به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از خبرگزاری فارس، وحید جلیلی از سال ۸۱ تا ۸۵ سردبیری ماهنامه سوره را بر عهده داشت، همان مجلهای که پیشتر شهید سیدمرتضی آوینی عهدهدار سردبیری آن بود، به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی با وی که هم اینک مسئولیت معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد را بر عهده دارد، در خبرگزاری فارس گفتوگو کردیم.
در طول گفتگو به ماجرای توجه عدهای به «کامران آوینی» بیش از «مرتضی آوینی» رسیدیم و اینکه تلاش دارند تا صرفا آن بخش زندگی شهید آوینی در زمان قبل از انقلاب را پررنگ جلوه دهند؛ جلیلی اما تاکید داشت بر خلاف آن چه که این روزها گفته میشود نخستین کسانی که آوینی را به تمامه و نه گزینششده دیدند و در مورد گذشته او نوشتند خود جلیلی و طیف فکری علاقهمند به «سیدمرتضی» آوینی بودند.
آنچه میخوانید بخش نخست این گفتگو است.
امام(ره) یک شخصیت فراتاریخی است/در مورد شهید آوینی باید خیلی قویتر کار میکردیم
در مورد آوینیشناسی چند وقت است که بحث تحریف آوینی است، آوینیای که بود و آوینیای که ما میشناسیم، شما در این زمینه بفرمایید، اولاً آیا قبول دارید آوینی حداقل میخواهد از سوی یک طیفی تحریم شود یا نه؟ و اینکه نقش ما در این زمینه چه بوده و ما چقدر آوینی را نشان دادهایم؟
– در رویکرد به چهرههای موثر تاریخ معاصر، واقعیتش این است که نواقص و خلاءهای جدی در کشور وجود دارد، شما چرا آوینی را مثال میزنید؟ خود حضرت امام(ره) را چقدر جامعیت وجودی ایشان را توانستیم به نسلهای جدید منتقل کنیم؟ امام(ره) یک شخصیت فراتاریخی است، بدون هیچ اغراقی و بدون هیچ تعارفی، امام خمینی(ره) به قول حضرت آقا: «آن نخستین بود که دومین نداشت»، یعنی در تاریخ هزار ساله اخیر بعد از معصومین(ع) کمتر آدمی در تراز شخصیتی امام پیدا میکنید، امروز نمیگویم دبستانیهای ما بلکه حتی دانشجویان ما ، چقدر با جامعیت شخصیت امام آشنا هستند؟ یا در مورد شخصیتی مانند مدرس! ملکالشعرای بهار که آدم بسیار فاضلی است، کسی است که تاریخ ادبیات ایران را نوشته و تسلط و اشراف خوبی روی تاریخ ایران دارد و از طرف دیگر آقای مدرس را از نزدیک میشناسد، یعنی خودش در مجلس شورای ملی آن زمان در جناح مدرس بوده است ،بهار میگوید بعد از حمله مغول ما شخصیتی در تراز سیدحسن مدرس در ایران نداشتیم، الان مدرس را چقدر میشناسیم و چقدر با او آشنا هستیم؟ و خیلی افراد دیگر، بسیاری از سرداران دفاع مقدس تا برسد به شخصیتی مانند شهید آوینی.
بله! در مورد شهید آوینی مانند بسیاری از شخصیتها و چهرههای فرهنگی و تاریخیمان ما باید خیلی قویتر کار میکردیم و از سرمایه وجودی و گنجینه معرفتی ـ معنوی او در الگوسازی و هویتسازی برای نسلهای جدید استفاده بیشتری میکردیم.
آوینی فرزند انقلاب اسلامی و تربیت شده انقلاب اسلامی است
یک اتفاق بدی هم این وسط میافتد، مثلاً وقتی میخواهیم شهید مدرس و یا شهید آوینی را بیشتر بشناسیم سریع یک راهکار اشتباه جلوی راه ما قرار میدهند که کاملاً به آن رئال نگاه کنیم و همه بخشهای شخصیتی او را ببینیم و بعد سریع منحرف میشویم به جاهایی که کاملاً تفاوت دارد، مثلاً با شهید آوینیای که میشناسیم!
