به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار»، به همت دبیرخانه «جشنواره بین المللی فیلم عمار»، با پرفسور «تام هیس»، فیلمساز آمریکایی، گفتوگویی ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید:
اشاره: «تام هیس»، استادیار دپارتمان فیلم در دانشگاه «اوهایو» است. وی در این دانشگاه، به تدریس در زمینهی تولید و پستولیدِ مستند مشغول است. «دو خط آبی»، نام سومین اثر او در رابطه با موضوع فسطین است. دو فیلم دیگرِ او در این رابطه، «فرزندان بومی: فلسطینیها در تبعید» و «مردمان و سرزمین» نام دارند. اثر مستندِ جدید و فوقالعادهی «تام هیس»، با نام «دو خط آبی»، به بررسیِ مباحث مربوط به اشغال فلسطین، از نگاه شهروندان اسرائیلی میپردازد. نوعدوستیِ بیچون و چرایِ «تام» در «اوهایو» و چند دهه فعالیت شجاعانهاش در میان مردم فلسطین اشغالی، از او، چهرهای مقاوم در برابر نقض حقوق بشر ساخته است.
جناب پروفسور «هیس»، لطفاً خودتان را برای مخاطبان ایرانیِ ما معرفی فرمائید.
تام هیس: «باعث افتخارِ من است که اینجا هستم».[۱] من سعی کردهام که کمی فارسی یاد بگیرم. من از اساتید دانشگاه «اوهایو» هستم و در دپارتمان فیلمِ این دانشگاه، تدریس میکنم. من طی سالهای متمادی، بهعنوان فیلمسازِ مستند، فعالیت داشتهام. طی این سالها، تمرکز من بر وضعیتِ حقوق بشر و حقوق سیاسیِ مردمِ فلسطین بوده است.
«دو خط آبی» که کار آن ۲۵ سال طول کشید، آخرین اثرِ مستندِ شما بود. در رابطه با سایر مستنداتی که علاوهبر «دو خط آبی» ساختهاید، صحبت کنید.
تام هیس: فیلمِ قبلیِ من، «مردمان و سرزمین» نام داشت و بر نقشِ مالی و نظامیِ ایالات متحدهی آمریکا، در تداومبخشیدن به ظلم علیه مردمِ فلسطین، تمرکز داشت. تامین مالیِ این فیلم، برعهدهی «شرکت پخش همگانیِ عمومی» در ایالات متحدهی آمریکا بود؛ هرچند که پخش آن سرکوب شد. پیش از آن، فیلمی را با نام «فرزندان بومی: فلسطینیها در تبعید» ساخته بودم. این فیلم، با محوریتِ سه خانوادهی پناهجوی فلسطینی ساخته شده بود که در سال ۱۹۴۸، از فلسطین به بیرون رانده شده بودند و در لبنان زندگی میکردند. «مارتین شین»، روایتگری این فیلم را برعهده داشت. قبل از آن هم، فیلمی به نام «جادهی پناهجویان» را ساخته بودم و در واقع، «جادهی پناهجویان» بود که این موضوعات را در ذهن من بهوجود آورد. من در جنوبشرقِ آسیا کار میکردم؛ درست پس از پایانِ سلاخیِ ایالات متحدهی آمریکا در آن منطقه. میدانید، مقاومتِ پسااستعماری در جنوب آسیا، حقیقتاً وحشتناک بود. من در امتداد مرزهای «کامبوج»، مشغول به فیلمبرداری بودم. این تجربه، حقیقتاً من را نسبت به تجربهی پناهجویی حساس کرد. علاوهبر آن، بهصورت کاملا اتفاقی، باعث شد که من به وضعیتِ اسفناک پناهجویان فلسطینیِ سال ۱۹۴۸ و همچنین، نقش کشورم در بروز این وضعیت – انکار حقوق مسلّم آنان – پی ببرم.
