به گزارش «عمار فیلم»، حجت الاسلام مهدی همازاده در نشستی با موضوع بررسی وضعیت آموزش سینما و نسبت آن با انقلاب اسلامی در حاشیه هشتمین جشنواره عمار در سینمافلسطین با اشاره به مختصات هنرهای سنتی ایران سخن خود را آغاز کرد و گفت: ما در هنرهای سنتی خود هنرهایی داشتیم همانند موسیقی، خوش نویسی و نگارگری که همین امروز در دنیا به عنوان هنر اسلامی شاخص هستند، افزون بر آن در جامعه اسلامی به شدت مورد عنایت است چون به خوبی توانسته از عهده مبانی فکری هنری خودمان بر بیاید.
هنر سنتی ایران با مفاهیم معنوی پیوندی گسست ناپذیر داشت
وی با اشاره به نسبت نزدیک معماری با هنر اسلامی بیان داشت: چرا در معماری این قدر گفته می شود که معماری اسلامی موفق است و معنویت را بازنگری میکند، ما مفهومی داشتیم به نام تجلی که این وقتی میخواست در حجم فعالیتی همانند معماری خودش را نشان دهد یکی از مصادیقاش آب است که تصویر عمارت را در خودش بازنمایی میکند، دست را در تصویری که در حوض آب افتاده است ببری به چیزی نمی رسی و تصویر خراب می شود و به همین ترتیب ارجاع می دهد که آن هنر هم اصالتی داردکه جلوه ی آن است در آب پدیدار شده است.
وی افزود: همین اتفاق در شعر و موسیقی هم میافتد یعنی خود آن فرم باز نمایی کننده محتواست. محتوا وقتی صورت پیدا کرده شعر شده است این استعارهها و کنایهها همه بازنمایی معنایی است که حافظ می خواهد از آن سخن بگوید، جدایی وجود ندارد. موسیقی هم همین طور. ما در هنر سنتی مان توفیقی را شاهد هستیم و آن این است که هنرمندان سنتی ما به نحو درخوری توانایی جلوه بخشیدن معانی را در کالبد حجم و صدا داشتند.
تصویر تأویل پذیر است هرچند به سختی
همازاده در ارزیابی تولیدات سینمای ایران گفت: این که می گویم مطلق نیست اما در این ۳۰-۴۰ سال شاهد تولید آثار خیلی خوبی بودیم که از جنس بازنمایی در مؤلفههای زیبایی شناسی اثر است ولی این در نسبت آثاری که تولید می شود در اقلیت محض است. چرا؟ بخشی از آن به قابلیت این مدیوم بر می گردد. ما از معنایی حرف می زنیم که مربوط به عالم محسوس نیست. اما وقتی می خواهد پا را از این عالم فراتر بگذارد می خواهد این را به تصویر بکشد تصویر از این حیث قابلیت های کمتری دارد به خاطر همین در نگارگری های ما یک بخشی از آن فارغ از این ماجرا است. در نگارگری وقتی مفاهیمی که حافظ در شعر گفته را می آید تصویر سازی می کند، زمانی که فقط کلام بود کلام متناسب با معنا بود اما وقتی به تصویر تبدیل می شود دیگر آن قابلیت خود را از دست می دهد.
وی ادامه داد: من موافق نیستم که تصویر تاویل پذیر نیست معتقدم معنای خاص خودش را می طلبد. صورتی که در فلسفه و عرفان گفته می شود اعم از صورت تجسمی است. بعضی معتقدند چون سینما حاصل ره آورد این دوره مدرن است و از ساحت انسان مدرن آمده و در عالم ماده توقف کرده قابلیت این را ندارد که در آن از معنویت سخن بگوییم خب این با عرفان در تعارض است اما با فلسفه نیست.
سینما در غرب برآمده از یک سلوک و زیست طولانی مدت است
همازاده اضافه کرد: سینما دارد از شخصیت هایی با زمان و مکان ماده سخن می گوید بر خلاف مجسمه سازی و معماری که شما در آنجا می توانید از عالم مثال و از عالم جاودانه سخن بگویید. اگر از عرفان سخن بگوییم همین شخصیت های این جهانی جلوه حقیقت اند و آن حقیقت در این ها جلوه کرده است. ما نمونه های موفق داریم در همین نمونه های موفق سینمای قصه گو ماجرا و کشمکش دارید، نقطه عطف دارید، باور پذیر است مخاطب شما دارد یک ماجرای خاص را دنبال می کند در عین حال مخاطب دارد با یک حقیقت فراتر از این جهان رو به رو می شود اینکه بگوید یک ذاتی وجود دارد که با مفاهیم عالم غیر ماده در تناقض است این قابل خدشه است.
وی درخصوص خاستگاه سینما در غرب اظهار داشت: در غرب یک درنگی کردند یک سلوکی داشتند تا به سینما رسیدند سنت مجسمه سازی در غرب به شدت جدی است به خصوص درکلیسا بعد از آن وارد رمان می شوند یک ثبات جدی در رمان وجود دارد و بعد آرام آرام رمان با تصویر تلفیق می شود و به سینما تبدیل می شود آنها یک مسیر را آرام گذرانده اند و در هر کدام یک کمالی را برای خودشان طی کرده اند ما خیلی با عجله وارد شدیم ما نه رمان را در آغوش کشیدیم و نه تصویر را نه مجمسه. ما سینما را هم کامل در آغوش نگرفتیم.
