به گزارش «عمار فیلم» به نقل از فرهیختگان، جواد موگویی، نویسنده و کارگردان مستند در تازهترین اثر خود به نام «نفوذی» بار دیگر از وقایع ابتدای انقلاب اسلامی، روایت تاریخی دارد. موگویی اما اینبار سراغ «مسعود کشمیری»، مرد مرموز و متهم اصلی پرونده انفجار در دفتر نخستوزیری رفته است. سراغ این مستندساز رفتیم تا در مورد تازهترین ساختهاش گفتوگو کنیم. حرفهایی که گاهی رنگوبوی سیاست گرفت و البته تاسف از غفلت تاریخی اهالی فرهنگ و هنر نسبت به تاریخ معاصر ایران.
موگویی در بین صحبتهایش با تاسف گفت: «در ایران درباره ترور رئیسجمهور و نخستوزیر مملکت، فقط یک جلد کتاب جدی چاپ شده و دو مستند ساخته شده است که آنها را هم خودم ساختهام! درعوض میبینید درباره «جان اف کندی»، رئیسجمهور آمریکا چندین مستند و فیلم سینمایی ساخته و چند ده کتاب نوشته شده است.»
وی همچنین گفت: «زمانی در دهه ۶۰، درباره حوادث انقلاب، خیلی محدود در بعضی تولیدات مثل فیلم «بایکوت» پرداخته شد اما بعد از آن تقریبا صفر شد. یکی از دلایل این بود که در سالهای دهه ۷۰، سیاستی در سازمان صداوسیما وجود داشت که نباید به سازمان مجاهدین خلق پرداخته شود چون بها دادن به آنهاست و بزرگ جلوه دادنشان است. اما در دهه ۸۰ که خطر جدیتر احساس شد، آثار بهتری ساخته شد. مانند سریال «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و بعد هم «نفس». که آقای «جلیل سامان» این سه گانه را ساختند. یک علت هم این است که ما برای تاریخ انقلاب اهمیتی قائل نیستیم و دغدغه آن را نداریم و در نتیجه چیزی ساخته نمیشود. البته بخش مهمی از بدنه سینما هم نسبت به رویکردهای نظام در دهه ۶۰ ناآگاه است و شاید هم موافق آن رویکردها نیستند. بعضی از سینماگران فعلی هم در آن سالها گرایشهای سیاسی داشتهاند و حتی در سازمان منافقین یا چریکهای فدایی خلق عضو و یا نسبت به آن سمپات بودند. نمونه واضح آن را هم شما دیدید که چه برخوردهایی با «ماجرای نیمروز» شد.»
موگویی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به موضوع مستند «نفوذی» گفت: «مستند «پرونده ناتمام» که دو سال پیش ساخته شد، بیشتر به حوادث بعد از انفجار دفتر نخستوزیری در سال ۶۰ میپرداخت، چون احساس میکردیم که روایت وقایع بعد از حادثه، مهمتر از قبل از انفجار است. با وجود اینکه روند پرونده انفجار دفتر نخستوزیری، حدود پنج سال طول کشیده بود؛ اما در مورد شخص «مسعود کشمیری»، متهم اصلی این اقدام تروریستی اطلاعات زیادی در دسترس نبود. برای همین برای مستند بعدی به نام «نفوذی» تصمیم گرفتیم که بیشتر به این شخص بپردازیم. چون بعد از پخش مستند «پروندههای ناتمام»، برای خیلیها این سوال به وجود آمده بود که کشمیری چه جور فردی بوده و چه شخصیتی داشته و چگونه توانسته به دستگاه امنیتی کشور ورود کند؟ پدرش کیست؟ مادرش کیست؟ از من معمولا در اکرانها سوال میشد. از طرف دیگر هم بعد از پخش پرونده ناتمام، عدهای از افراد به ما مراجعه کردند که اطلاعات خیلی خوبی داشتند. همه اینها باعث شد که در یک فیلم جداگانه به کشمیری بپردازیم یعنی به گذشته او تا لحظه انفجار.»
کارگردان مستند «نفوذی» با اشاره به سختی ساخت این شکل مستند گفت: «این موضوع به چند دلیل کار پیچیده و دشواری بود. حجم و سنگینی پرونده از زمان تشکیل تا مختومه شدن، چند ده جلد بود، چیزی حدود ۱۵ کیلو وزن پرونده! البته در سالهای بعد، تاریخ آن ایام اصلا تدوین نشد و من بهعنوان مستندساز، خودم باید از ابتدا دست به پژوهش میزدم؛ چون هیچ منابعی وجود ندارد. ضمن اینکه سن این پرونده چهار سال از من بزرگتر است! یا مثلا در مورد «اسرار آیت» هم بنده اولین کتاب را نوشتم و اکثر مصاحبههای مرتبط با آن و در فضای مجازی، حاصل پژوهش خودم است. در مورد «نیمهشب ۲۴ آوریل» هم تقریبا همین است و هیچ کتاب جدیای درباره حمله طبس وجود ندارد. از همه مهمتر وقتی پرونده هم امنیتی باشد سختی کار دو برابر میشود؛ چون شما در مورد قتل رئیسجمهور و نخستوزیر صحبت میکنید؛ اینجا یکسری افراد متهم و بعضی دیگر هم مسئول پرونده بودند. شخص تا دیروز بازجو بوده، امروز در یک منصب اجرایی یا قضایی قرار گرفته یا استاد دانشگاه شده و شاید نخواهد دانشجویانش از گذشته او مطلع شوند یا فردی که آن زمان متهم بوده، شاید نخواهد صحبت کند و این کار را سخت میکرد. بهنوعی کمتر کسی است که در این پرونده حضور داشته و الان بخواهد صحبت کند. شما باید بگردید فرد را پیدا کنید، راضیاش کنید و بیاورید جلوی دوربین. از این جهت کار سخت بود.»موگویی در خصوص اینکه در این مستند از روایتگری و صدای شهید لاجوردی استفاده شده است، گفت: «صدایی که در این مستند استفاده شده است، گزارش دادستان انقلاب در سال ۶۳ است. به نظر من دو نفر در آن مقطع شناخت کاملی از سازمان داشتند؛ یکی شناخت ایدئولوژیک «شهید مطهری» از سازمان و تفکرات آنها و دیگری «شهید لاجوردی» که به لحاظ تشکیلاتی و مبارزاتی شناخت دقیقی از سازمان داشت و از زندانهای قبل از انقلاب با سازمان مجاهدین خلق آشنا بود.»