انگیزهها و دلایل شما برای ساخت اینگونه فیلمها، بهخصوص «دو خط آبی» چه بوده است؟
تام هیس: شما با دو فیلمی که پیش از این، در رابطه با تجربهی فلسطینیها ساخته بودم، آشنا هستید. من در این دو فیلم، تلاش کرده بودم که نوعی مجرا را به وجود بیاورم؛ نوعی کانال ارتباطی که مردم آمریکا بتوانند ازطریق آن، صدای فلسطینیها را بشنوند. متاسفانه بیشتر آمریکاییها، نمیتوانند این صدا را بشنوند. فلسطینیها، دهانهای خود را تکان میدهند، اما انگار صدایی از آنها خارج نمیشود. چون مردم آمریکا، زیرِ لایههایِ متعددی از تبلیغات، پوشانده شدهاند و مورد هجوم تبلیغاتِ صهیونیستها هستند؛ در تلویزیونهایشان، در روزنامههایشان و روی خط رادیو. به هر طرف نگاه کنید، آنها را غرقِ در تحریف میبینید.
کاری که من در «دو خط آبی» کردم، این بود که روایت فلسطینیها را به صداپیشگانِ اسرائیلیِ یهودی سپردم؛ کاری که در نگاه سطحی، دیوانهوار به نظر میآید. اما حقیقت این است که اسرائیل هم مثلِ هر مکان دیگری، یکپارچه نیست. جامعهی بسیار متنوعی دارد. همانطور که شما نمیتوانید بگویید که همهی آمریکاییها اینگونهاند و یا آنگونهاند، اسرائیل هم همینطور است. من، اسرائیلیهای متعددی را دیدم که درمورد آنچه که برای فلسطینیها درحال وقوع بود، حقیقت را به زبان میآوردند. آنها این حقیقت را با شجاعت و همدردی انسانی، اظهار میکردند. بنابراین، از آنجاییکه این حقایق، از زبان اسرائیلیهای یهودی بیان میشد، امیدوارم بودم که مردم آمریکا، بتوانند این صداها را بشنوند. مردم آمریکا، نسبت به تاثیر سیاست خارجیِ خودشان، تا حد زیادی بیاطلاع هستند؛ سیاست خارجیِ هولناکی که علاوهبر فلسطین، علیه جمهوری اسلامی ایران هم بهکار گرفته میشود.
فکر میکنید که چرا رسانهها به موضوعات مربوط به پناهجویان فلسطینی، توجهی ندارند؟
تام هیس: من فکر میکنم که هر وقت، شخصی در ایالات متحدهی آمریکا، کلمهی «ف» – فلسطینی – را به زبان میآورد، باید اینگونه برداشت شود که این اظهارات، سازوکارهایی نظامیافته است؛ اظهاراتی که میخواهد بر روی اطلاعات بیطرفانه و نقش دولت آمریکا در رابطه با حقیقتِ فلسطین، سرپوش بگذارد. علاوهبر آن، این اظهارات بر روی نقش مالیاتدهندگانِ آمریکایی که درحال تامین مالیِ این ظلمِ جنایتبار هستند، سرپوش میگذارند.
شما در مستند خودتان، یک نکتهی مهمی را مطرح کردهاید. اینکه ایالات متحدهی آمریکا، برای همهی این اتفاقات، هزینه میکند. اگر ممکن است، کمی بیشتر توضیح دهید که دلایل شما برای گفتن چنین مطلبی چیست؟
تام هیس: مسئله این است که دموکراسی، برای بقا، به رأیدهندگانی نیاز دارد که آگاه باشند. این، همان چیزی است که «جورج واشنگتن»، در پایان دورهی اولِ ریاستجمهوریِ آمریکا به زبان آورد. من معتقدم که یکی از وظایف فیلمسازانِ مستند، تلاش برای ارائهی اطلاعات، دربارهی کاری است که دولت با رایدهندگان میکند. ما، دولتمان را با مردم حفظ میکنیم و مردم برای درک تاثیر سیاستهای دولت، نیازمندِ دراختیار داشتنِ اطلاعاتِ کافی هستند.
صهیونیستهایی که رسانهها را کنترل میکنند، حتی اجازهی مخابرهی اَعمال خود را هم به مردم سراسر جهان نمیدهند. وظیفهی هنرمندان و فیلمسازان در این رابطه چیست؟
تام هیس: من فکر میکنم که وظیفهی هنرمندان، در برابر صهیونیسم سیاسی و سوگیری جنسیتی، «مقاومت» است. البته منظورم این نیست که هر اثر هنری، باید مثل «گوئرنیکا»[۲] باشد. فکر میکنم که اگر شما، قدرت ابرازِ هنر را داشته باشید، اما در مسائل مهم مربوط به لحظهای که در آن زندگی میکنید، داخل نشوید، غیرمسئولانه رفتار کردهاید. من نمیخواهم همهی هنرمندانی را که نقش میوههای بیحرکت را با آبرنگ میکشند، محکوم کنم، اما فقط دربارهی خودم اظهار نظر میکنم: «من، شجاعت آن را ندارم که تا این اندازه بزدل باشم».
