به گزارش «عمار فیلم»، اگر بپرسند دستاورد مدیریت فرهنگی در سینمای ما در این سی سال چه بوده، علیرغم این که دوستان میگویند بیش از دو هزار و پانصد جایزه جهانی بردهایم، معتقدم که سینمای ما در مقایسه با انقلاب اسلامی که حرفی برای جهان داشته و مسیر تاریخ را عوض کرده، اصلاً کاری از پیش نبرده است.
مدیر فرهنگی ما باید در سی سال گذشته تلاش میکرد سینمایی را طراحی کند که این سینما مطابق با این عظمت، مطابق با دیدگاه و مطابق با فلسفه انقلاب اسلامی باشد. ما این کار را نکردیم. مثال بزنم. هویت معماری اسلامی کاملاً مشخص است؛ متمایز از همه معماریهای دنیا. نگارگری ایرانی – اسلامی با همه نقاشیهای دنیا متمایز است. اما آیا سینمای ما با همه سینماهای دنیا متمایز است؟ نیست! سی سال برای اینکه بتوانیم در سینما یک دیدگاه و قالب جدیدی ارائه کنیم زمان زیادی نیست. اما به اندازه سی سال هم تلاش صورت نگرفته است. مشکل اصلی این است که مدیریت فرهنگی در این سی سال گذشته، اصلاً تلاش نکرده است که یک سینمای باهویت و برخاسته از اندیشه و تفکر انقلاب اسلامی ارائه کند تا پنجاه سال دیگر، همچنان که ما معماری اسلامی داریم، سینمای اسلامی هم داشته باشیم.
گاهی وقتها کسانی که برنامهریزیهای فرهنگی میکنند، این هوشمندی را دارند که ایدههایی متناسب با زمانه انتخاب کنند. شاید مهمترین اتفاقی که در جشنواره عمار افتاده، این است که جشنواره عمار متوجه شده که حالا تولید فیلم با دوربینهایی که در اختیار عامه مردم هست، آسان شده است. یعنی آدمها خیلی راحت میتوانند ایدههای خودشان را با قلم دوربین به نمایش بگذارند. جشنواره عمار این هوشمندی را داشته که این ظرفیت را بشناسد و از این ظرفیت استفاده بکند.
ساخت فیلم به هر حال یک کار جمعی و پرهزینه است، اما برای شناسایی استعدادها این اتفاق، اتفاق خوبی است. جوانهای مستعدی که هم فهم هنری دارند و هم درک درستی از زمانه دارند، با همان دوربین ساده میتوانند، استعداد خودشان را برای نخبه و برای کسی که فهم هنری دارد، به نمایش بگذارند. فکر میکنم، جشنواره عمار از این جهت جشنواره قابل اعتنایی باشد.
تحولات هنر آهسته آهسته صورت میگیرد. یعنی یک نفر نمیتواند قالب جدیدی ارائه بدهد و بگوید، سینمای اسلامی – ایرانی این است. نوشته و کارگردانی باید به مرور خودش را با اندیشههای ناب انقلاب اسلامی هماهنگ کند. این فرم جدید ابتدا باید در نوشته و بعد در تصویر رویت بشود. کار خیلی سختی است ولی امیدواریم که نسلهای جدید این دغدغه را داشته باشند و ما پنجاه سال دیگر، مثل معماری که معماری اسلامی داریم، سینمای اسلامی هم داشته باشیم.
به هر حال سینما هنری متفاوت با سایر هنرهاست. هنرهای دیگر میتوانند انفرادی باشند ولی هنر سینما یک فعالیت جمعی است. برای همین است که تولید فیلم در کشور صد تا است و دستاندرکاران سینمای سی هزار تا میشوند. عمار از این جهت درست انتخاب کرده که میتواند، آدمهای مستعد را از میان این توده عظیم جوانان علاقمند، که با کمترین بضاعت مالی و امکانات فنی فیلم تولید کرده اند، شناسایی و مطرح کند.
هنرمندان بزرگ، ناخودآگاه جمعی مردم خودشان را میشناسند. میدانند که مردم در آن مقطع زمانی چه نیازهایی دارند. برجستهترین آثار هم در طول زمان، توسط همین هنرمندها تولید شده است. جشنوارههای مردمی میتوانند این ویژگی را داشته باشند که آدمهایی را که این اشراف را دارند، خودشان را زودتر نشان بدهند.
الآن یکی از مشکلات حوزه سینمای ما، نگاه سیاسی و نخبگی و دوری از مردم، است. انگار که سینماگر برای جامعه خودش فیلم تولید نمیکند. یک اثر خوب و فاخر، اثری است که بتواند همه قشرها را راضی نگه بدارد. لازمه این کار، این است که فیلمساز در بین توده مردم و فهم درستی از جامعه داشته باشد. از این جهت، شاید جشنواره فیلم عمار (جدا از این که برای خود اهالی فیلمهای کوتاه و فیلمهای نیمهحرفهای، مهم است) برای سینماگران مهمتر باشد. سینماگران حرفه ای که نمیتوانند به سطح کشور بروند و آنچه اتفاق میافتد را رصد بکنند، لااقل این فیلمها را با دقت ببینند تا حس و فضای واقعی جامعه را از طریق دیدن این فیلمها کسب کنند.
اکران مردمی هم قطعاً مزیت عمار است. عمده فعالیتهای فرهنگی متأسفانه در شهرهای بزرگ و تهران تجمیع شده است. بیش از هزار شهر داریم که ساکنان شان از دیدن چنین برنامههایی محروم هستند. اکران فیلم در شهرستانهای کوچک یک جریان فرهنگی ایجاد میکند. افرادی که به کار علاقمند هستند، درگیر میشوند. همین چیزها هست که کمکم بچهها را به سمت علایق شان سوق میدهد.
اگر چه تلویزیون، دارد این کار را میکند، اما امکان نمایش خیلی از این فیلمها از طریق تلویزیون نیست و شاید یگانه راه یا در این مقطع، همین کاری باشد که جشنواره عمار انجام میدهد. خوشبختانه تکنولوژی اینترنت، نمایشهای همزمان به صورت ویدئوکنفرانس، در آینده این امکان را فراهم خواهد کرد که بشود آثار هنرمندان جوان را در سطح وسیعتری به نمایش گذاشت.
در مبحث هنر میگویند، تا بومی نشوی، جهانی نمیشوی. راه جهانی شدن از طریق بومیشدن است. یعنی باید یک فهم درست از جامعه و اقلیم و فرهنگ خودت داشت. اگر هنرمند جوان ما این فهم را از اقلیم خودش داشته باشد، بعد که به یک سطح بالاتر آمد، متوجه میشود که در آن اقلیم وسیعتر چه اتفاقی میافتد.
نشریه فرهنگی تحلیلی راه – شماره ۶۰