همازاده با تأکید بر اینکه سینما هنری است که در آن جلب مخاطب بسیار ضروری است بیان داشت: بالاخره سینما باید بفروشد شاید در دوره سنتی یک پادشاه هنرمند را ترغیب می کرد و می گفت فلان مسجد یا میدان شهر را طراحی کنید و کاری هم نداشت مخاطب عام برای آن پولی بپردازد یا نه ولی الان این طور نیست و ذائقه مخاطب عام ملاک است این هم می تواند پاشنه آشیل باشد و هم پله پرش. هنرمند برای جلب مخاطب یا باید برود سراغ لذت های سطح پایین یا سراغ زیبایی های فطری. این زیبایی فراتر از لذت بصری است و با فطرت مخاطب ارتباط برقرار می کند و بسیار هم دشوار است.
هنرمند باید جهان اختصاصی خود را پیدا کند
این کارشناس هنر اسلامی، جهان اختصاصی هنرمند را در جلب مخاطب موثر دانست و خاطرنشان کرد: علاوه بر فن و تکنیک که بسیار مهم است جهان خاص سینماگر باید از آن سنت فکری و فرهنگی خودمان هم بیاید اهل آن تجربه و سنت باشد وقتی هر دو را در حد تام خودش داشته باشد در تولید به سبک اختصاصی خود می رسد همان طور که بدون گفتن نام حافظ تشخیص شعرش آسان است درباره فیلم هم می تواند این اتفاق بیفتد چون هنرمند برای خودش جهانی دارد که خاص آن سینماگر است و دیگر جای تقلید نیست من اگر بخواهم از برگمان یا از جان فورد تقلید بکنم یک چیز خیلی دم دستی و مبتذلی تحویل خواهم داد.
وی در پاسخ به نقد کسانی که معتقدند هنر مدرن به اقتضای مادی بودنش ارتباطی با عالم معنا ندارد، گفت: چرا می گویم رمان خود ابرازی فرد منتشر کننده است، می تواند این گونه نباشد کسانی دیگری هستند که داستان تمثیلی نوشته اند آیا به ذات بر می گردد اینکه بگوییم رمان ذاتا یک خود ابرازی است درست نیست اینکه می گفتند هنر سنتی از مُثُل سخن می گفت که در همه افرادش جریان داشت بعد می گویند آیا این در رمان اتفاق می افتد شما درباره یک ماجرای خاص سخن می گوید شما کمال رمان و سینما را در این می بینی که شخصیت داشته باشد که مخاطب با آن همذات پنداری کند. مخاطب که الان در عالم مُثل نیست که آنجا اگر باشد همذات پنداری کند در این جا بحث مفصلی وجود دارد همان عرفان و فلسفی که از آن حقیقت مثل گفته می شود آن حقیقت کلی مجرد نوعی که مال نوع انسان و نوع عشق است درتک تک افراد به طور واحد حضور دارد چطور است که اگر شما داستانی بنویسی که نمادی است که ارجاع بدهی به او می شود هنر قدسی اما وقتی خودش هم حضور دارد و حضور آن کلی را در خودش نشان می دهد اگرچه شخصیت این جهانی است اما ارجاع دارد می دهد پس چرا قدسی نباشد؟ حتما نحوه ی ارجاع فرق می کند اما اینکه بگوییم محال است با فلسفه ی ما جور در نمی آید.
باید سینما را در آغوش کشید
همازاده درباره راههای تسلط بر مدیوم سینما و رسیدن به آن جهان اختصاصی بیان داشت: مدیوم سینما را باید در آغوش کشید باید آن را فهم کرد باید تک تک مؤلفههای سینما را زیست و زندگی کرد. اینکه فرض بفرمایید فیلمنامه نویس شما دو ساعت فیلمنامه بنویسد و بعد به باقی زندگی روزمره اش بپردازد آن جهان را زندگی نمی کند. این هم باید در دوره ای که ما قبل ساخت اثر است با آن ایده هر چه که هست باید با آن زندگی کند. تظاهر که نمی خواهیم بکنیم نه در ساخت نه در ارزیابی نباید این قدر ظاهرگرایی باشیم که اگر چهار تا المان ظاهری در اثر بود بگوییم این اثر انقلابی است باید به آن عمق برسیم که آن سینماگر فیلمی بسازد که در قالب خود قصه از معنا حرف بزند.
«حکمت هنر» راهنمای ترجمه ذهنیت به عینیت
وی مسأله اهلیت و تجربه فیلمساز را مسألهای مهم ارزیابی کرد و گفت: اگر سینماگری دارای تکنیک است نباید در زمینهای که او زیست و تجربه ای ندارد به او سفارش کار بدهیم. مثلاً یک نفر سینمای اخلاقی را به خوبی میسازد چرا باید سینمای دفاع مقدس را به او سفارش بدهیم؟
همازاده استفاده از مبحث «حکمت هنر» را راه کار مناسبی برای ترجمه مفاهیم معنوی به زبان تصویر بیان کرد و اظهار داشت: در دانشگاهها که در مجموع این روال است که مضمون و محتوا باید از دل هنرمند بجوشد، اما در حکمت هنر از قرآن و سنت، به معنای فکریاش سخنانی بیرون کشیده شده و به نوعی به عینیت بخشی این مفاهیم ذهنی کمک میکند. امروزه حکمت هنر درسنامه دارد رشته دارد رشته کارشناسی ارشد و دکتری دارد اما خیلی در حاشیه است.