آیا تاکنون، مستند خودتان را در جشنوارههای ایالات متحدهی آمریکا به نمایش گذاشتهاید؟
تام هیس: بله. من فیلمم را در تعدادی از جشنوارهها مثل «آریزونا»[۳] و «کوولایت» به نمایش گذاشتهام. در واقع، فیلمها، چندباری نمایش داده شدهاند، اما در رابطه با بهدستآوردن فرصتِ نمایش برای این فیلم، باید بگویم که … نمیخواهم ارزش این اتفاق را پایین بیاورم، اما من واقعاً بهآن اهمیت نمیدهم. با این همه، به نمایش گذاشتنِ آن برای آمریکاییها، بهطرز وحشتناکی دشوار بود. متاسفانه چیزی نزدیک به ۱۲۷ جشنوارهی آمریکایی، این فیلم را رد کردند. درحالیکه همین فیلم در جشنوارهی بینالملی فیلمِ کانادا، جایزهی بهترین مستند را کسب کرد، در اندونزی، جایزهی بشردوستانه را کسب کرد و جایزهای را هم در ایران کسب کرد. نشاندادنِ فیلمها در خارج از ایالات متحدهی آمریکا، بسیار آسانتر است و این رویه بهراحتی به جلو میرود.
دلیلی که باعث میشود این سیاستها تداوم داشته باشند، این است که آمریکاییها مورد غفلت واقع شدهاند. دلیلِ اینکه آمریکاییها مورد غفلت واقع شدهاند، این است که چنین دیدگاههایی در آمریکا، کاملا سرکوب شدهاند. مردم در ایالات متحدهی آمریکا، مرعوب صهیونیستها شدهاند. بههمین خاطر، آنها چنین فیلمهایی را بر روی پردهی نمایش، قرار نمیدهند و این مسئله، منحصر به فیلمهای من نیست. نه تنها فیلم، بلکه اساتیدِ دانشگاه هم بهخاطر اینکه دربارهی وضعیت فلسطینیها و نقش آمریکا در آن، بیپرده و دقیق صحبت میکنند، از خدمت منفصل شدهاند. یک موسسهای در آمریکا، به اسم «مرکز حقوق اساسی» فعالیت دارد که هماکنون یادداشت سفیدی را با نام «موردِ استثناءِ فلسطین در مادهی الحاقیِ اول» در دستِ چاپ دارد. «مادهی الحاقیِ اول» در آمریکا، بهنوعی یک کلمهی رمز برای آزادی بیان است. شما میتوانید در مورد هر چیزی صحبت کنید؛ حقوق همجنسگرایان، سیاهپوستان، اقلیتها، زنان، محیطزیست و یا هر چیز دیگری. اما بهمحض اینکه موضوعِ طرحهای صهیونیستها برای برچیدن حضور فیزیکی و فرهنگیِ فلسطینیها را پیش بکشید، طرد میشوید و به دردسر میافتید.
مطمئنا درک آمریکاییها از پناهجویان فلسطینی، قبل و بعد از تماشای فیلمِ شما، کاملا متفاوت بوده است. این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟ نظر مردم آمریکا در رابطه با رسانهها و نمایش پناهجویان فلسطینی چه بود؟
تام هیس: من فکر میکنم که بیشترِ مردم آمریکا، در استنباط کلمهی «فلسطینی» بهعنوان معادلی برای «تروریست»، با یکدیگر متحد شدهاند. تاثیر این فیلم، تنها محدود به این نیست که مردم آمریکا، اکنون فهمیدهاند که فریب خوردهاند، بلکه این فیلم، شوکی است که واکنشِ مردم به سیاست خارجیِ آمریکا را درپی خواهد داشت. مسئله این است که آمریکاییها، مانند مردم سایرِ نقاط جهان هستند. آنها، زمانیکه میدانند چه اتفاقی درحال وقوع است، مردمانی شفیق هستند. اما متاسفانه آنها نمیدانند که چه اتفاقی درحال وقوع است و بهآسانی تحتتاثیر تبلیغات قرار میگیرند. در اینجا رسانههای سرمایهداری، یعنی تشکیلات رسانههای شرکتی، بسیار قدرتمند عمل میکنند؛ آنها با تبلیغات خود، مردم را نشانه گرفتهاند.
