به گزارش «عمار فیلم» به نقل از حلقه وصل، ما یک مشکل اساسی که در جمهوری اسلامی داریم این است که مسئولین ما بلوغ فرهنگی و سیاسیشان شکل نگرفته است و این در طی این چهل سال جمهوری اسلامی کلی به آنها لطمه زده است و همچنان هم این لطمه را خواهد زد تا زمانی که این بلوغ دقیقا شکل گیرد. اینکه فرد بفهمد آن مستندسازی که دارد مستند میسازد، آن برنامهساز تلویزیون که دارد یک برنامه تلویزیونی میسازد یا آن منتقدی که دارد این حرف انتقادی در فضای دانشگاه و نخبگانی میزند، این حرف و مستند و این برنامه را از سر دلسوزی و از سر پیشروی جمهوری اسلامی دارد میزند. متاسفانه این در نگاه مسئولین وجود ندارد.
چندی پیش بود که خبری مبنی بر دیدار جمعی از مستندسازان با رهبر معظم انقلاب در رسانه ها منتشر شد و روز بعد از این دیدار پیام مهم رهبر انقلاب به مستندسازان نیز رسانه ای شد. این پیام حاوی نکات و توصیه های مهم و راهبردی به مستندسازان بود و جریان مهم و مسیر جدیدی را پیش پای مستند سازان ایجاد کرد. به همین بهانه حلقه وصل در پرونده ای تحت عنوان «مستند، فانوس روشنگر» به بررسی موضوع مستند با توجه به توصیه های رهبر انقلاب می پردازد و از نگاه مستند سازان ابعاد این توصیه های مهم و تاریخی رهبر انقلاب را بررسی می کند.
میکائیل دیانی دانشجوی دکتری مدیریت رسانه است که سالها در فضای دانشجویی فعالیت داشته و چندسالی است نیز در عرصه رسانه فعالیت دارد و به چهره ای شناخته شده در این عرصه تبدیل شده است. دیانی همچنین چند مستند از جمله مستند «فراموششدهها» را ساخته است که این مستند سال گذشته در جشنواره عمار اکرانشد و با استقبال خوبی نیز روبرو گردید. با این فعال فرهنگی رسانه ای کشور گفتگویی داشتیم پیرامون وضعیت مستند سازی با نگاهی بر توصیه های اخیر رهبر معظم انقلاب به مستند سازان که در ادامه متن این گفتگو را ملاحظه خواهید کرد.
در دیداری که مستندسازان با رهبر معظم انقلاب داشتند و بعد از این دیدار آقا توصیههایی داشتند و این توصیهها منتشر شد و به شکل منشور درآمد. به نظر شما مهمترین بند و مهمترین تاکید و ویژگی که این توصیهها داشت چه بود؟
مهمترین توصیه ای که خطاب به مستندسازان انقلابی بود، این نکتهای بود که ما باید از ارزشهای انقلاب اسلامی پاسداشت کنیم و در این جهت کار کنیم. اما این نکته عمومی بود، نکته اخصش این بود که با توجه به اینکه در دهه چهارم انقلاب فشار روی انقلاب اسلامی زیاد است، فشار روی جمهوری اسلامی بسیار بالا است، از طرفین مختلف جمهوری اسلامی دست ضربات سنگین قرار میگیرد که هر حکومتی غیر از این حکومت مردمی بود تا به حالا هزار بار سقوط کرده بود اما این جمهوری اسلامی به پشتوانه رای مردم و پشتوانه حمایت مردم و حاکمیت اسلام و زیر نظر ولایت فقیه الان سرپا است و با صلابت دارد ادامه میدهد، این نکته امیدبخشی است. یعنی اینکه مستندسازها باید این نقاط امیدبخشی که در این چهار دهه انقلاب اسلامی به وجود آمده است، در حوزههای مختلف، پیشرفتهای مختلف آنها را ببینند و روی آنها سرمایهگذاری کنند و اگر قرار است که مستند انتقادی و اجتماعی هم ساخته شود و به نظرم واجب است که ساخته شود، مستندهایی باشد که راهگشا باشد و این مسیر پیشرفت را هموار کند و منجر به سیاهنمایی نشود.
یکی از مستندهایی که شما ساختید «فراموش شده ها» بود در رابطه با این مستند کمی توضیح دهید.
