گفت‌وگو با کارگردان مستند «ایکسونامی»:

تلاش برای ارائه تحلیل درست با چالشی وحشتناک

«ایکسونامی» روایتگر سیر رسیدن به آزادی جنسی در جامعه آمریکایی است، مستندی جسورانه همراه با سال‌ها پژوهش که در مؤسسه فرهنگی هنری «آوش» تولید شده است.

به گزارش «عمار فیلم»، «ایکسونامی» روایتگر سیر رسیدن به آزادی جنسی در جامعه آمریکایی است، مستندی جسورانه همراه با سال‌ها پژوهش که در مؤسسه فرهنگی هنری «آوش» تولید شده است. با محسن آقایی، تدوین‌گر و کارگردان این کار، گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌آید.

جرقه تولید مستند

انبوهی از اطلاعات ناب و دست نخورده‌ از سیر آزادی جنسی در غرب بود که کسی تا به‌حال، سمتش نرفته بود و ما در این زمینه با کوه یخی مواجه شدیم که هم قسمت روی آب آن عظیم بود و هم قسمت زیرین.

در تحقیقاتم سعی کردم هر آن‌چه درباره موضوع مستند، تولید شده است، ببینم. چندین کار خارجی دیدم که به‌طرز عجیب‌و‌غریبی همگی در یک روایت بسیار حداقلی و با جهت‌گیری مثبت و جانبدارانه‌ای‌، انقلاب جنسی را در همان دهه ۶۰ و ۷۰ آمریکا خلاصه می‌کردند.

شیوه مواجهه کشورهای غربی با انقلاب جنسی برای من عجیب بود. سعی کردیم روایت تازه‌ای از این مسئله ارائه دهیم، ارائه‌ای که به نظرم برای مردم دنیا تازگی خواهد داشت، اما مسئله‌ای که در غرب وجود دارد این است که جریان اصلی به شدت در برابر آگاهی مردم مقاومت می‌کند؛ چرا که به کارتل‌های ثروت و قدرت وصل هستند.

هشدار «کوه یخ»

جامعه ایران در حال نزدیک شدن به یک کوه یخ است که ابعادی وسیع‌تر از آن‌چه می‌بینیم، دارد و اگر با آن برخورد کنیم، ماییم که نابود می‌شویم.

خانم چادری می‌آید روی آنتن صدا و سیما از انواع خودارضایی خوب و بد صحبت می‌کند و از ضرورت این‌که پدرها و مادرها باید به بچه‌هایشان آموزش خودارضایی بدهند، می‌گوید. این، نشان دهنده بحرانی بودن شرایط است؛ این‌ها از امکانات و حمایت‌های دولتی استفاده می‌کنند و چنین نیست که بگوییم یک نفر آمده و نظر شخصی داده، بلکه یک طیف تفکری در ایران همراه این‌هاست و با این رویکردها در انتخابات‌ها می‌آیند.

وضع ما بدتر است یا آمریکا؟

وضعیت‌مان نسبت به آمریکا و خیلی جاهای دیگر با اختلاف زیاد، بهتر است. فاصله آماری که در ایران مثلاً بین رابطه جنسی قبل از ازدواج که در آمریکا چیزی بالای ۹۷درصد است با ایرانی که بدترین پیش‌بینی‌ها آن را ۲۰درصد عنوان می‌کنند، زیاد است ولی همین هم فاجعه عظیمی است و این چنین نیست که بگوییم همین‌طور می‌ماند. فضا با یک شیب نسبتاً تندی در حال تغییر است.

پای میز مذاکره با پورن‌استارهای آمریکا

یکی از مهم‌ترین شرایطی که برای انتخاب این بازیگر داشتیم این بود که یک راوی‌ای انتخاب کنیم که فیلم‌های غیر اخلاقی‌اش در دسترس نباشد. بازیگر مستند ما چون در دهه ۸۰میلادی، با نگاتیو کار می‌کرده دسترسی به فیلم‌هایش به نوعی غیر ممکن بود.

اتفاقاتی که در فرآیند تولید افتاد، سبب شد تا خروجی نسبت به ایده‌آلی که داشتیم، متفاوت باشد. سهم شخصیت اصلی در فیلمنامه، خیلی بیشتر از این بود که در فیلم می‌بینید و پلان‌های آمریکا هم نزدیک یک‌دهم آن چیزی است که بنا بود تولید شود که یک مقدارش به‌خاطر این است که آمریکایی‌ها یک‌بار دیگر ثابت کردند که حتی در لایه مردم‌شان هم قابل اعتماد نیستند، چه برسد به دولت‌شان.

بعد از انصراف شخصیت اصلی به دلیل بیماری از ادامه همکاری، تصمیم گرفتیم که کار را با یک بازیگر جلو ببریم. نهایتاً در یک شرایط اضطرار کار را شروع کردیم که متأسفانه آن بازیگر هم بعد از یک روز، همکاری نکرد و این باعث شد که کلی از پلان‌های مربوط به خاطرات گذشته‌ شخصیت اصلی مستند را از دست بدهیم، البته الان هم بخش‌هایی از این خاطرات، در فیلم است اما چون تصویر خودش دیده نمی‌شود، وزن آن کمتر احساس می‌شود.