-به نظرم از این هم نباید پرهیز کرد، ببینید من یادم است اولین سالی که سردبیری سوره را به عهده داشتم اتفاقاً تلاش کردم این بعد از شخصیت آوینی یعنی زندگی قبل از انقلاب او را مطرح کنم، سال ۸۱ ما رفتیم با بعضی از همشاگردیهای آقای آوینی در دهه ۴۰ یعنی سالهای ۴۴ و ۴۵ مصاحبه گرفتیم، که بعضی از این چیزهایی که اخیراً میبینم در بعضی از این فیلمها آمده است، آن زمان ما به آن پرداختیم و جالب بود برایم که بعضی از اعضای خانواده ایشان تا مطلع شدند جلوی این کار را گرفتند، آن زمان به آقای بنیانیان رئیس حوزه هنری زنگ زدند و اجازه ندادند مصاحبههایی که ما در مورد این بُعد از شخصیت شهید آوینی گرفته بودیم منتشر کنیم.، اینها را اولین بار ما تلاش کردیم مطرح کنیم، با خانم شهرزاد بهشتی مصاحبه کردیم و آقای عطاءالله امیدوار که البته یک مدتی گذشت و یک سال بعد از آن منع؛ هر دو مصاحبه را چاپ کردیم، نکته جالب اینجاست بعضیها طوری صحبت میکنند که انگار حزباللهیها میخواستند این بُعد را سانسور کنند، اتفاقاً ما اصرار داریم که به آن ابعاد هم پرداخته شود، یعنی بعضیها را خیال بر ندارد که اینها خیلی آدمهای آزاداندیشی هستند و میخواهند مثلاً فلان، نخیر! اتفاقاً آن کسی که میخواست سانسور کند حالا بعد از ۱۵ سال با یک زاویه دیگری میخواهد این کار را بکند.
انقلاب اسلامی حیات طیبه را به آوینی بخشید
بنده اصرار داشتم اینها منتشر شود و آنها مانع شدند و البته من بعد از یکسال منتشر کردم. میگفتند چه اصراری است؟ گفتم ما وقتی میخواهیم بگوییم انقلاب اسلامی رخ داده، انقلاب یعنی همین، انقلاب و قدرت و عظمت امام(ره) یعنی همین که آدمهایی که در جستجوی حقیقت بودند، ولی سرگردان بودند و نه از آن جریانات تئوریک چپ یا جریانات و حرکتهای مبارزاتی و مسلحانه و غیره به آن ایدهآلهای خودشان نمیرسیدند، وقتی با امام(ره) مواجه میشوند، میبینید که چگونه تحت تأثیر قرار میگیرند که آوینی از این جهت یک نمونه برجسته است که به معنای دقیق و عمیق کلمه فرزند انقلاب اسلامی است و تربیت شده انقلاب اسلامی است.
اتفاقاً آوینی کسی است که متولد سال ۲۶ است، سال ۵۷ ایشان ۳۱ سال سن دارد، آوینی کسی نیست که شما بگویید یک نوجوان ۱۰، ۱۵ ساله بوده و احساساتی بوده و با موج احساسات پیوسته، خود آوینی این را گفته است که من از یک راه طی شده با شما سخن میگویم (عین جمله شهید آوینی است)، اتفاقاً این افتخار ماست که انقلاب اسلامی این حیات طیبه را به آوینی بخشید و هیچ کدام از مکاتب دیگر نتوانستند او را سیراب بکنند و او را به عنوان کسی که در جستجوی حقیقت بود و گفت جنگ ۷۲ ملت همه را عذر بنه …. ؛ مثلاً دوستان او میگفتند ما انتظار داشتیم یک مقدار به نگاههای چپ نزدیکتر شود، ولی حاضر نبود؛ یک حس معنوی و شمّ معنوی در همان دوره هم در وجودش بود که میگفت نه اینها من را اقناع نمیکند.
