به گزارش عمارفیلم، بازار سرمایه گذاری فرهنگی هم برای خودش حواشی جالبی داشت، پسر بچه ای که هر ساعت می آمد و میگفت گل بدهید بعدا پول میدم یا می گفت «یه دونه پیکسل میدهم یه شاخه گل بدید»، یا دختر بچهای که بعد از دادن گل بهش گفتیم برو از غرفه ی محصولات فرهنگیمان پول خُرد بگیر و بیا و مثل اینکه خیلی متوجه منظورمان نشد رفت پول خُرد گرفت و پشت سرش هم نگاه نکرد با شاخه گل رفت.
گل های رنگارنگ هر زائری را برای ثانیه ای هم که شده جلوی سنگر میآورد ایده برایشان جالب بود و می گفتند این ایده را به شهرمان می بریم و عبارت “سرمایه گذاری فرهنگی” هم که برایشان تازگی داشت
پسر بچه عینکی خیلی راحت و بدون تعارف پشت لپ تاپ نشسته بود و بچه های دیگه را راهنمایی میکرد جلوتر رفتیم دیدیم سبحان خودمان است ، “دوئل” شاید تنها فیلمی بود که از زیر دست سبحان در رفت و خداروشکر برایش تکراری نبود با اکرانش تقاضای پخش مجددش داشت.
وجود سینما سنگرمان و فضای سازیش توجه زائری را به خود جلب میکند هر چند از سفره هفت سین چیزی نمانده بود اما همچنان فضای داخل سنگر برای عکس مشتری داشت.
بعضی از زائران وقتی می پرسیدند اینجا چه خبره در واکنش به شنیدن سینما تعجب میکردند راهیان نور و سینما ؟! چه کار جالبی و بعد از اهمیت فیلم، انتقال فرهنگ و کار رسانه برایمان میگفتند
برخی هم که تا اسم سینما را می شنیدند سریع می گفتند پولیه؟؟ گویی سینما آن هم مجانی برایشان عجیب بود
عصر وسط برنامه اکران با ورود گروهی نوجوان پسر بستنی به دست، نظم سنگر را بهم زدند؛ با آن قد و قواره بزرگشان صف های جلو نشستند و بدون توجه به بچه های کوچکتر عقبشان بستنی هایشان را …..
پر سر و صدا بودند و همراه با فیلم تک خوان شعارهای “مرگ بر آمریکا”یشان بلند شد.
شب ویژه برنامه ای برای مخاطبین در نظر گرفتیم بنا شد ساعت ۹:۳۰ فیلم سینمایی ماجرای نیمروز اکران شود با تبلیغ چهره به چهره زائران را دعوت میکردیم موقع اکران دختربچه هایی اول فیلم از سنگر بیرون رفتند گفتند: از صداهایش میترسیم.
امر به معروف فرهنگی قسمت دیگری از کار جدید سینما سنگر بود که بعد از جلسه دیشبمان جز برنامه ها قرار گرفت.