به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از فردا نیوز، نویسنده فیلمنامه «ترمینال غرب» گفت: من به هیچ عنوان نمی خواستم متلک بگویم، بلکه واقعا میخواستم که مصلحانه و خیرخواهانه حرفی را به مسئولین دولت زده باشم. می خواستم به مردم بگویم این انتظار را برای دولت ایجاد نکنیم که زیربار ذلت برود و به هرقیمتی عزت کشور را زیر پا بگذارد؛ اما مسیر ما در روشنگری و رساندن این پیام اغنای مردم است؛ یعنی آنالیز و تشریح واقعیت.
«ترمینال غرب» یکی از جدیدترین تولیدات مدرسه سینمایی عمار است که نمایش آن در جشنواره مردمی فیلم عمار در سال گذشته با استقبال بسیار خوبی روبرو شد و توجهات زیادی را به این اثر داستانی جلب کرد.
داستان این فیلم در ارتباط با اتفاقات هستهای سالهای اخیر و حواشی اجتماعی آن است که فرارسیدن روز ملی فناوری هستهای بهانهای شد تا به سراغ قربانعلی طاهرفر کارگردان و محمد نیکدل فیلمنامهنویس این اثر برویم و در ارتباط با فیلم و سختیهای تولید اثری در ژانر سینمای سیاسی به گفتوگو بپردازیم که در ادامه با هم میخوانیم:
سیاسی دانستن یا ندانستن ترمینال غرب برعهده مخاطب است
فیلم سیاسی ساختن سخت است؟
طاهرفر: فیلم سیاسی خیلی سخت است و منتهی من یک ملاحظه دارم که بستگی به روحیه سازنده فیلم دارد که آن فرد چقدر بر سر اعتقادات خود محکم است و به آن باور دارد. این اعتقاد راسخ نسبت مستقیم با سختی کار دارد وگرنه عملیات کربلای ۵ کردن هم خیلی سخت است!
قبول دارید که «ترمینال غرب» یک اثر سیاسی است؟
طاهرفر: من قبول دارم کار سیاسی ساختم ولی اینکه آن را میتوان جزو سینمای سیاسی لحاظ کرد یا نه، به عهده مخاطب است.
روایت درام سیاسی سختتر از درام اجتماعی است
دلیل سخت بودن آن چیست؟
طاهرفر: به نظر من با توجه به پیش فرضهای ذهنی که ما داریم، مخصوصا در حوزه فیلمسازی کشور خودمان ساخت اینگونه فیلمها سخت است والا ژانر سیاسی از ژانرهای پرمخاطب دنیاست و از ژانرهایی است که پتانسیل خوبی برای شکل گیری درام دارد. اما در جریان سینمایی ما حداقل در چهار دهه اخیر چون برخی ملاحظات جناحی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارد؛ ناخودآگاه این ملاحظات تبدیل به محافظه کاری میشود. البته نباید این موضوع را هم فراموش کرد که روایت درام اجتماعی خیلی راحتتر از درام سیاسی است.
اشاره به مسائل سیاسی در یک فیلم به معنای سیاسی بودن اثر نیست
سخت بودن سینمای سیاسی از آن نظر است که در کشور ما فضا به طور کلی سیاست زده است و از هر چیزی برداشت سیاسی میشود، یا نه به خاطر اینکه سینمای ما نسبتی با سیاست تعریف نکرده و خودش را دور و مبرا میداند؛ از کدام زاویه است؟
طاهرفر: به نظر من اشاره سیاسی داشتن با فیلم سیاسی ساختن خیلی متفاوت است؛ در بسیاری از موارد فیلمهایی ساخته میشود که اشارات سیاسی دارد، حتی مواردی بوده که در فیلمی مثلا سناتوری را نشان دادهاند ولی فیلم سیاسی نیست. درواقع اگر بخواهیم درست ببینیم فیلم سیاسی به معنی واقعی کلمه را در آثار قبل از انقلاب مشخص کنیم؛ کاری مثل «گوزنها» است و یا اثری مثل «گاو» داریوش مهرجویی که نگاه جدی نسبت به مسائل سیاسی حاکم دارند؛ نه اینکه صرفاً اشارهای به سیاست داشته باشند.