پس اینکه یک عده خیال بکنند مثلاً این بُعد از زندگینامه آوینی را کسی میخواسته بپوشاند، مطمئناً حزباللهیها نمیخواستند این کار را بکنند، گواهش هم مجله سوره در سالهای ۸۱ تا ۸۵ است، وجه دیگرش هم همینطور، یعنی مثلاً چالشهایی که شهید آوینی با فضاهای سیاسی و فرهنگی و هنری و غیره داشته است، ما تلاش کردیم آنها را هم نشان بدهیم، همه را تصویر کنیم، مثلاً یک مصاحبه مفصلی من با آقای همایونفر کردم که تیترش را این گذاشتم: «شعارشان خانهنشین کردن آوینی بود» یعنی ما اصرار داشتیم که اگر از جانب بعضاً خودیها هم در مورد آوینی اشتباهی صورت گرفته است، حتماً تبیین و تحلیل شود تا از تکرارش جلوگیری شود، یک عده فکر نکنند اینها آمدند مثلاً جفاهایی که به آوینی شده است را پنهان کنند.
ماجرای واکنش مسئول واحد فرهنگی بسیج دانشگاه امام صادق(ع) به شهادت آوینی
این خاطره تلخ همچنان در خاطرم است، روزی که خبر شهادت ایشان منتشر شد ما در دانشگاه امام صادق(ع) دانشجو بودیم، یک جمعهای بود که ما در خوابگاه داشتیم ناهار میخوردیم، رادیو روشن بود که اعلام کرد امروز در فکه محمدسعید یزدانپرست و سیدمرتضی آوینی بر اثر اصابت مین به شهادت رسیدند، یادم است ما دوان دوان آمدیم دم در اتاق مسئول واحد فرهنگی بسیج دانشگاه و به او گفتیم یک پارچه سیاه بدهید میخواهیم روی تابلوی بسیج نصب کنیم، گفت چه شده؟ گفتم مگر اخبار را گوش نکردید آوینی شهید شد! گفت آوینی کیست؟ً گفتم سردبیر مجله سوره، گفت سوره چیست؟ً گفتیم: همین که کتاب «آینه جادو» را نوشته است ، گفت آینه جادو چیست؟ گفتیم روایت فتح را که نگاه میکردی یک نفر بود صدای گرم و دلنشینی داشت او شهید شده است؟! گفت: اِ خدا بیامرزدش خیلی صداش خوب بود! نیم ساعت بعد دید ما خیلی تابلو را بزرگ کردیم، بعد یک نگاهی کرد گفت: مگر او چه کسی بوده؟ در این حد مثلاً ارزش دارد شما دارید این کار را میکنید؟ که فردا یا پس فردای آن روز یک مینیبوس جور شد و رفتیم تشییع جنازه، وقتی ما رفتیم دیدیم قبل از ما آقا آمده که همه بچهها همدیگر را نگاه میکردند که او چه کسی بوده که آقا آمده تشییع جنازه او؟!
این وضعیت سیدمرتضی آوینی روز شهادتش بود که نه واحد فرهنگی مسجد مثلا بلبلآبادبشاگرد که در تهران در دانشگاه امام صادق(ع) در بسیج دانشجویی، در واحد فرهنگی؛ مسئول واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) تهران تا روز شهادتش نام او را نشنیده بود، البته آدم بسیار خوب و مخلصی بود، شبانهروز هم کار فرهنگی میکرد ولی نام آوینی را نشنیده بود.
سیدمرتضی امروز- ۲۴ سال بعد از شهادتش-خیلی شناخته شدهتر است
به آقای کاظم جلالی که آن زمان فرمانده بسیج دانشجویی دانشگاه بود، یادم است نامه نوشتم گفتم: چرا از سیدمرتضی دعوت نمیکنید بیاید دانشگاه؟ او عمدتاً نیروهای اطلاعاتی و امنیتی را دعوت میکرد و دانشگاه میآورد که «برادرها! تهران در خطر است»… که الان خوشبختانه اصلاحطلب و آزادیخواه شدهاند، شاید نامهای که من برای او نوشتم را داشته باشد که آقای کاظم جلالی ما به جای اینکه تیپهای اطلاعاتی و امنیتی را دانشگاه بیاورید که مدام به ما کد و بولتن بدهید، چرا سیدمرتضی آوینی سردبیر مجله سوره را دعوت نمیکنی؟ تا روزی هم که شهید شد یکسال از این نامه میگذشت و ایشان اعتنایی نکرد و آوینی شهید شد و پایش به دانشگاه امام صادق(ع) باز نشد!