یعنی رسانهها، به نوعی ذهن مردم آمریکا را کنترل میکنند؟
تام هیس: قطعاً آنها، تصورات غلط را پرورش میدهند. اما شاید کنترل نکنند، چون هرچه که باشد، ما اکنون منابع دیگری را هم در اختیار داریم؛ مثل اینترنت. من معتقدم که میتوان اینترنت را بهمنزلهی معبرِ آزادسازیِ بشر، درنظر گرفت. چراکه بهوسیلهی اینترنت و امکاناتی مثل شبکههای اجتماعی، من میتوانم شما را در آنسوی دنیا ببینم. من، به قابلیتهای رسانههای اجتماعی ایمان دارم.
شما در یک منطقهی نظامی فیلمبرداری میکردید. آیا برای فیلمسازی در آن منطقه، با موانعی روبهرو شدید؟
تام هیس: چرا! گاز اشکآور، گلوله، دستگیری و… . من در آنجا، با موانع بسیار زیادی روبهرو شدم. من برای فیلمبرداری از وضعیتِ حقوق بشر، حقوق سیاسی و واقعیتهایِ زندگیِ فلسطینیها به آنجا رفته بودم، اما دائماً با محدودیت و مانعتراشیهای نیروهای اسرائیل روبهرو میشدم؛ یا اجازهی فیلمبرداری از یک منطقهی نظامی را به من نمیدادند، یا تلاش میکردند که تجهیزاتِ فیلمبرداریام را بشکنند، یا به یکی از اعضای گروه، حمله میکردند و یا ما را در منطقه، با زورِ اسلحه مشایعت میکردند.
آنها در منطقه، حتی حکومتنظامی اعلام میکردند و این یعنی اگر در خیابان حضور پیدا کنید، به شما شلیک میشود. در چنین شرایطی، این مسئله که من یک گروه فیلمبرداری را هم در اختیار داشتم، بر مشکلاتم افزوده بود. بنابراین یا باید به بالای تپهها و شهرکسازیها میرفتم تا فردی را پیدا کنم که با ما گفتوگو کند! و یا از خط سبز برمیگشتم و یک اسرائیلیِ جالبتوجهی را برای گفتوگو پیدا میکردم. از آنجاکه در طول سالهای متمادی، این مسئله چندینبار برای من اتفاق افتاده بود، شروع به جمعآوریِ تصاویرِ اسرائیلیها کردم و از یکجایی به بعد، دریافتم که آنها داستان واقعی را روایت میکنند. آنها حقیقت را طوری تعریف میکنند که انسان، تبعات انسانیِ وحشتناکی را که درحال وقوع بر روی فلسطینیها است، درک میکند.
آیا درحال فیلمبرداری، تجربهی بدی برای شما پیش آمد؟ اینکه مورد اصابتِ گلوله قرار گرفته باشید و یا احتمالا زندانی شده باشید؟
تام هیس: من یکبار در غزه دستگیر شدم. برای دفعات زیادی فقط بازداشت شدم. یکی از اعضای گروه فیلمبرداریام مورد اصابت گلوله قرار گرفت. اما من هیچوقت مورد اصابت قرار نگرفتم. چندبار هم در معرض گازِ اشکآور قرار گرفتم. فضای بسیار بسیار دشواری بود. ارتش اسرائیل، علاقه ندارد که در زمان فعالیت، از آنها فیلمبرداری شود. آنها از حقّهی بزرگی که از این وضعیت، در ذهن مردم آمریکا ساختهاند، خبر دارند و میدانند که این تصاویر، دیده خواهد شد. به همین خاطر، بسیار حساس و خشن هستند. آنها، حتی شما را میکشند. «میلر»، خبرنگار انگلیسی، درحالیکه پرچم سفیدی را تکان میداد و جلیقهی ضدگلولهاش، نشان میداد که یک خبرنگار است، از ناحیهی گلو، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در غزه، «راشل کوری»[۴] کشته شد، «تام هورندال»[۵] کشته شد و … . برای حسکردن لبهی تیز نیزهی صهیونیستها، لازم نیست که حتماً فلسطینی باشید.