بعد از انقلاب چه؟ مثال شاخص شما چیست؟
طاهرفر: شرایط در دوران بعد از انقلاب تغییر کرد، چون ما تحت الشعاع نگاهها قرار گرفتیم اما به نظرم فیلمی که بی پروا و مبتنی بر باورهای خود صاحب اثر قصه سیاسی را روایت کند، یک فیلم سیاسی است و ربطی به داستان آن هم ندارد. برای همین «قلادههای طلا» و «شکارچی شنبه» فیلم سیاسی میشوند.
هنر غیر سیاسی نداریم
به نظر این مقدمه باید اول کار میبود چرا که ما در کشورمان خلا جدی ناشی از عدم تولید آثاری با موضوعات امنیتی و ملتهب روز داریم؛ برای همین وقتی یک فیلم ساخته میشود حساسیت زیادی دارد و کار را برای بعدیها سخت میکند. نگاه شما به عنوان نویسنده کار در ارتباط با این مسئله چه بود؟
نیکدل: من سعی کردم از همان اول خواستگاه اعتقادی خودم را در هنر مشخص کنم؛ به نظر من هنر غیر سیاسی نداریم؛ هنر سیاسی است. خدا در سوره کافرون به پیامبر میگوید به کافران بگو: «لکم دینکم ولی دین»؛ یعنی شما کافران به دین خودتان باشید پس اینها هم دین دارند و دینشان الحاد است. من از این آیه استفاده میکنم که اصلا همین بی سیاستی هم سیاست است. در واقع این بی تفاوتی به نفع یک سیاستمدار و جریان سیاسی کار میکند پس از این جهت هیچ هنری بی سیاست نیست.
سیاست با ایدئولوژی یکی هستند؟
نیکدل: بستگی دارد که شما نظرتان در مورد شهید مدرس چه چیزی باشد؟ ایشان این دو موضوع را یکی میدانند منتهی اصطلاح رایج آن است که وقتی به یک اثر عنوان سینمای سیاسی را اطلاق میکنیم که به یکی از قوای سه گانه یا یکی از ارکان حکومتی پرداخته است یا به آنها نقدی وارد کرده، از آن جهت میتوانیم بگوییم ترمینال غرب سیاسی است. ولی سعی دارد از منظر اجتماع وارد شود.
داستانی که برگرفته از یک ماجرای واقعیست
ایده اولیه قصه از کجا شکل گرفت؟
نیکدل: سال ۹۲ وقتی انتخابات ریاست جمهوری را داشتیم، جناب آقای دکتر روحانی با یک کلید در مناظرهها حضور پیدا کرد و این پالس را داد که قفل مشکلات کشور را به وسیله کلید سیاست خارجی باز میکنم و البته یک گفتمان دیگر هم در مقابل او وجود داشت که مثلا میتوانیم با ظرفیتهای داخلی این کار را کنیم. در نهایت گفتمان آقای روحانی رای آورد البته با یک اختلاف خیلی اندک. وقتی این اتفاق افتاد برای خیلی از بچههای انقلاب و تقریبا همه مردم ایران این سئوال مطرح بود که ما میخواهیم چهکار کنیم؟ در آن شرایط که تیم آنها مذاکرات هستهای را آغاز کرده بودند و توافقاتی هم در حال شکلگیری بود؛ سوالی که برای خود من وجود داشت این بود که ما باید در این شرایط چه کار کنیم، آن هم در وضعیتی که یک برچسب خیلی بزرگ و زشت به اسم «دلواپس» حواله منتقدین میشد و فضای نقد را برای همه کارشناسان و منتقدین تنگ کرده بود.
در همان روزها بود که داستانی را دیدم مربوط به دانشجوی دختری نخبه که علی رغم میل پدرش به آمریکا رفت و در آنجا بلاهایی که در فیلم میبینید، به سرش آمد و در واقع داستان فیلم برگرفته از یک ماجرای واقعی است. من دیدم این موضوع چقدر مصداق همین چیزی است که در حال اتفاق افتادن است. پدر خانواده غیور است و این را میداند که نباید این اتفاق بیفتد و به دخترش این آگاهی را میدهد که چه مشکلاتی پیش روی اوست ولی عملا نمیتواند جلوی دخترش را بگیرد، چون دقیقا همانند موقعیتی که در کشور ایجاد شده بود؛ اینجا صحبت از یک نظام جمهوری است و ما نمیتوانیم بر خلاف رای مردم عمل کنیم.