مستند فراموش شدهها با موضوع شکاف طبقات اجتماعی و شکاف طبقاتی در جامعه بود و مورد خاصی که برای فیشهای نجومی به وجود آمده بود و ما این فیشهای نجومی را از منظر اجتماعی دیدیم و مردم کوچه و بازار مورد بررسی قرار داده بودیم. حالا این مسئله یک روانشناسی از جریان اشرافیت و اینکه اساسا چرا فیشهای نجومی باید به وجود بیاید در ساختار سیاسی و حکومتی کشور بود.
نکته ای وجود دارد که خیلیها شاید جرات ورود به مسائل اجتماعی را ندارند و کارکردن در این حوزه را خیلی سخت میدانند. اما شما به این قضیه ورود کردید و شاید اولین مستند خیلی جدی که ساختید و در جشنواره عمار ورود کردید، به مسائل اجتماعی پرداختید. به نظر شما چرا ما الان به نسبت ورود به مسائل سیاسی به مسائل اجتماعی ورود کمتری داریم؟ یعنی دلیلش چیست؟ از دید خود مستندسازان و از دید مسئولین مربوطه چه مشکلاتی دارد؟
از هر دو جهتش قابل بررسی است. از جهت مستندساز ما به واسطه اینکه در جریان انقلابی همواره نگاه بالا به پایین داشتیم.همواره امر سیاسی بر امر اجتماعی غلبه داشت. همواره مسائل سیاسی تحلیل میشد تا اجتماعی؛ به واسطه این مسئله ما از اساس در جریان انقلابی با این مسئله مواجه هستیم که اگر قرار است اتفاقی بیفتد در درجه اول در نگاه مستندساز در مسائل سیاسی اولویت دارد تا مسائل اجتماعی.
یعنی مستندسازان انقلابی؟
بله مستندسازان انقلابی، اگر قرار است ورودی در مسائل داشته باشند ورودشان غالبا سیاسی است نه اجتماعی.
چرا؟ این ضعف است؟
مشکل از آنجایی است که جریان انقلابی طی سه دهه گذشته تحلیلهایش عمدتا تحلیلهای سیاسی بود یعنی از منظر سیاسی بود. ورودش به همه مسائل از منظر امر سیاسی بود یعنی نگاه بالا به پایینی به مسائل داشتند و مسئله را در اجتماع مورد بررسی قرار نمیدادند. این مسئله در یکی دو سال گذشته دارد تغییر می کند. متن جدید انقلابی در حوزههای مختلفش از جمله حوزه رسانهای و حوزه مستندسازی؛ این را کشف کرده است که ورود سیاسی یا تحلیل سیاسی به مسائل راهگشا نیست. ما اگر قرار است به مسائل مختلف ورود کنیم از منظر اجتماعی قابل تحلیل و قابل بررسی است. این هم به خاطر این است که حالا نسل جدید انقلابی الان تازه فهمیده است که مسئله آسیبهای اجتماعی و بحرانهای اجتماعی تا چه حد مورد اهمیت است. قبل از این اهمیت این مسئله و بحرانهایی که ناشی از این مسئله بود خیلی به آن توجهی نداشت. ضعفی بود که در جریان انقلابی بود و حالا الان تا حدودی دارد تامیم میشود اما الان تا نقطه آرمانیش خیلی فاصله زیاد است. برای همین هم است که میگویم همچنان مستندهای سیاسی در این جریان بر مستندهای اجتماعی غلبه دارد. نکته اول از نظر مستندسازیش بود.
اما از منظر مسئولین هم این هست. یعنی ما همچنان روی مسئولینی که قرار است به مسائل توجه کنند، روی مسئله مستندسازی هزینه کنند در حوزههای فرهنگی و رسانهای بالاخص حوزه مستندسازی آنها همان نگاه سیاسی به مسائل دارند و مسائل سیاسی برایشان جذابیت بیشتری دارد. در حالی که اگر نگاه واقعهبینانهای داشته باشند و اگر درست به مسائل نگاه کنند، اساسا همین مستندهای اجتماعی اولویت بیشتری دارد و هم اهمیت بیشتری در فضا دارد و هم جذابیت بیشتری دارد. حتی اگر با نگاه اقتصاد رسانه هم به مسئله نگاه کنیم مستندهای اجتماعی اقتصاد رسانه را بیشتر برآورده میکنند تا مستندهای سیاسی.