آیا لحظهای را از فیلم «دو خط آبی» بهخاطر دارید که شما را تحتتاثیر قرار داده باشد؟
تام هیس: این سوال، سوال دشواری است. همهی فیلم، من را تحتتاثیر قرار داد. با این حال، لحظهای را که برای اولینبار، یک کودک فلسطینی را دیدم که به قتل رسیده بود، یکی از دشوارترین لحظهها و فراموشنشدنیترین اتفاقات بود. من، خود، یک پدرم. من فکر میکنم، وقتی که شما پدر میشوید، بهنوعی پدر همهی کودکان جهان میشوید… آنچه برای کودکان فلسطینی اتفاق میافتاد، قطعاً یکی از تلخترین لحظاتی بود که من تاکنون تجربه کردهام. یکبار برای بررسی نور در بیمارستان «الاهلیِ» شهر «الخلیل» در «کرانهی باختری»، به آنجا رفته بودم. از آنجاییکه ما با فیلمِ ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری میکردیم، من میخواستم ببینم که آیا میتوانیم بدون نور فیلمبرداری کنیم یا خیر. در آنجا، با پسرِ کوچکی مواجه شدم که هردو پای خود را از دست داده بود؛ شهرکسازانِ اسرائیلی، مواد منفجرهای را به داخل خانهی آنها پرتاب کرده بودند و او را درحالیکه شام میخورد، زخمی کرده بودند. وقتی آن پسر کوچک را دیدم… آه … اگر یک پدر یا مادر باشید، میفهمید. در آن حالت، خوابهای بدی دربارهی دیدنِ فرزندان خودم میدیدم. آنچه آنجا اتفاق میافتد، وحشتناک است. هیچیک از انسانهای روی کرهی زمین، مشابهِ این اتفاق را تجربه نکردهاند. این رنجها شبیهِ هیچچیزی نیست. این، یک تلاشِ حقیقی، برای نابودکردنِ یک ملت و یک فرهنگ از روی کرهی زمین است. این، اتفاقی بسیار وحشتناک است که در حال وقوع است. من از بازدیدِ جمهوری اسلامی ایران، بسیار مشعوف شدم. کشورِ شما، تنها کشور بر روی کرهی زمین است که با عزمی راسخ، از تسلیم در برابر محوکردنِ انسانهای فلسطینی سر باز زده است. در تاریخ، باقی خواهد ماند که ملتِ ایران، هیچوقت تسلیم نشدند.
آنچه شما انجام دادید، حقیقتا قابل تحسین است. کمتر کسی جراتِ انجام چنین کاری را دارد. ممکن بود که شما جان خودتان را در حین فیلمبرداری، از دست بدهید. چه چیزی باعث شد که چنین خطری را بپذیرید و برای فیلمبرداری از فلسطینیها، به آن سرزمین بروید؟
تام هیس: ببینید، من هم تا اندازهای، مسئول این اتفاق هستم. من اگر شجاعتی حقیقی داشتم، باید سی سالِ گذشته را بهخاطرِ سرباززدن از پرداختِ مالیات، در زندان میگذارندم. اما از داخل زندان، نمیتوان تأثیر زیادی گذاشت. بنابراین، تصمیم درستی گرفتهام. اگر من نمیتوانم که از هر آنچه که به این سیاست مربوط میشود، کاملاً سر باز بزنم، اما با دوربینم مقاومت میکنم. میدانید، افراد زیادی آسیب دیدهاند و سوژههای زیادی، مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند. زمانیکه تصاویر منتشر شد، افرادی که از آنها فیلمبرداری کرده بودم، مورد تعقیب و اصابت گلوله قرار گرفتند. تقریباً همهی فلسطینیهایی که با آنها مصاحبه کردم یا به خانههایشان پا گذاشتم، در نهایت بدون اتهام و محاکمه، زندانی شدند. از این رو، افرادِ زیادی خود را قربانی کردند. فلسطینیها، در معرض همان خطری که هستند که من هر روز در معرض آن بودم. با این حال، باید بگویم، وقتیکه شما، یک دوربین را در مقابل نیروهای اسرائیلی تکان میدهید، تبدیل به یک هدف میشوید. شما با این حرکت، خود را متمایز کردهاید. تبعات چنین سیاستهایی، میتواند بسیار واقعی باشد. من فکر میکنم که در حال نگهداری از خانودهی خود هستم و ما باید به این سیاستها پایان بدهیم؛ زیرا بالاخره افرادی خواهند فهمید که این سیاستها را مردم آمریکا نوشتهاند و تلافی آنها، مساوی با جهنم خواهد بود.