پیام فیلمنامه «ترمینال غرب» به تیم مذاکره کننده هستهای چه بود؟
من فکر کردم در فیلمنامه پیام اصلی که باید تعبیه کنم این است که آقای روحانی و تیم مذاکره کننده هرجایی که دیدید به شما فشار آمد، برگردید. میخواستیم به مذاکرهکنندههای بگوییم خیالتان راحت باشد ما حاضریم یک لقمه نان را هشتاد میلیون نفری بخوریم اما خدای ناکرده تن به ذلت ندهیم و به خاطر دو تا ایرباس زانو نزنیم. این پیامی بود که من دوست داشتم در این فیلم تعبیه شود و حتی قبل از اینکه برجام به نتیجه برسد این فیلم دیده شود. از این جهت یک بخش از مخاطب من دولت بوده است و هدفم این بوده که یک حس عمومی را در دولت ایجاد کند.
من فکر میکنم این علاقه شما برای بیان چندین موضوع و مسئله باعث شده تا موضوع اصلی فیلم مشخص نشود. دلیل این همه تعدد قصه چیست و چه اصراری است که همه آنها در فیلم باشند؟
نیکدل: اولین مسئلهای که باید به آن توجه کرد این است که مگر ما حزب اللهیها سالانه یا هر دوسالانه توان تولید چند کار بلند را داریم؟ در این شرایط وقتی عرصهای فراهم میشود، دوست داریم که حداکثر استفاده را کنیم. منتهی من فکر میکنم همه موضوعات مطرح شده در فیلم درواقع حول یک محور قابل جمع بندی است که آن هم رابطه ما با غرب و این که در نهایت بالاخره میخواهیم چه کنیم؟
زاویه دید «ترمینال غرب»، نمایش توخالی بودن مدینه فاضله غرب است
یکی از نکات در ارتباط با فیلم ممکن است مورد اعتراض گروهی از مخاطبان قرار بگیرد، تصویر منفی نمایش داده شده از مهاجرت نخبگان است. تصویری که نشاندهنده یک تجربه شکست خورده است؛ در حالی که شاید گروهی بگویند ما مهاجرت کردیم و هیچکدام از مشکلاتی که شما نشان دادهاید، برایمان به وجود نیامد. نظر شما در ارتباط با این موضوع چیست؟ و در اینکه اساسا چرا این مهاجرت نخبگان را به موضوع خشک شدن دریاچه ارومیه مرتبط کردید و نه خود ماجرای انرژی هستهای، چون در این حوزه نیز شاهد مهاجرت نخبگان بودیم؟
طاهرفر: در ابتدا باید بگویم که با بخشی از صحبتهای شما موافقم. ببینید، با اینکه ما در فیلم ننوشتیم که این اتقافات بر اساس یک ماجرای واقعی است ولی درواقع ما داستان را براساس این اتفاق واقعی که برای یک نخبه ایرانی به اسم «ساناز نظامی» به وقوع پیوسته بود، نوشتیم و برای بیشتر اتفاقات این فیلم مابه ازای واقعی وجود دارد.
نکته دوم مربوط به زاویه دیدی است که ما برای روایت قصه فیلم انتخاب کردیم. شاید خیلیهای دیگر به سراغ معرفی نخبگانی بروند که مهاجرت کردند و در کشورهای دیگر با بالاترین درجات علمی در حال زندگی و تحصیل هستند اما زاویه دید ما کسانی بودند که رفتند و سرخورده شدند و با مدینه فاضله توخالی غرب برخورد کردند.
نکته سوم اینکه همیشه هم مهاجرتها موفق نبوده است، کما اینکه با وضع قانون جدیدی که ترامپ در ارتباط با ورود اتباع هفت کشور مسلمان به آمریکا گذاشته، با وجود همه کشمکشهایی که در داخل آمریکا داشت، اما در نهایت موجب سرخوردگی دانشمندان و نخبگان ما شد و یک تحقیر تاریخی برای دانشمندان و نخبگان ایرانی است که در آنجا فعالیت میکنند.
علاوه بر این مسئله دیگری که وجود دارد؛ این است که با وجود تولید برخی از آثاری که در ارتباط با مسائل مهم سیاسی کشور است ولی فقط تعداد اندک از آنها صراحت لهجه لازم در بیان مشکلات را داشتند. به همین خاطر وقتی فرصتی برای طرح این موضوعات ایجاد میشود، خواه ناخواه دوست داریم که به تعداد بیشتری از آنها بپردازیم. البته این موضوع به درام لطمه میزند ولی ما مجبور بودیم که این کار را انجام دهیم تا باب فتحی برای ورود به مسائل بزرگتر باشد و در ادامه وضعیت برای فیلمنامههای بعدی باشد که به آنها خواهیم پرداخت.
