این صحنهها تصویربرداری کنم؛ زن میانسالی را دیدم که با دیدن پوستر سردار زمین افتاد و چقدر اشک ریخت، با زبان کُردی چقدر گریه و شیون کرد، عین همان سایر بخشهای دیگری که واقعاً سردار ملقب به سردار دلها شد و واقعاً در دل مردم کردستان هم جا گرفته است.
اپوزیسیون و مخالفین جمهوری اسلامی ایران قصد داشتند نقش سردار سلیمانی را کمرنگ جلوه دهند.
یوسفی خاطرنشان کرد: اپوزیسیون کُرد و مخالف جمهوری اسلامی به نشر این موضوع خیلی کمک کردند، که همچین مطلبی نیست و اصلاً سردار سلیمانی سوریه بود، در عراق خیلی نقش ویژهای نداشت یا اینکه با حشدالشعبی از شهرهای مقدس مثل کربلا محافظت میکرد، آنها داشتند اثر و حرکت تاریخی حضور سردار در مناطق کُردنشین را پاک میکردند، یعنی آن تلویزیونهایی که اشاره کردم، اینطرف هم از تلویزیونها و رسانههای اینها به این هجمه زیاد دامن زده میشد، من آرشیو خیلی زیادی دارم، همه اینها را گرفتم، طرف را آورده بودند چنان با هیجان تعریف میکرد میگفت من در تک تک عملیاتها کنار دوستان، برادران پیشمرگ عراقی خودم بودم، اصلاً ندیدم، این دروغ محض است، یعنی چنان سناریوسازی کردند که همه اینها را از تاریخ پاک بکنند و به قول آقای سعیدی خدا را شکر این اسناد تاریخی نهفته بود، حالا تلاش دوستان توانست که همه اینها دربیاید و خط بطلانی بر تمام آن هجمیات و آن هجمههایی که انجام دادند بکشد.
برای روایت حقایق ترسی ندارم
یوسفی گفت: جسارتم دراین کار به خاطر تاریخی که خواندم و به آن علاقه دارم و تاریخ را با فیلمسازی در کارهای شخصی خودم پیوند زدم؛ برمیگردد و ترسی ندارم. اینجا فیلمسازها به شدت میترسند، یعنی شما یک مسئله انقلابی یا یک سوژه که مربوط به نظام و انقلاب باشد یا حداقل مربوط به جریان اوایل پیروزی انقلاب باشد، هیچکس جرأت ندارد که ورود کند، میترسند امنیتشان به خطر بیفتد، کم کمش ترور بشوند، خانوادهشان معرض آسیب قرار بگیرند، ولی من نمیدانم حالا چه حسی است، دقیقاً من همین خط را دنبال کردم، اگر به کارنامه مستندسازی من نگاهی بیندازید، برای اولین بار بود که خیلی از ناگفتههایی که سالها حاکمیت در قبال آن موضوعات سکوت کرده بود، من دقیقاً سراغ همان موضوعات بدون ترس رفتم، به این شکل نیست که بگویم من یک حاشیه امنی دارم؛ من هم در همین اجتماع زندگی میکنم، ولی واقعاً این خطرها هست، هیچکس جرأت نمیکند، حتی نه فیلم، سایر محتواهای دیگر، مثلاً کار خبر بنویسد، چون ما اینجا داشتیم، چه فیلمسازش، چه نویسندهاش یکی از دوستان را داشتیم که در حوزه شهدای کردستان قلم میزد، برای مقدمه کتابش به تاریخ کردستان، غائله کردستان اشاره کرده بود، آن گروهکهایی که آمدند کار کردند، اینجا را به آشوب کشیدند، او را بردند ، یعنی به یک شکلی آمدند در مسیرش قرار گرفتند و او را بردند، حالا با بدبختی و کلی عذاب توانست رهایی پیدا بکند. او اصلاً در این منطقه نایستاد و فرار کرد، به خاطر همین درست میفرمایید، واقعاً جسارت میخواهد که تا عمق خاک عراق بروی و آدمها را پیدا بکنی.
تمام ساختار رسانه ای اقلیم کردستان، تحت سیطره رژیم صهیونیستی است
یوسفی ادامه داد: ما با حساب های کاربری جعلی، از طریق فیسبوک با بعضی از کارکنان روشنبیری ارتباط گرفتیم، وزارت روشنبیری همین وزارت فرهنگ و ارشاد خودمان میشود. چون بخشی از آنها هم در جریان جبههها حضور داشتند از آنها تقاضا کردیم؛ چون سیستم روداو یا تلویزیونهای کردستان کاملاً تحت سیطره اسرائیل است، یعنی اصلاً رژیم صهیونیستی بنیان این شبکه تلویزیون را نهاد، تمام هزینههایش با این شبکه است و شیوههای امنیتی بسیار شدیدی دارد، اصلاً کارمندهایش هم همچنین بود، راشها یا خیلی از اسناد اجازه خروج از آنجا را نداشتند، ولی وزارت روشنبیری یا وزارت ارشادشان هم یکسری فیلمساز داشتند، از طریق آشناهایی که در کشورمان با دوستانی که کار فیلمسازی انجام میدهند، توانستیم بخشی از این منابع را به این شکل بهدست بیاوریم، یعنی واقعاً برای پیدا کردن آن منابع و آرشیوها تلاش شد و خدا را شکر تا اینجای کار اثرگذار بود، حداقل آن حاشیههایی که بعد از فیلم توکل اوج گرفت، توانست که بسیاری از این حاشیهها را خاموش بکند.