برای ورود به مسئله اجتماعی در مستند، چه ورودی باید باشد که سیاهنمایی نشود که آقا هم تاکید کردند که سیاهنمایی نداشته باشیم؟
به نظرم مهمترین نکته این است که مستند اجتماعی باید پشتوانه پژوهشی قوی داشته باشد. مستند اجتماعی که پشتوانه پژوهشی قوی نداشته باشد قاعدتا به انحراف کشیده میشود. چون بحثهای اجتماعی بحثهای تخصصی است، ورود به این بحثها نیاز به نگاه کارشناسی دارد، اگر آن نگاه کارشناسی در پشتوانه پیش تولید مستند یا در حین تولید مستند نباشد این مستند به کج راهی میرود. این یکی از مهمترین نکتهها است. مثلا اگر شما در فراموش شدههای ما نگاه کنید، ما در خود مستند از هشت کارشناس برجسته در حوزههای اجتماعی، جامعهشناسی، مددکاری اجتماعی، حوزههای فرهنگی، اقتصادی، در این حوزهها استفاده کرده بودیم که حرفی که زده میشود، حرف نامعقولی نباشد و مستند به بیراهه وکج راه نرود؛ این نکته اول است. نکته بعدی این است که شما یک پژوهش دقیق و عمیقی در این حوزهای که قرار است در آن مستندسازی کنید داشته باشید که مستندتان دارای پشتوانه باشد. من یک مثالی به شما میزنم. یک مستندی مثل مستند مادرکشی که در حوزه آب و کمبود آب در کشور ساخته شده است، این مستند میتواند الان به عنوان یک رفرنس علمی پژوهشی در مجامع علمی دنیا مورد استفاده قرار گیرد. به واسطه اینکه یک پشتوانه بسیار غنی و قوی از حوزه پژوهش در مستند مستترن است و این قابل مشاهده است، از روند مستند، گفتگوهای در مستند تا همه آنچه که ما داریم در این مستند میبینیم. این یکی از مهمترین نکتهها است.
نکته دوم این است که باید مستند اجتماعی راهکار و پیشنهاد هم به مخاطب بدهد. یعنی مستندی که صرفا بیاید همه مسائل را بگوید ولی راهکاری نداشته باشد، این خیلی نمیتواند گرهگشا باشد. البته این یک استثنایی دارد که استثنایش هم در مورد برخی مستندهایی است که در این حوزه خاصش تا به حالا اساسا ورودی شکل نگرفته است و آن مستند رسالت خودش را در این گذاشته است که بتواند آن مسئله را به جامعه معرفی کند. حالا نظر مستندساز این است که نفرات بعدی باعث میشوند که روی مستندشان کار کنند و بتوانند راهکارهای اجرایی را هم پیشنهاد دهند.
الان این روزها مسئولین ما، شما مثلا هر چیزی بسازید سریع میآیند مثلا اگر انتقاد باشد، انتقاد صریح باشد، حرفی باشد، با انگ سیاهنمایی و تشویش اذهان عمومی کلا آن را به حاشیه میبرند. مسلما شما اگر بخواهید به مسائل اجتماعی بپردازید باید بیایید در مستندتان مسائل مربوط به دولت و سیاستهای دولتی و مسئولین را هم به عنوان یکی از اصلی ترین مسائل نشان دهید. مشکلی که دیدیم این است که به نظر میرسد بعضی مستندسازها با این موضوع درگیر هستند. مثلا مشکلی که نه فقط در بحث اجتماعی، در بحث سیاسی برای خارج از دید به وجود آمد. یا حالا شما چون با تلویزیون هم همکاری داشتید و دارید، مثلا برای برنامه ثریا یا برای برنامه پایش سریع میآیند با انگ تشویش اذهان عمومی آن را متوقف میکنند. شما اگر به یک مسئله اجتماعی بپردازید و صریح هم بپردازید و پای دولت و مسئولین درمیان باشد، میآیند با این انگ شما را سریع به حاشیه میبرند. بالاخره مستند که میخواهد ساخته شود یا کسی حمایت کند، یعنی همان حامی مالی و همان کسی که دارد میسازد طبعا انتظار دیده شدن دارد و با این پدیده دولت چطوری باید برخورد شود؟