وجود نمونههایی عینی در جامعه موجب همراهی مخاطبان با «ترمینال غرب» میشود
یکی دیگر از نکاتی که در ارتباط با فضای تمثیلگونه فیلم وجود دارد این است که به نظر میرسد این تراکم تمثیلها باعث شده که مخاطب نسبت به قصه سردرگم بشود؛ اما شما میتوانستید از بخشی از حرفهایتان صرفنظر کنید و یک یا دو حرف را به بهترین شکل بزنید تا درام قصه نیز درست پیش برود؛ نظر خودتان چیست؟
نیکدل: نکتهای که در اینجا وجود دارد بحث مخاطب است، چیزی که نهایتا یک اثر هنری را جذاب میکند تحلیل اثر نیست بلکه برایند حسی اثر روی مخاطب است. من معتقدم که یک اثر هنری را باید خواص تایید کنند و عوام آن را بپسندند. آن چیزی که من در ارتباط با این فیلم دیدم، همراهی مخاطبان با آن بود. فارغ از این که بخواهند اثر را نشانه شناسی کنند گویا از آن جهت که واقعیتی اینچنینی را در اطراف خود دیدهاند، با آن ارتباط برقرار میکنند.
اما در ارتباط با موضوعی که شما گفتید باید بگویم که اصولا مردم ما خیلی اهل تمثیل هستند، حتی در بسیاری از شهرها میبینید که نصف حرفها ضرب المثل است و خیلی وقتها کد گشایی و رمزگشایی از مفاهیم را دوست دارند، پس از این نظر درواقع وجود تمثیلها در اثر یک نقطه قوت برای آن محسوب میشود.
البته این نکته هم وجود دارد که بعضی از مفاهیمی که در فیلم هستند را نمیتوان مستقیم گفت، وگرننه هرکسی که فیلم را ببیند متوجه میشود که مثلا شخصیت عمو و شوهرخاله در «ترمینال غرب» نماینده تفکر چه گروهی در جامعه هستند؟ چرا دایی دختر زبانش میگیرد و لکنت دارد؟ او نماینده چه قشری است؟ چه کسانی در این کشور حرفشان شنیده نمیشود چون نمیتوانند حرفشان را بیان کنند؟
اولویت نظر مخاطب عام بر کارشناسان و منتقدان
شما حس میکنید مخاطب عام چقدر متوجه این تمثیلها و کدگذاریها میشود؟
نیکدل: مخاطب حس میکند، اما ما یک اثر را تحلیل میکنیم. درواقع این مباحث تحلیلی در جمع نخبگانی مطرح میشود و نه جمع مردم عادی که فقط از طریق حسش با اثر ارتباط میگیرد.
آنچه که در اکرانهای مردمی برای من بیشتر از هرچیز مهم بود، ارتباط مخاطب با اثر بود. البته این به معنای بیتوجهی به نظر منتقدان و کارشناسان نیست ولی من از اول میدانستم که منتقدین از داستان من خیلی خوششان نمیآید و آن چیزی که برای من مهم بود واکنش مخاطبان عام به اثر بود. مثلا مخاطبی که اثر را در یک شهرستان دور افتاده میبیند؛ میمیک صورتش چه شکلی می شود؟ آیا درجه حرارت بدنش بالا و پایین می رود؟ آیا این باعث می شود که در انتخابات آتی بهتر فکر کند؟
در بخشهایی از فیلم جنبههای سیاسی اثر خیلی پررنگ میشود؛ تا چه اندازه به دوری از شعارزدگی و البته جلوگیری از کاهش مخاطب به خاطر موضعگیریهای سیاسی فکر کردهاید؟
نیکدل: من به هیچ عنوان نمی خواستم متلک بگویم، بلکه واقعا میخواستم که مصلحانه و خیرخواهانه حرفی را به مسئولین دولت زده باشم. می خواستم به مردم بگویم این انتظار را برای دولت ایجاد نکنیم که زیربار ذلت برود و به هرقیمتی عزت کشور را زیر پا بگذارد؛ اما مسیر ما در روشنگری و رساندن این پیام اغنای مردم است؛ یعنی آنالیز و تشریح واقعیت. ما باید بدانیم که تمام اتفاقاتی که در آینده برای خودمان و نوادگان ما خواهد افتاد، ظرف همین چند سالی که گذشت و چند سالی که پیش رو داریم، اتفاق میافتد.