مستند ژنرال، مصداق یک کارخوب بسیجی و خودجوش است
سعیدی گفت: میخواهم به بهانه همین فیلم ژنرال خدمتتان عرض کنم، یک جنگ جهانی تمام عیار بین خیال و عقل شکل گرفته است، همیشه این در تاریخ بوده، یک فیلمساز آیا میخواهد روی احساسات مخاطب تأثیر بگذارد؟ یا میخواهد روی افکار و قدرت تحلیلش تأثیر بگذارد؟ آیا اینها با هم منافاتی دارند؟ بحث در این موضوع مفصل است. نهایتاً جمعبندیمان این میشود، شما وقتی به قدرت تحلیل مخاطبت اثر میگذاری، روی احساسش هم اثر گذاشتی؛ غیرممکن است در تحلیل یک مخاطب اثرگذاری کنی و روی احساساتش اثر نگذاری. اما معکوسش امکان دارد؛ یعنی مخاطب احساساتش تحریک بشود، اما آن اثر تحلیل نکند. بنابراین درواقع مستندساز ما میخواهد به یک تأثیرگذاری روانی هم برسد. ژنرال یک کار مصداقی خیلی خوبی برای کار بسیجی خودجوش کلاسیک است؛ فکر کنید مثلاً بسیجیاش بیشتر است، نه اینطوری نیست. درواقع با یک اثری مواجه هستیم که هم بسیجی است، هم آتش به اختیار است، هم سینما را میشناسد، قاب را میشناسد، اینها اهمیت دارد.
غربی ها به دنبال ترویج جاهلیت مدرن هستند.
سعیدی ادامه داد: باید ما و مستندسازان جوان به این سمت برویم که درواقع بخواهیم عقلانیت مخاطب را بنویسیم و به او خوراک بدهیم، حالا یک بحث مفصلی را یا خودمان تحلیل کنیم یا مصالح بدهیم، درواقع موقعیتها را پیش خود مخاطب بگذاریم، خودش به تحلیل برسد و خیلیها هستند در لحظات این فیلم دقیقاً به همچین هدفی رسیدند، درواقع راوی فیلم در مورد فیلم تحلیلی ارائه نمیدهد، فقط دارد مصالح و تحلیل را در اختیار قرار میدهد، این کاملاً هم واضح و روشن است. مسئلهای که از تحلیلهایی که وجود دارد، یکی از درواقع مزیتهای بزرگواری مثل شهید سلیمانی وقتی حضورش در کردستان عراق را بررسی میکنند، تو با عجم مشکل داری؟ را تحلیل کرد، چون آنجا بالاخره میدانید یک جاهلیت مدرن تعبیر کنید، اینجور هست، اینها همه کار کردند بعد به اینجا رسیدند، به همه چیز میرسند، تمسک جستن، از جمله یکی از کارهایی که میکنند همین درواقع گرایشهای فاشیستی کثیفی هست که وقتی به خودشان میرسند، اصلاً جرم سیاسی است، ولی اینجا ترویجش میکنند، تشویقش و ترغیبش میکنند، درواقع به آن دامن میزنند، بستر ایجاد میکنند و بههرحال یک اتفاقاتی میافتد، خود محورهای سوریه، یکی از این زمینههاست. باید این نکته را عرض کنم، آن کاری که این موضوع میکرد همین بود، میگفت تو من عجم را رها کن، منافع خودت همین هاست! ما مشترکاتی داریم و درواقع مثل یکی از اینها هستی، یک اتفاقی که افتاده این است که خود داعش مردم منطقه را بیچاره کرده، هزاران نفر را کشته، این همه خسارت به بار آورده است.
