عمّار؛ دیگری ایده آلیسم فانتزی و رادیکالیسم کور

علی جعفری

«عمار» یک مناسک هنری پساانقلابی است. تولّد عمّار به نسبت دیگر آیینهای الهام بخش پساانقلابی مثل راهپیماییهای ۱۳آبان، اردوهای راهیان نور، اعتکافهای دانشجویی، مراسم تشییع شهداء، سفرهای استانی رهبر انقلاب، حسینیّۀ امام خمینی ، شاعرانه های نیمۀ رمضان رهبری انقلاب و… دیرتر اتّفاق افتاده است. یکی از دلایل اصلی این ظهور دیر هنگام دلبستن به آیین های هنری فجرانۀ انقلاب اسلامی بود. این آیینهای هنری مثل جشنوارۀ فیلم، تئاتر و موسیقی علی رغم اینکه به دلیل تولّد بیمار یا نارس خود از همان ابتداء میل به واگرایی از انقلاب داشتند و از اواسط دهۀ هفتاد جز لوگوی فجرانه دلالت انقلابی دیگری نداشتند اما به مدد آدرس غلط همین بِرَند، سالها به دلخوش کنک فرهنگی نظام تبدیل شده بودند. نقطۀ شروع عمّار دقیقا از رسوایی فجر آغاز شد. باید گفت که جشنوارۀ واقعی فیلم فجر انقلاب اسلامی همین جشنوارۀ عمّار است. وجه دیگر این دست و آن دست کردن عمّار برای پا گذاشتن به دنیای هنر و رسانۀ ایران، فقدان اعتماد به نفس در خور بدنه های هنری و فرهنگی انقلابی بود. بیش از دو دهه زمان برد تا جناح مؤمن فرهنگی به خود ایمان بیاورد. در حقیقت نطفۀ موجودی بنام جناح مؤمن فرهنگی از جشنوارۀ عمّار بسته شد و یا حداقل تا پیش از عمّار آنچه که امروز بنام جناح مؤمن فرهنگی موسوم است بستری برای تبلور وجه جناحی و جریانی خود نداشت. عمّار هم آیین و هم آیینۀ جناح مؤمن فرهنگی است. تا پیش از عمّار تشکّل نیروها و عناصر فرهنگی انقلاب بیش از یک جریان جویباری نبود. بعد از انحلال حوزۀ هنری صدر انقلاب اسلامی تا تولّد عمّار وجه جناحی و سیلابی نیروهای هنری و فرهنگی انقلاب مدام تضعیف شده بود و آحاد و بدنه ها عمدتا به مثابۀ جویبارهای پراکنده ای ادامۀ حیات می دادند. این عمّار بود که لااقل برای یکبار در سال به جریان جویباری مزّۀ حرکتها و هویّتهای سیلابی را چشاند تا اعتماد به نفس این جریان را در حدّ بازسازی «جناح مؤمن»فرهنگی ارتقاء دهد. تأسیس بنیاد خاتم الاوصیاء، بازسازی بدنه های سازمانی و اجرایی بخشهای هنری و رسانه ای نیروی مقاومت بسیج، تأسیس سازمان هنری رسانه ای اوج، تأسیس شبکۀ افق، تأسیس مؤسسۀ طلوع، تأسیس مؤسسۀ اشراق، تأسیس سیمافکر، تأسیس انجمنهای هنری حوزۀ علمیّۀ قم همه و همه تأسیس هایی پسا عمّاری هستند. اگرحوزۀ هنری صدر انقلاب اسلامی کانون الهام بخش و نبض تپندۀ هنر انقلاب در دهۀ شصت و مؤسسۀ روایت فتح کانون هنر انقلاب در دهۀ هفتاد بود، جشنوارۀ عمار مبدأ الهام بخش هنر و رسانۀ انقلاب در دهۀ هشتاد و نیمۀ اوّل نود انقلاب است. عمّار همچنین رواق جامعه پذیری انقلابی نسلهای سوم و چهارم و حتّی پنجم هنر و رسانۀ انقلاب در دهۀ نود است. عمّار کانون انتقال میراث رسانه ای و هنری جناح مؤمن متقدّم به نسلهای بعد از خود است.

 

