به گزارش «عمار فیلم»، هفتمین روز کار سینماسنگر پر از سوژه های جذاب و متنوع بود. هر کس هر سوژه ای می دید سریع آن را به طرف سینماسنگر هدایت میکرد. اولین گروهی که مهمان اکرانمان شدند، اکنششان نسبت به فیلم «علمک» دیدنی بود.
برای جذب اکران کننده، سراسر یادمان را میچرخیدیم، به خانمی برخوردیم که در واکنش به معرفی جشنواره عمار گفت: «ما که خانواده را میکِشیم، بیاید جامعه را هم با خود بِکِشیم» [منظورش هدایت جامعه در مسیر انقلاب بود] در حین صحبت متوجه خرابی خودکارم شده بود، گفت: «خودکارِتَم که جنگ زده است بیا این خودکار من هدیه به شما…»
وسط اکران، خواهر «شهید رکاب ساز»، از شهدای بهشت هویزه، این بار مهمان سنگر شد و بچه ها باز هم دوربین به دست، لحظه به لحظه حضور او را ثبت میکردند، خودش معلم بود و بعد از مصاحبه، اکران کننده هم شد.
یک باره، همه حواسها حتی زائران اطراف سینماسنگر، متوجه سوژهای شکار شده توسط آقایان سینماسنگر شده بود.
یک سوژه که به همه جریانات سینماسنگر را با خود، همراه کرد، تعدادی از کارگران معدن یورت همان قهرمانان مستند «زمستان یورت»، تداعی کنندگان جریان عدالت خواهی، کار و کارگر و مطالبه گریهای بچه های عمار بودند.
دوربینها روشن و آماده بازتاب سخنانش شدند و آقایان سنگر به معرفی جشنواره عمار ، کار سینما سنگر و همچنین کمپین کار و کارگر ایرانی و از همه مهمتر مستند «زمستان یورت» پرداختند و از جریانسازیهایی که بناست همراه با اکرانهای متمرکز این اثر در سراسر کشور انجام شود، گفتند.
یکی از کارگران به همراه پسر نوجوانش کنار ورودی سینماسنگر آماده مصاحبه شد و مصاحبه شروع شد و او از آن اتفاق تلخ، از ایثار دیگر کارگران که برای نجات دوستان زیر آوار مانده، رفتند و خود هم دچار حادثه شدند، از تلخی دیدن فرزندان دوستان شهید، از دی اکسید کربن، از حق بیمه، از پیگیری و قولهای مسئولین، از بیپناهی کارگران،از دستهای خالی و شرمندگیهایش هنگام خرید عید برای خانوادهاش و پسرش که به اصرار خودش هنگام مصاحبه کنارش ایستاده بود، گفت.
صحبتهای بغض آلودش هر کسی را که آنجا بود متاثر کرد و متاثرتر از همه پسر نوجوانش بود که نگران جریحهدار شدن غرورش شدیم. لحظه به لحظه بر علاقمندان به شنیدن صحبتهایش اضافه میشد. آقایان سینماسنگر با سر به سر گذاشتن و هدیه دادن و به کار بردن الفاظی مثل «تو دانشمند میشوی» سعی در بازسازی روحیه پسر نوجوان داشتند.
پس از اتمام مصاحبه حالا اصرار پشت اصرار که تو را به خدا فیلم من را منتشر نکنید، اگر ببینند من را اخراج میکنند.
پیدا کردن سوژه برای کمپین سختترین قسمت کار بود، وسط یادمان به دنبال سوژه میگشتیم یکی دو تا را شکار کردیم تماس پشت تماس که دوربینها را آماده کنید ما با سوژه داریم میاییم. همین که حرکت می کردیم سوژه منصرف میشد کلی بهانه که جلوی دوربین نمیتوانم بیایم.
حضور همرزمان جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، برادر شهید علم الهدی و خانواده های شهدا که هر ساعت وارد می شدند به سینماسنگر، فضای معنوی دیگری داده بود و با خداقوت گفتن هایشان انرژی مضاعفی به ما می دادند.
این بار گروهی با لباس یک دست سفید از اهل سنت که از گلستان آمده بودند، وارد سینماسنگر شدند. پیدا کردن فیلم متناسب با مخاطب باید زیر صدم ثانیه انجام می شد، فیلم علمک اکران شد می خواستیم فیلم «برادری» روایت زندگی برادرانه شیعه و سنی کنار هم را اکران کنیم که عجلهشان برا رفتن مانع شد.
آخرین گروه مخاطبین مان دانشجویان هرمزگانی بودند سوژه کمپین حمایت از تولید ملی را بین آنها پیدا کرده بودیم برای همین بنا را بر اکران فیلم های اقتصاد مقاومتی گذشتیم که در پی آن، گفتگوی داغ و حسابی حول موضوع خرید کالای ایرانی شکل گرفت.
ضد حالترین اتفاق روز هفتم نوشتن حاشیه نگاریها و حذف شدن آن در یک ثانیه بود آنجا بود که همه اتفاقها جلوی چشم رژه میرفت.