مسیر رسیدن به قصه‌ی مستند

پژوهش اولیه‌ای داشتیم که تا حد زیادی تکلیف‌مان را مشخص کرد. می‌دانستیم که با چه پدیده‌ای مواجه هستیم. همزمان با پیشرفت کار، باید گزاره‌های اول‌مان را اعتبارسنجی می‌کردیم و درست یا غلط بودنشان را درمی‌آوردیم. وقتی وارد ماجرا شدیم، دیدیم تقریباً همان گزارش اولیه‌‌مان، گزارش درستی بوده است و از همان اول، کلیت شکل کار همان بود که در نهایت هم به آن رسیدیم. 

آرشیو؟

قسمت زیادی از پژوهش و آرشیو با خودم بود که بخش عمده‌اش، از اینترنت تهیه شد، چند مورد هم از طریق رابط‌مان در آمریکا تهیه کردیم.

جذب مخاطب به هر قیمتی؟

وقتی من در معرفی این مستند، از آن به‌عنوان خاطرات یک «پورن‌استار» نام ‌می‌برم از خاطرات ملتی حرف می‌زنم که که نه لزوماً همه آن‌ها بلکه برخی‌شان، یک دوره‌ای «پورن‌استار» بودند و از آن به‌عنوان قله‌ای از آزادی فتح شده، یاد می‌کنند.

طرف به‌واسطه دیدن خاطرات «پورن‌استار» می‌آید تا در سالن، این را ببیند، اما این را نمی‌بیند، در واقع سر کار می‌رود ولی باز هم راضی بیرون می‌آید و به خود می‌گوید من در یک روایت نسبتاً جذاب و خوب، حرف‌های جدی و مهمی شنیدم.

مقایسه با آمریکا؟

مبنای قضاوت خیلی از ایرانی‌ها نسبت به جهان خارج، آمریکاست؛ چرا که آن‌ها دائم، فیلم‌ها و سریال‌های آمریکایی می‌بینند، در آن فرهنگ زندگی می‌کنند و بعضاً از آمریکایی‌ها هم آمریکایی‌تر هستند. ما خواستیم بگوییم آزادی‌خواهان ایران که مهد آزادی‌شان، همچین جایی است، بی‌پرده تاریخ آن را به قضاوت بنشینند.

ایالات متحده، نکته مهم دیگری هم دارد و آن این است که عقبه مذهبی و سیاست‌های فرهنگی آن‌ها خیلی شبیه به فضای ما بود و در زمینه‌هایی هم از ما سخت‌گیرتر بودند. عجیب‌وغریب است، قانونی به نام «کانستاک» داشتند که طبق آن، مرسولات پستی را باز می‌کردند، اگر موارد مبتذل بود، ضبط می‌شد. ای‌بسا، فرستنده و گیرنده آن هم تعقیب قضایی می‌شد.

تلاش برای ارائه تحلیل درست

درباره «انقلاب جنسی» در غرب، دو دسته کار تولید شده که برخی نه‌تنها مسئله را حل نمی‌کرد بلکه بدتر می‌کرد و برخی هم از لحاظ فیلمنامه، ساخت و پژوهش ضعیف بودند که متأسفانه سازنده هر دو دسته نیز بچه انقلابی‌ها و حزب‌اللهی‌ها بودند.

در رابطه با دسته نخست، مسئله بخش عمده‌ای از کارها، سطحی بودن آن‌هاست. از سطحی بودن هم بگذریم واقعاً مستند هم نبودند. چرا که ادعاهای فیلم با واقعیات موجود، در تناقض بود.

بعضی از اینها هم اشکال فنی و محتوایی جدی ندارد. منتها در توفیق رسیدن به مخاطب، مقداری ناکام است. یعنی جذابیت‌های فرمی و محتوایی لازم را ندارد.

مسئله اصلی

قسمت‌های مربوط به ایران را از تصاویر اینستاگرامی عمومی بیرون کشیدیم. همین‌ها را هم بعضی‌ها ‌گفتند زننده و قبح‌شکن است. ما یک‌دهم آن چیزی را هم که در اینستاگرام اتفاق می‌افتاد، نتوانستیم نشان بدهیم. نمی‌شود هم نشان داد اما ای کاش، جایی باشد که حداقل عده‌ای که درد دارند، کار را ببینند و مطلع شوند.

مشکل اصلی آن‌ است که سیستم فرهنگی کشور نسبت به آسیب‌های فرهنگی بسیار بی‌انگیزه است تا جایی‌که وزیر ارشاد می‌گوید برای مبارزه با تهاجم فرهنگی، از سلبریتی‌ها مالیات نگیرید، غافل از این‌که تهاجم فرهنگی از طریق سبک زندگی و نقش‌هایی که همین‌ سلبریتی‌ها بازی می‌کنند، اتفاق می‌افتد. حالا از اینها مالیات نگیریم؟!

چالش وحشتناک آقای کارگردان

من از همه مؤمنین، هر کسی دغدغه دارد، می‌خواهم با گوشی‌هایشان در اینترنت، شنیع‌ترین کلمات را جستجو کنند و ببینند چه مطالب و عکس‌هایی به راحتی پیدا می‌شود و به این نکته هم دقت کنند که همین امکان در دسترس کودکان و نوجوانان است، این جاست که عمق فاجعه را شاید بیشتر بفهمیم.