به عنوان فرزند آذربایجان در ارتباط با دریاچه ارومیه مطالبه دارم
نظر شما به عنوان کارگردان اثر چیست؟
طاهرفر: در مورد اشاراتی که فرمودید باید بگویم ما خیلی مراقب بودیم به شعار نزدیک نشویم، اما گاهی شما عین جمله کاندیدای انتخاباتی را میآورید و به وعدههایی که داده اشاره میکنید و این دیگر شعار نیست؛ بلکه میخواهید مطالبه کنید که این شعارها تا چه اندازه عملیاتی شده است. من به عنوان فردی که خود فرزند آذربایجان است؛ خطری که در ارتباط با دریاچه ارومیه وجود دارد را با گوشت و پوستم احساس میکنم، پس چرا نباید در ارتباط با آن مطالبه داشته باشم؟!
اما ما سعی کردیم که تا آنجا که ممکن است به نحوی موضوعات را بیان کنیم که به دیگران برنخورد؛ اما گاهی وقتها مجبوریم با صراحت لهجه صحبت کنیم تا بتوانیم حرف مورنظرمان را به مخاطبانمان منتقل کنیم.
جزئیات پردازش برخی از شخصیتها به خاطر مشکلات تولید ناقص ماند
به نظر میرسد شخصیتپردازیهای اثر ناقص باشد؛ یعنی در خیلی از موارد به جغرافیای شخصی کاراکترها پی نمیبریم و متوجه ویژگیهای پیرامونی او نمیشویم. این موضوع را به ویژه در ارتباط با شخصیتهایی مثل محافظ یا استاد به وضوح میتوان دید. شما این موضوع را قبول دارید؟
نیکدل: ما درباره کاراکترها با کارگردان و تهیهکننده خیلی صحبت کردیم، اما مسئلهای که در کار وجود داشت؛ این بود که ضعفهایی که در پروسه تولید ایجاد شد لطمه زیادی به کار زد. من که به عنوان نویسنده افتخار همراهی با گروه را داشتم دیدم که خفقان در کار چقدر تاثیر میگذارد. به شرایط امروز نگاه نکنید که بیشتر جامعه متوجه شده که لباسی بر تن برجام نیست اما تا همین شش ماه پیش این فضا بود که واقعا خیلیها میترسیدند در ارتباط با این موضوع حرفی بزنند و یا کاری کنند!
ما در مورد شخصیتها به جزئیات بیشتری توجه کرده بودیم ولی مشکلاتی که در مسیر تولید برای ما ایجاد شد باعث شد که دست کارگردان و عوامل اصلی فیلم در خیلی از موارد بسته شود. برای مثال اینکه شما نتوانید یکسری سکانسها را ضبط کنید یکی از مشکلاتی بود که برای تیم سازنده به وجود آمد.
برکت خون شهید احمدی روشن در ورود نسل جدید نخبگان به عرصه هستهای
نظر شما چیست؟
طاهرفر: وقتی از یک طرف موضوع و داستان به شکلی است که به جای تولید یک تله فیلم، نیازمند تولید یک سریال چند قسمتی هستید و از طرف دیگر دوست دارید که همه این موضوعات را در اثر خود داشته باشید اما با محدودیت زمان روبرو هستید و همین موضوع به طور ناخواسته بر درام شما سایه میاندازد.
البته اینها به معنای توجیه ضعفهای موجود نیست، بلکه نگاه ما گشودن بابی جدید در این عرصه بود که اتفاقا بازخوردهایی که از سوی گروهی از دانشمندان هستهای نسبت به اثر صورت گرفت، خیلی خوب بود.
جالب آن که بسیاری از دانشمندان هستهای خاطراتی در ارتباط با مسائل هستهای دارند که از پتانسیل بالایی در زمینه نمایشی و درام برخوردار است. مثلا مهندس برقی که میگوید که قبل از شهادت احمدیروشن هرچقدر فراخوان برای همکاری میکردیم، هیچکسی نمیآمد، چون فرصت مطالعات خارج از کشور را از دست میدادند و خیلی پیامدهای دیگری برایشان داشت؛ اما بعد از شهادت احمدی روشن با خیل عظیمی از درخواستها برای همکاری مواجه شدند. اینها همه موقعیتهای نمایشی خوبی هستند که باید به آنها پرداخت.