آیا در ایالات متحدهی آمریکا، فیلمساز یا هنرمندان دیگری را میشناسید که در فیلمسازی، دغدغههای مشابه با شما داشته باشند؟
تام هیس: بله. اما تعداد آنها بسیار کم است. مثل «جان مندل» که فیلمی را به نام «محلهی اقلیتهای غزه» ساخته است. بههرحال، تعداد آنها خیلی کم است. آنها مانند یک جامعهی کوچک از فیلمسازان هستند. البته در آمریکا، افراد خوبی وجود دارند و جنبش همبستگی با فلسطین، به سرعت در حال رشد است. در آمریکا، جنبشهایی مانند «صدای یهودیان برای صلح» و «اگر اکنون نه»، به سرعت در حال رشد هستند؛ بهخصوص در میان جوانان و دانشگاهیان آمریکایی. من فکر میکنم که رسانههای اجتماعی هم تاثیر زیادی بر این مسئله دارند. دروغگفتن بهمراتب دشوارتر شده است و رسانههای اجتماعی، دروغهایی را که به عموم مردم آمریکا گفته میشود، به چالش میکشند. من در مورد آینده، بسیار خوشبین هستم.
شما مدتی پیش، بهمنظور شرکت در «جشنوارهی فیلم مقاومت»، به تهران آمدید. ارزیابی شما از این جشنواره چگونه بود؟
تام هیس: حضور در آنجا، افتخار بزرگی بود. من در آنجا، زمان فوقالعادهای را سپری کردم و درطی آن، پیشداوریهای زیادی از من زدوده شد.
قبل از سفر به ایران، پیشداوریهای شما چگونه بود؟
تام هیس: میدانید، تصویری که از ایران ارائه میشود، طوری است که گویی، شما قرار است با طالبان روبهرو شوید! اینگونه تصاویر، بهمنزلهی رفتنِ شما به یک جامعهی بدوی است؛ همه اسلحه دارند، زنها در دخمه نگهداری میشوند، ظلم وحشتناک و … . اما آن چیزی را که من در اینجا شاهدِ آن بودم، جامعهای شگفتانگیز، پر جنبوجوش با مردمی فوقالعاده بود.
در مورد تجربهی حضورتان در ایران صحبت میکردید. مردم ایران، سینما و سایر موارد را چگونه دیدید؟
تام هیس: زمانِ سفر به ایران، افرادی میگفتند که «اُه! واقعاً میخواهی به ایران بروی؟»، «تو آمریکایی هستی. آنها تو را در قفس میاندازند» و حرفهایی از این جنس. من، نگران این مسئله نبودم و سفر خیلیخوبی را سپری کردم. البته تصوراتی داشتم. هر چه که باشد، اسرائیل به ایران علاقهای ندارد! از این رو، ما باید هر روز چهل بار بشنویم که ایران، بد است. آن چیزی که من دیدم، به هیچوجه، شبیه به چیزی نبود که من در اثر مشاهدهی تبلیغات، از ایران انتظار داشتم. من واقعاً زمان فوقالعادهای را سپری کردم. مردم، فوقالعاده بودند و میتوانستم به هر کجا که میخواهم، بروم و هر کاری را انجام دهم. درحالیکه افرادی بودند که به من میگفتند: «اُه … تو قرار است محافظانی مثل پلیسِ سری داشته باشی و بدون آنها نمیتوانی هتل را ترک کنی!» و چیزهایی از این قبیل که خبر دارید. این، همان تصویرِ رایجِ سیاهی است که به خوردِ مردم میدهند و آمریکاییها، خریدار آن هستند. من از رفتاری که در ایران با من میشد، واقعاً لذت بردم. قطعاً در سینمای آمریکا، چنین رفتاری با من نشده بود. برای من، بهدستآوردنِ فرصتِ اکران بسیار دشوار بود، اما این جشنواره برای من، اکرانِ دوم را هم تدارک دید. این اتفاق، یکی از دوستداشتنیترین تجربیاتِ ارائه و نمایش زندگیِ من بود.