ماهیّت «مناسکی» و نه «سازمانی» و نه «مؤسسه» ای عمّار یکی از دلایل اصلی مانایی کارکردی و نیز تداوم اصالت انقلابی آن است. افول حوزۀ هنری صدر انقلاب و بعد از آن افول پساوینی مؤسسه روایت فتح ،عمّاریّون را بر آن داشت که اینبار بجای سازمان و مؤسسه، «جشن» را به رمزگان تطوّر هویّتی و تکاپوی هنری خود برگزینند. به نظر می رسید که ظرفیّتهای متنی و فرامتنی جشن به مثابۀ یک مناسک هنری همگرایی بیشتری با جهتگیریهای فرهنگی و هنری جناح مؤمن فرهنگی داشته باشد و یالااقل آوردۀ آن به نسبت هزینه ای که می برد برای هنر و رسانۀ انقلاب بیشتر باشد. مهارت و تجارب حزب اللهیها در برگزاری مناسک جشنی مثل «شب خاطره»، «اردوهای زیارتی و سیاحتی»، «راهیان نور»، «شبهای شعر انقلاب»، «شامگاههای بسیج»، «کوهنوردی های کلک چالی» و مواردی از این دست، موجب شد که عمّار به اتکّاء همین ظرفیّتهای درون زا به یک آیین متمایز، الهام بخش و واجد مکانیزمهای پیشرفتۀجامعه پذیری هنری تبدیل گردد. عمّار علی رغم عنوان مرسوم «جشنواره ای» آن (festival) اما بصورت هوشمندانه ای یک «جشن»( celebrity ) است. «جشن» یک آیین هنری هویتی و صنفی است در حالیکه «جشنواره» یک آیین هنری موضوعی یا سبکی است. در جشن آورده های تولیدی یک صنف هنری در طول تقویم سالانۀ هنری ،هرچه که باشد، به میدان ارزیابی و واکاوی و نکوداشت آورده می شود. به عبارت دیگر جشن فقط بهانۀ گرامیداشت هویّت هنری و فرهنگی فعّالینی همگراست. در حالیکه در جشنواره آنچه بیش از هویّت حرفه ای و فرهنگی پاس داشته می شود نکوداشت آخرین و بهترین فراورده های هنری در اولویّتهای موضوعی یا سبکی جشنواره است. عمّار به جهت تعهّد تمام عیاری که به اصالت حزب اللهی و انقلابی خود می دهد و اولویّتی که برای آن قبل از وجه هنری و رسانه ای خود قائل است بیش از اینکه «جشنواره جهت دهی» باشد باشد یک «جشن جهت داری» است. عمار آیین گرامیداشت جهت داری انقلابی در عرصۀ هنر و رسانه است. عمار به شرکت کنندگانش یاد می دهد که جهت داری در عرصۀ هنر نه تنها عیب نیست بلکه مزیّت نسبی و بیش از آن مبدأ شرافت هنر و هنرمند است. عمار اگر هم کارکردی در جهت دهی داشته باشد جهت دهی به اصل جهت داری است. عمار بزرگتر از آن است که هدف آن جهت دادن به هنرمندان باشد؛ جهت دار شدن/جهت دار بودن هنرمندان نه هدف عمّار بلکه مبدأ عمّار است. عمّار جشن سالانۀ نکوداشت هنرمندان و رسانه ای های جهت دار است. جوایز عمّار بیش از وجوه فرمی به گرایش هویّتی آثار اعطاء می شود. عمّار جنین های هنری سقط شدۀ انقلابی را به شاهکارهای هنری بدون پدر و مادر ترجیح می دهد. صدالبتّه که «جشن امروز عمّار» باید با «جشنوارۀ فردای عمّار» تکمیل گردد. اینک و بعد از قریب به یک دهه تکاپوی هویّتی و جشنی وقت آن رسیده که جناح مؤمن انقلابی «جشنوارۀ هنری و رسانه ای» خود را داشته باشد تا در چارچوب آن وجوه فرمی هنر و رسانۀ انقلاب به ارزیابی و بازخوانی و نکوداشت گذارده شود.

 

عمّار آیین گرامیداشت «هنر جمهور »است. هنر جمهور نقطۀ مقابل هنر اشراف است. هنرمند عمّاری، خود برآمده از جمهور است و نیز برای جمهور خلق می کند. لطافت جمهوری عمّار حدّت انقلابی او را به تعادل می رساند؛ به همین جهت آرمانگرایی او کمتر از همۀ گونه های آرمانگرایی نه میل به ایده آلیسم فانتزی سینمای معنویّت گرا دارد و نه میل به رادیکالیسم کور سینمای سیاه نما. عمّار هنر جمهور و در برابر هنر اشراف است؛ اشرافیّت از همه نوع آن نه تنها پشت درب فیلترینگ عمّار می مانند بلکه از پنجره های رو به بیرون آن مورد هدف قرار می گیرند. اشرافیّت اقتصادی، اشرافیّت هنری و فرهنگی، اشرافیّت سیاسی و امنیّتی، اشرافیّت دیوان سالار و بروکراتیک، اشرافیّت اجتماعی و سلبریتیک همه و همه دیگریهای جمهوریّت عمّاری هستند. در عمّار همۀ حیثیّتها در جریان زلال «مردم» به مثابۀ «ولی نعمتان» حل می شود. عمّار نه مسجد را در برابر سینما تعریف می کند نه سینما را در برابر مسجد؛ عمار مسجد را به سینما می آورد و سینما را به مسجد می برد. عمار نه هنر را بهانۀ سودجویی اقتصادی می کند و نه گذران از راه تولید هنری را تخطئه می نماید؛ عمّار هنرپاک را پشتیبان اقتصاد پاک و پشتیبانی حلال از تولید هنری را ضامن پاک بودگی هنر می داند. عمّار با سیاسیّون نه پدرکشتگی دارد و نه خویش و قومی؛ عمّار همانقدر که مدیریّت فرهنگی سیاسیّون را در خدمت هنر پیش برنده می خواهد، هنر انقلابی را نیز در پشتیبانی از انگیزه ها و عملکردهای انقلابی سیاسیّون سینه سپر به میدان می آورد. آرمان عمّار «آرمانگرایی واقع بینانه »است. او هماره در تلاش است که مزیت ها و محدودیّتهای«نهضت» و «نظام»، هر دو ، را در نظر داشته باشد. نظام عمّار نه ا جنس نظم جشنوارۀ فجر بریدۀ از انقلاب است و انقلاب عمّار نه جنس طغیان قمه زنیهای بریدۀ از نظام.