به گزارش «عمار فیلم»، بهروز افخمی، کارگردان و فیلمنامهنویس در نشست تأثیر جشنوارههای خارجی بر سینمای ایران که در سومین روز اکرانهای نهمین جشنواره عمار در سینمافلسطین برگزار شد، در سخنانی گفت: در دهه اول انقلاب، بین سالهای ۵۹ تا ۶۹، جشنوارههای خارجی بر سینمای ایران تاثیر مثبتی داشتند.
وی با بیان اینکه تاثیر فیلمهای ساخته شده در این دهه، برای سیاست خارجی ایران مثبت بودند، اظهار داشت: فیلمهای این دهه نشان دهنده زندگی عادی مردم در برهه جنگ و بعد از جنگ بود. در سالهایی که باید فیلمسازی به دلیل جنگ فراموش شود، فیلمسازهای ایرانی، فیلمهای مستقلی را با رویکرد تغییر تصویر ذهنی آمریکا و اروپا نسبت به ایران میساختند.
افخمی درباره تأثیر جشنواره های خارجی بر سینمای ایران در دهه۷۰ توضیح داد: در این دهه، توجه فیلمسازها به جشنوارههای خارجی جلب شد؛ در سالهایی که ایران زندگی کوپنی خود را میگذراند، زندگی پر زرق و برق خارج از کشور، باعث خارج از کنترل شدن اوضاع سینمای ایران شد.
نویسنده فیلم «گاوخونی» بیان کرد: فیلمسازهای قدیمی با رسیدن به ثروت و آشنایی با صحنههای شهرت و موفقیت جهانی، از کشور خارج میشدند و فیلمهای به شدت چپگرایانه میساختند؛ فردی که قرار بود چپ سیاسی مملکت باشد، تبدیل به لیبرال و آمریکایی شد. آمریکایی نه جنسِ «ترامپ»، بلکه از جنس «اوباما» و «کلینتون» که به وسیله نیروهای جوان و بیوطن اشغال شده است.
وی افزود: موضوعی که از نظر سینما اهمیت دارد، کاهش تماشاچی واقعی سینمای ایران در دهه دوم و سوم پس از انقلاب به دلیل ساخت فیلم برای طبقه ثروتمند جامعه است.
افخمی با بیان اینکه کمتر از ۱۰ درصد مردم، تماشاچی واقعی سینما هستند، گفت: با توجه به اینکه افراد بالای ۴۰ سال و زیر ۵ سال به سینما نمی روند، می توان گفت از سال ۷۰ تا ۹۰ تماشاچی های سینما به کمتر از ۳ میلیون نفر رسیده و سینما به سرعت تماشاچی خود را با ساخت فیلم هایی که از جنس مردم نبود، از دست داده است.
کارگردان فیلم «روباه» اظهار داشت: نداشتن دغدغه مردم و دیده نشدن مشکلات آنها توسط فیلمسازان، تماشاچی واقعی را از سینما خارج کرد از طرفی برای دولت و وزارتخانه هم دریافت جوایز اهمیت بیشتری نسبت به تعداد تماشاچیان داشت.
وی ادامه داد: در برخی از جشنوارههای خارجی، در محیطی کاملا خصوصی برای فیلمسازان ایرانی، نحوه برنده شدن جوایز و پروتکل جشنواره به فیلمساز توضیح داده میشد و میگفتند اگر فیلم خود را طبق این پروتکل بسازید، در سال آینده شهرت پیدا میکنید اما اگر طبق طرح خود بنویسید، در این جشنواره جایزهای دریافت نمیکنید.
نویسنده فیلم «شوکران» روی کار آمدن «ترامپ» را اتفاق بدی برای افرادی که قصد در دست گرفتن حکومت جهانی را داشتند، دانست و گفت: در گذشته، جشنوارههای خارجی با ارسال دعوتنامه برای برخی از سینماگران ایرانی، آنها را به سمتی که در نظر داشتند، سوق میدادند اما در حال حاضر سینمای ایران را به حال خود رها کردند و این رهایی دلیل اصلی تغییرات فیلمهای چند سال گذشته است.
وی با بیان اینکه در دهه۹۰ فیلمهای سینمایی جدی و خوبی ساخته میشود و مخاطب سینما افزایش پیدا کرده است، تصریح کرد: بعد از دریافت جایزه اسکار برای فیلم «جدایی نادر از سیمین»، تاثیر جشنوارههای خارجی بر سینمای ایران از بین رفت.