سینما و صنعتِ فیلم ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
تام هیس: من، فرصتِ نگاهِ عمیق به این صنعت را پیدا نکردم، اما توانستم «انجمن سینمای جوانان ایران» را ببینم. من واقعاً تحتتاثیر این مسئله قرار گرفته بودم که در ایران، برای رشدِ فیلمسازانِ جوان و در کل، رشد سینما، سازوکاری اجتماعی وجود دارد. بدون شک، برخی از کارگردانانِ شما اینگونهاند و بهمنزلهی یادمانهایی برای سینما بهشمار میروند؛ «کیارستمی». چه میتوان گفت! آثاری حقیقتاً چشمگیر از ایران بیرون میآید.
آیا قبل از اینکه به ایران بیایید، فیلمسازان ایرانی را میشناختید و یا فیلمی از آنها را تماشا کرده بودید؟
تام هیس: من تعدادی از فیلمهای «کیارستمی» را مشاهده کرده بودم. من در دورهی کارشناسی ارشد، درسِ هنرهای زیبا را تدریس میکنم. ما درحال حاضر، سه دانشجوی ایرانی داریم و بههمین خاطر بود که من توانستم، مؤدبانه به شما سلام بگویم. من، فیلمسازانِ جوانِ ایرانیِ بسیار مستعدی دارم که تلاش میکنم آنها را بهسمت آمال و آرزوهایشان سوق دهم.
آیا در آیندهای نزدیک، برنامهای برای تولیدِ فیلمهای دیگر را دارید؟
تام هیس: من، چیزی شبیه به یک پروژهی بسیار بزرگ را در دست دارم که درحال حاضر، بر روی آن فعالیت میکنم. البته، در مرحلهی اول، بر توزیع «دو خط آبی» تمرکز دارم، چراکه ساختنِ فیلم کافی نیست. از این رو، من در حال حاضر، روی توزیع، کار میکنم. اما من حقیقتاً به «فولکه برنادوت» علاقهمندم. او در سال ۱۹۴۸، زمانیکه وقایع مربوط به پناهجویان درحال وقوع بود، بهعنوان میانجیِ سازمان ملل فعالیت میکرد. در نهایت، زمانیکه «برنادوت»، جوامع جهانی را برای حصولِ اطمینان از اجازهی بازگشتِ پناهجویان به وطن، تحتفشار گذاشت، بهوسیلهی صهیونیستها به قتل رسید. از این رو، واقعاً داستان جالبی است. من علاقهمندم که این پروژه را به وجود بیاورم و بسازم.
از چه طریقی با جشنوارهی مردمی فیلم عمار آشنا شدید؟ آیا تاکنون چیزی در رابطه با آن شنیدهاید؟
تام هیس: فکر میکنم که آن را بر روی سایتِ «فیلم فری وِی»[۶] دیده باشم. من، همواره این سایت را نگاه میکنم و حقیقتاً توضیحاتِ جشنوارهی شما را میپسندم. متاسفانه برای من، امکان حضور در این جشنواره فراهم نبود و البته بهخاطر عدم حضورِ خود متاسفم. اما چیزهایی را در رابطه با جشنوارهی عمار شنیدهام. یکی از شاگردانم دربارهی آن با من صحبت کرده است. من میدانم که جشنوارهی عمار، بر خلاف انواع جشنوارههای دولتی و تشکیلاتی، بهوسیلهی مردم و هنرمندان برگزار میشود. از این رو، یک جشنوارهی مستقلِ فیلم است.
بله. این جشنواره، افرادی را دارد که فیلمها را در تمامی شهرهای ایران و حتی روستاهای دوردست، به نمایش میگذارند. در این جشنواره، بخش ویژهای وجود دارد که مردم، بهرغم حرفهای نبودن، فیلم میسازند و برای جشنواره ارسال میکنند.