نریشنهایی که قصه را روانتر کرد
نریشنهایی که در فیلم وجود دارد، از اول در فیلمنامه وجود داشت یا بعد از تولید برای روانتر شدن قصه به آن اضافه شد؟
طاهرفر: در نسخه اولیه سناریو، به شکلی نریشن هم وجود داشت اما بعد از مونتاژ اولیه و گرفتن بازخوردهای اولیه در ارتباط با اثر احساس کردیم که قرار دادن نریشن باعث روانتر شدن اثر میشود و از سردرگم شدن مخاطب جلوگیری میکند.
تنبلی بچههای جبهه فرهنگی انقلاب و تئوریهایی که از عمل جلوتر است!
معمولا در ساخت اینگونه فیلمها مشکلات زیادی وجود دارد، شما درگیر چه مشکلاتی شدید؟
نیکدل: من از مشکلات فیلمنامه شروع میکنم. مثلا شما وقتی فیلمنامهای را مینویسید، دوست دارید آن را به آدمهای متخصصی بدهید تا بخوانند و نظرشان را بگویند ولی در آن زمان با این مشکل روبرو بودیم که این فیلمنامه را به چه کسی بدهیم تا مشکلی درست نشود و یا حمل بر مسائل امنیتی نشود یا مثلا موقع تحقیقات برای نگارش فیلمنامه دسترسی به دانشمندان هستهای برای ما خیلی سخت بود.
هرچند که در نهایت تهیه کننده فیلمنامه را به فیلمسازان انقلابی و فعالان فرهنگی که تراز بالایی داشتند، داد و آنها هم زحمت کشیدند و خواندند و نظر دادند و نظراتشان هم سازنده بود؛ اما من دوست داشتم مخاطبان عام که فعالان فرهنگی بودند، مثل یک عکاس، یک فعال رسانه، یک نفر که ادمین یک کانال تلگرامی است، فیلمنامه را بخوانند و البته از تعدادی از دوستان این کار را خواستم و گفتم که هرچقدر که حوصله داشتید فیلمنامه را بخوانید و عدد صفحه آن را برایم بفرستید تا من متوجه شوم فیلمنامه من چقدر کشش دارد؛ اما از آن جمع ۱۵ نفره، حتی یک نفر هم این کار را نکرد!
حالا اگر آن فعال فرهنگی محترم در مورد فیلم انتقادی داشته باشد، به نظرتان ما باید چه برخوردی نشان بدهیم؟! متاسفانه ما در حوزه تئوری نسبت به حوزه عملی خیلی جلوتر هستیم و این گلایه من از افرادی است که در جبهه فرهنگی انقلاب فعالیت میکنند.
طاهرفر: بالاخره ساختن فیلم با کاراکترهای متعدد و روایت های متعدد سختیهای خاص خودش را دارد، حالا اگر کار سیاسی هم به آن اضافه شود، خیلی سختتر میشود. اما به طورکلی تیم ما تیم خوبی بود که تقریبا همه بازیگران برخورد خوبی با فیلمنامه داشتند و با وجود سختیهای زیادی که در مسیر تولید وجود داشت ولی بازهم همه همراهی کردند.
مردم به دنبال موضوعات روز میگردند
این فیلم برخلاف بسیاری از تولیدات سینمای ایران اثری در ارتباط با یک موضوع روز است که بزرگترین مزیت آن است. خودتان در این مورد چقدر تلاش کردید و اصلا تا چه اندازه برایتان مهم بود که آن را تقویت کنید؟
طاهرفر: حالا که جشنواره سیوپنجم فیلم فجر را هم پشت سرگذاشتهایم اگر یک آمار کلی بگیریم، امار نشان میدهد که با اینکه شعار جشنواره امسال سینمای امید بود اما به اعتراف خیلی از منتقدین و صاحبنظران سینمایی، این اتفاق نیفتاده است و همان فضای سالهای قبل تکرار شده است. درواقع بخش زیادی از تولیدات سینمای ما مربوط به آثاری است که در در فضایی آپارتمانی میگذرد و قصههای آن را هم در مورد خانوادههای سست و خیانت و زندگیهای یواشکی و عذاب وجدان و اینطور مسائل است که اینها در واقع قصه روز نیست و روایتهای متعددی از اخلاقیات است. این درحالی است که بیننده چه بخواهیم و چه نخواهیم دنبال قصه روز میگردد. حالا چقدر خوب است که در این شرایط جریان سینمایی ما حداقل ۱۰ تا ۲۰ درصد تولیدات خود را به مسائل اقتصادی که حضرت آقا هرسال بر آن تاکید دارند و مسئله اجتماعی اصلی مردم هم هست، اختصاص دهد.