بخش عمدهای از ماهیت جنگ داعش، رسانهای بود
سعیدی در پاسخ به این نکته که مستندهایی مثل ژنرال روایت میکند، اما نتیجهگیری را به مخاطب واگذار میکند، گفت: نه لزوما؛ کسی که نتیجهگیری میکند مخاطب نیست. اینها همه جای خودش هستند، آن که عرض کردم درواقع قالب کار است، عمده کار است، عمده کار به شما در واقع مصالح میدهد تا تحلیل خودت را بکنی. خیلی وقتها هر جا که لازم باشد، رُک و پوستکنده تحلیلهایش را هم میکند؛ یک روایت میگوید که اربیل داشت سقوط میکرد، سردار سلیمانی همین که رفت خودش را نشان داد مسئله حل شد، تمام شد. این تاحدودی درست است ولی همهاش نبوده، آنجا نیز همانطور، چرا به این عنوان که اصلاً داعش ماهیت جنگش بخش عمدهای رسانهای بود، اول قلبهای مخاطب را میگرفت، ذهن مخاطب را میگرفت، ترس و وحشتی در آن ایجاد میکرد بعد شروع به جنگ میکرد.شهید سلیمانی به عنوان اولین شخص موثر آنجا حضور پیدا کرده است یا خیر؟ من مخالف تکذیب یا تصدیقش هستم؛ ما در واقع تجزیه و تحلیلش میکنیم. یا این سلاحی که برده، اصلاً تحلیل ندارد، شما قبول داری این سلاح آنجا رفته است؟ همین کل مسئله را روشن میکند؛ ما نگفتیم که ما به زمین شما آمدیم، نه آمدیم راهش را به شما نشان بدهیم که اگر میخواهید سرزمین خودتان را پس بگیرید همین راهش است، این است که همه اینها را بحث میکنم، باید در جای خودش تعریف بشود.
جشنواره عمار، انقلابی عظیم در عرصه فیلمسازی بودهاست
یوسفی در ادامه گفت: جا دارد که از بچههای عمار تشکر کنم که واقعاً انقلابی درجریان فیلمسازی بچههایی که علاقمند هستند به انقلاب و به نظام و واقعاً قلبشان برای نظام میزند، کرده اند. چون رشته تحصیلی من فیلمسازی بود تجربه حضور در خیلی از جشنوارهها را داشتم، خدا را شکر امسال ژنرال هم توانست در جشنواره سینما حقیقت، بخش شهید آوینی هم حضور پیدا کنم. این جایزهای که از طرف جشنواره عمار به این فیلم داده شد مزهاش خیلی متفاوت با آن جایزهها و جشنوارههای دیگر است؛ بههرحال برای بچههایی که انقلابی هستند و در این حوزه دارند کار میکنند یک دل گرمی است.
ویژگی مستند ژنرال، ساختار حرفهای در کنار روایتگری دقیق بود
سعیدی خاطرنشان کرد: فرض کنید میخواهیم سر این که داعش چطور شکل گرفت بحث کنیم. یا نیاز به فیلمسازان مثل آقای یوسفی داریم که برود این اطلاعات را از زبان خود طرف بگیرد. در عرض بیست و چهار ساعت در طول هزار کیلومتربرعلیه کردستان عراق جبهه باز میشود و هفده هزار جنگنده زرهی و تجهیزات. اینها که نمیتواند کار تروریست باشد؛ در زمینه کار مستند یا کارهای داستانی، یک مقدار درواقع جنبه استثناء در آن تأثیر دارد. آن یک بحث جدا است، ولی حداقل در زمینه عرصه کارهای مستند بخش عمدهای از ماجرا همان واقعیت هست؛ اینکه با این رویکرد پیش برویم که نوآوری مهم است یا یادآوری؟ در عرصه همین یادآوریها است که آن نوآوریها شکل میگیرد. اما مشکل ظریفی که وجود دارد سر همین حجم انبوه حرفهای نگفتهای است که داریم؛ میخواهم عرض کنم که همه چیز این مطالبی که داریم یکجور حرفهایگری میخواهد، کار ژنرال به دلیل آن ساختار حرفهای یا قوی که دارد این مشکل کمتر در آن دیده میشود، ولی نوعاً فیلمسازانی که میخواهند در این عرصه کار کنند، حجم پیام و ارکان را باید یک دید اساسی به موضوع داشته باشند؛ که با چه چینشی اتفاق بیفتد؟ چه گزینشی کنند؟ و نهایتاً چه چینشی اتفاق بیفتد که مثلاً داستان پیدا کردن آن خیلی اهمیت دارد. الآن در همین کار ژنرال میخواهم بگویم از این یک سریال میشود برای آن یک داستان ساخت. حالا من موافق هستم با اینکه درواقع فیلمساز تصمیم گرفته، خودشان هم اشاره کردند، قسمتهایی که کار نکردند احتمالاً کلی از حرفهای مهمی بوده که خیلی سخت بوده است. باقیاش را درواقع ترجیح دادند که آن حرفها گفته بشود، هر چند حالا خیلی هم درجه یک نباشد، اما فعلاً اهمیت دارد، ضرورت دارد که این مسائل گفته بشود. بههرحال عرض میکنم آن جنبههای گزینش و چینش کار در برابر آن حجم انبوهی از پیام و حرفی که برای گفتن داریم، این خیلی حرف است.