تام هیس: جلو بردنِ آثار، در آن سوی مرزهایِ شهرِ تهران، واقعاً فوقالعاده است. من فکر میکنم که اینگونه کارها، به آنچه دربارهی رسانههای اجتماعی گفتم، باز میگردد. این مهم، افکارِ مردم را گسترش میدهد و من فکر میکنم که نقشی حقیقی را در آینده ایفا میکند که در آن، انسانها یکدیگر را بهجای موجوداتِ درحال جنگ، بهمنزلهی موجودات صلحطلب میبینند. از این رو، کاری که شما میکنید، حقیقتاً فراتر از ایدهی نمایش فیلمها در مقابل مردم عمل میکند. این اتفاق، باعث میشود که با کمکِ همدیگر، آیندهی بهتری را برای فرزندانمان بسازیم.
در این جشنواره، نظراتِ مخاطبان به کارگردانانِ فیلم انعکاس داده میشود تا رابطهای میان مخاطبان و کارگردانان ایجاد شود، شما اجازه میدهید جشنواره عمار، این کار را با فیلمِ شما نیز انجام بدهد و فیلم شما را در نقاطِ مختلفِ ایران به نمایش دربیاورد؟
تام هیس: شما میتوانید فیلمِ من را در هر نقطهای از ایران اکران کنید. شما، اجازهی رسمی و بی قید و شرطِ من را برای نمایش فیلم، دارید.
بسیارخوب. آیا جشنوارهی دیگری را میشناسید که همانندِ جشنوارهی مردمیِ فیلم عمار، فیلمها را نه در سالنهای نمایش، بلکه در مناطق مختلف، برای مردم به نمایش درآورد؟
تام هیس: فکر میکنم که چیزی مشابه به این جشنواره، در هندوستان نیز وجود داشته باشد، اما مثل این نیست. در اصل، همانندِ نمایشِ تجاریِ فیلمهایِ استودیویی است. اما فکر نمیکنم که تاکنون، در رابطه با جشنوارهای شبیه به جشنوارهی مردمی فیلم عمار، چیزی شنیده باشم. کاری که شما میکنید، درحقیقت کاری سیاسی است. اینکه سرگرمی را برای لذتِ مردم به روستاها ببرید، یک حرف است و اینکه فیلمهای جدی و اجتماعی را به مخاطبانِ گستردهتری برسانید، حرف دیگری است. از این رو، من فکر میکنم که آنچه جشنوارهی مردمی فیلم عمار انجام میدهد، منحصربهفرد است.
متشکرم. اگر مایل به اضافهکردنِ نکتهی ویژهای در پایانِ گفتوگو هستید، بفرمایید.
تام هیس: آخرین چیزی که میخواهم بگویم: «فلسطین را آزاد کنید».[۷] (ما فلسطین را آزاد خواهیم کرد).
احتمالاً این جمله را در ایران یاد گرفتهاید. درست است؟
تام هیس: این جمله را از یکی از دانشجویانِ ایرانیام یاد گرفتهام. من از مردم ایران، بهخاطرِ ثبات قدم آنها برای فلسطین و ایستادگی در برابر آنچه که سزاوار عزتِ بشر است، تشکر میکنم. من این مطلب را از صمیمِ قلب میگویم.
[۲]. فیلم «گوئرنیکا»، یادآور بمبارانی است که در ۲۶ آوریل ۱۹۳۷، بهوسیلهی نیروی هواییِ آلمان انجام شد.
[۳]. Arizona International Film Festival
[۴]. «راشل کوری»، یک عضو آمریکاییِ «جنبش اتحاد جهانی(ISM)» بود که درپی انتفاضهی الاقصی، به نوار غزه رفت. «راشل»، هنگامی که بلدوزر نیروهای رژیمصهیونستی در نوار غزه، قصد تخریب خانههای فلسطینیها را داشت، برای سدکردن راه آنها، مقابلشان ایستاد و بهوسیلهی بلدوزر، زیر گرفته شد و بهشهادت رسید.
[۵]. «تام هورندال»، دانشجوی عکاس ایتالیایی و یک داوطلبِ «جنبش اتحاد جهانی(ISM)» است. «تام»، که بر ضد اقداماتِ تروریستیِ رژیمصهیونیستی علیه فلسطینیها تلاش میکرد، در هنگام کمک به کودکان فلسطینی و درحین انتقال آنها به محلی امن در شهر «رفح»، به شهادت رسید. وی، اقدامات تاثیرگذاری را برای افشای جنایات رژیمصهیونیستی انجام داده بود.
[۶].FilmFreeWay.com
[۷]. این جمله را به فارسی گفتند.