دو نکته اینجا وجود دارد. یک نکته این است که مستندساز باید که تفکیک قائل شود و این تلاش را در مستندش بکند که نقد حکومت آری، نفی حاکمیت هرگز در مستندش ظهور و بروز داشته باشد یعنی نقد، نقد ساختارها و روشها و اصلاحگری نسبت به ناکارآمدیهای حکومت است نه ایده حاکمیت و اصل حاکمیت جمهوری اسلامی، نکته بعدی این است که این ضعفی که شما میفرمایید ناشی از عدم بلوغ فرهنگ سیاسی مسئولین ما است. یعنی این دیگر ناظر به آن مستندساز نمیشود. ما یک مشکل اساسی که در جمهوری اسلامی داریم این است که مسئولین ما بلوغ فرهنگی و سیاسیشان شکل نگرفته است و این در طی این چهل سال جمهوری اسلامی کلی به آنها لطمه زده است و همچنان هم این لطمه را خواهد زد تا زمانی که این بلوغ دقیقا شکل گیرد. اینکه فرد بفهمد آن مستندسازی که دارد مستند میسازد، آن برنامهساز تلویزیون که دارد یک برنامه تلویزیونی میسازد یا آن منتقدی که دارد این حرف انتقادی در فضای دانشگاه و نخبگانی میزند، این حرف و مستند و این برنامه را از سر دلسوزی و از سر پیشروی جمهوری اسلامی دارد میزند. متاسفانه این در نگاه مسئولین وجود ندارد.
یک نکته خیلی مهمی که وجود دارد این است که چون صدا و سیما وابستگی مالی به دولت دارد، همیشه زیر فشار دولتها بوده است. نه تنها دولت آقای روحانی، دولت آقای احمدینژاد و دولتهای خاتمی و دولتهای هاشمی. همیشه صدا و سیما یک گوشت قربانی بود که چون استقلال مالی نداشت و چون وابستگی بودجه به دولت داشت، باید که تا آنجایی که میشد مطیع دولتها میبود. حالا اینکه دولتها چقدر جوانمردی داشتند و نگاه آزادمنش داشتند که نقدهای صدا وسیما را بپذیرند و اجازه آن نقدها را بدهند و برایش بودجه صرف کنند، این بسته به دولتهای مختلف داشت.
بالاخره نباید یک فکری برای این مسئله شود؟ همیشه هر دولتی که میآید طبق آن سیاستی که دارد به صدا و سیما بگوید یا طبق نظر من عمل میکنی یا از بودجه خبری نیست.
ببینید راهکارهای مختلفی برایش ارائه شده است. اما به نظرم بعضی از راهکارها، راهکارهای غلطی است. مثلا وابستگی صدا و سیما به هزینه تبلیغات و برنامههای مشارکتی؛ از یک طرف صدا و سیما میگوید که من به واسطه عدم تامین مالی دولتها مجبور به این مسئله میشوم. از طرف دیگر خود این برنامههای مشارکتی، خود این تبلیغات بیش از اینکه فرهنگسازی کند، ضدفرهنگ عمل میکند. یعنی شاید صداوسیما دو میلیارد سه میلیارد از برنامهای بگیرد که بودجه خودش را تامین کند اما آن برنامه صد میلیارد در اقتصاد کشور و الگوی مصرف کشور و خیلی چیزهای دیگر لطمه میزند و آن لطمه اجتماعی را نه دولت میبیند و نه صداوسیما میبیند. یکی از راهکارهایی که به نظرم غلط است این است. یکی از راهکارها این است که خب صداوسیما یک ذره چاپکسازی کند. تعدیل نیرو کند. نیروی متخصص را بگیرد. کادرسازی کند. تیم پروژه در صداوسیما ببندد که الان در صداوسیما این ضعف است. بدنه بزرگ نقصی دارد که یک بخش خیلی زیادی نیروی رسمی کارنکن دارد و یک بخش نیروی پروژهای که جور آن نیروی رسمی را باید بکشد و صدا و سیما باید برای یک کار به دو نفر حقوق دهد. این مسئله وجود دارد. مسئله سوم هم این است که به نظرم باید بودجه این نهادها، بودجهای باشد که دولتها حق دخل و تصرف در آن نداشته باشند. یعنی بودجه تصویب شود، مستقیما در اختیار آن نهاد مربوطه قرار گیرد. نه اینکه ذیل دولت باشد و فشار و قدرت دادن و ندادنش دست دولت باشد که این فشار را بتواند ایجاد کند.