افخمی با اشاره به تعدد ساخت فیلمهای کمدی در ایران، بیان کرد: در تمامی کشورها از جمله امریکا، فیلمهای ژانر کمدی، وحشت و انیمیشین جزو ۱۰ فیلم پرفروش روی پرده هستند و ساخت فیلمهای جدی کمتر شده است و بدیهی است که ایران هم از این قاعده مستثنی نباشد.
این کارگردان سینما ادامه داد: مردم با بزرگتر شدن تلویزیونها و افزایش کیفیت صدا و تصویرشان ترجیح میدهند، فیلم جدی را در خانه ببیند و برای دیدن فیلمهای طنز و کمدی به سینما روند، لذا اعتراض فیلمسازان ایرانی برای تعلق گرفتن ۱۵۰سالن سینما به یک فیلم کمدی اشتباه است.
وی با بیان اینکه سینمای هالیوود در معرض فروپاشی است، گفت: امکانات و مقدمات فروپاشی سینمای هالیوود آشکار شده است؛ میزان فروش بلیطهای هالیوود به مرور کاهش پیدا کرده و موضوعات سینمایی آن سانسور میشود و در حال حاضر امکان ساخت فیلمهای ضد جنگ و ضد امریکا در هالیوود وجود ندارد و اگر چنین فیلمهایی ساخته شود، نادیده گرفته میشود.
افخمی فراگیری اینترنت و سایتهای فروش فیلم مانند «آمازون» را یکی دیگر از دلایل فروپاشی هالییوود دانست و بیان کرد: اگر یک فیلمساز مستقل، فیلم خود را در آمازون برای فروش بگذارد و یک هزارم مراجعه کنندگان «آمازون» این فیلم را ببینند، فیلمساز بیش از یک میلیارد تومان از طریق فیلم خود درآمد خواهد داشت و تمام این موارد نشان از فروپاشی سینمای هالیوود دارد.
در پایان این سخنرانی کتاب «سینما و رسانه های جنگی آمریکا» معرفی و رونمایی شد.این کتاب به قلم به نگازش درآمده و توسط فواد ایزدی و علیرضا ثمودی پیله رود ترجمه شده است.
نویسندگان این کتاب تلاش کرده اند تا در این اثر خود به وجود ارتباط های مالی گسترده پنتاگون با شرکتهای تولیدکننده بازیهای جنگی اشاره کنند. به عنوان نمونه، آنها به این موضوع اشاره می کنند که پنتاگون سال ۲۰۱۰ قراردادهایی را با شرکتهای تولیدکننده بازیهای ویدئویی امضا کرد تا از این راه نسلی از بازیکنندگان را جذب ارتش کنند و یا پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، سازندگان بازیهایی همچون فراخوان خدمت و مدال افتخار تلاش میکنند تا عملیاتهای نیروهای ویژه آمریکا را در سرتا سر جهان به تصویر بکشند.
یکی از نکته های قابل توجه در این کتاب اشاره به آخرین سخنرانی آیزنهاور از روسای جمهور آمریکا در ۱۷ ژانویه ۱۹۶۷ و هشدار وی در خصوص شکلگیری کنسرسیوم نظامی و صنعتی و به خطر افتادن فرایندهای دموکراتیک در آمریکا است. نویسندگان کتاب به این موضوع اشاره می کنند که با گذشت پنجاه سال از این سخنرانی مهم هماکنون چهار پایه دیگر به این کنسرسیوم اضافه شده است: «صنعت سرگرم کننده فیلمها، تلویزیون و بازیهای ویدئویی؛ کنگره؛ صنعت اسلحهسازی داخلی و ظهور اتاقهای فکر که بیشتر محافظهکار هستند. در این کتاب همچنین به همکاری نزدیک میان رسانه های آمریکایی و پنتاگون در خصوص نحوه انعکاس اخبار و رویدادهای جنگ ها به ویژه در جنگ عراق نیز اشاره می شود. در واقع، همکاری میان رسانههای بزرگ و دولت بر سر تهیه گزارش در مورد جنگهای افغانستان و عراق هم به طور غیررسمی از طریق روابط شخصی و منافع حرفهای مشترک و عضویت گزارشگران رسانهها، مدیران اجرایی و مقامهای دولتی) و هم به طور رسمی (در چارچوب سیاستهای تعیین شده از سوی دولت آمریکا انجام می شود. نویسندگان کتاب به این موضوع اشاره می کنند که از زمان جنگ ویتنام به این سو -که در آن گزارشگران به راحتی میتوانستند با سربازها صحبت کنند و وارد منطقه های جنگی شوند، عصر ارتباطات سریع، دولت آمریکا و پنتاگون را ناچار ساخته است تا نقشی فزاینده در مدیریت توانمندیهای رسانههای خبری در تهیه آزادانه گزارش در مناطق جنگی ایفا کنند.