تعبیر بزمجه را آقای آوینی برای چه کسی به کار برد
این ندانستن قَدر شخصیتی مانند آوینی واقعاً به نظرم موجب دریغ بود و همچنان هم هست و البته امروز ۲۴ سال بعد از شهادت ایشان خوشبختانه آوینی خیلی شناخته شدهتر است از روز شهادتش، اما همچنان به نظرم شخصیت آوینی قابلیت این را که دارد که بیشتر از این او استفاده شود. یک عده دارند به نظرم دروغی را میگویند که بله! مثلاً حزباللهیها میخواستند بخشی از شخصیت آوینی را پنهان کنند که اتفاقاً این تهمت به خود آنها بیشتر میچسبد به دلیل همین خاطرهای که بنده عرض کردم و اسنادش هم در مجله سوره بین سال ۸۱ تا ۸۵ منتشر شده است، مصاحبههای ما موجود است. ولی جفای بزرگتر این است که یک عده بگویند که مثلاً ما در مورد حضرت حر صحبت بگوییم بعد بگوییم حر آنقدر حزباللهی نبود و آنقدر هم عشق امام حسین(ع) نداشت! شما سابقه او را ببینید او دشمن امام حسین(ع) بود و فلان بود، البته آوینی چنین سابقهای هم در کارنامهاش نیست، حداکثرش این است سرگشته بود و مثلاً مکاتب مختلف را بررسی میکرده و هیچ وقت به آن معنا موضع نداشته است و این جفای بزرگتری به آوینی است که ما بیاییم یک بخشهایی از وجود او را مثلاً کتاب «حلزونهای خانه به دوش» را دوستان میخواهند با آن چه بکنند؟ [میخندد] از هر طرف حلزونهای خانه به دوش را بخوانید، هیچ تحریف و مصادرهای نمیتوانند بکنند، تعبیر بزمجه را آقای آوینی برای چه کسی به کار برد؟ برای دنیای سخن و آدینه به کار برد، اینکه کاش ما در دوران جنگ با آرپیجی دفتر مجله آدینه را منفجر میکردیم، این تعبیر مکتوب و منتشر شده شخص آوینی است، در نوشتههایش هم هست و این هم که بگویند که نه او بعداً تغییر کرده است باز هم نیست، به خاطر اینکه آخرین نوشتههایی که از شهید آوینی موجود است دفاع ایشان از خنجر و شقایق است که یکی دو ماه قبل از شهادتش است که در روزنامه کیهان منتشر شد و همدلی و هماهنگیای که بین آقای آوینی و مهدی نصیری در شاید چند هفته و یکی دو ماه آخر عمر مبارک شهید آوینی وجود داشت اینها همه مستند است و مشخص است، مهدی نصیری را بعد از شهادت آوینی به خاطر انتشار مقاله تند آن شهید در کیهان محاکمه کردند! و ایشان دستخط آوینی را در آورد و گفت مقاله علیه صداوسیما و اقای هاشمی را که شما خیلی تند و مجرمانه میدانید و مرا به خاطرش محاکمه میکنید، من ننوشته بودم سیدمرتضی آوینی نوشته بود!
یکی از آخرین نوشتههای آوینی که مربوط به چند روز قبل از شهادت اوست و بسیار هم معروف است: «برادر خوبم آرمانگرایی مستلزم صبر است و… » این را خطاب به حسین بهزاد و هنگام تقدیم کتابش به او نوشته است.
آوینی بزرگترین ضربه را به جریان روشنفکری در کشور وارد کرد
بنابراین اگر یک عده ذوقزده و خیلی رِندانه بخواهند آوینی را مصادره کنند و بگویند انقلابی نبوده و حزباللهی نبوده این خیلی حرف بیربط و بیمبنایی است اما در اینکه حزباللهی یک طیف است، در عین اینکه اشتراکات و امتیازاتی هر کدام دارند، در هر مجموعه انسانی چنین چیزی واضح است، یعنی حرف عجیب و غریبی نیست.
پس در این حوزه به هیچ وجه کسی نمیتواند بگوید که آوینی یک حزباللهی دوآتشه نبود، به خصوص در عرصه فرهنگ که مرزبندی ایشان با روشنفکری و سکولاریزم کاملاً واضح و مبرهن است، ایشان بزرگترین ضربهها را به جریان روشنفکری در کشور وارد کرده؛ یعنی در روزهایی که فکر میکردند با فرو ریختن یک آدم دنیاپرستی مانند محسن مخملباف، جبهه هنر انقلاب فرو میریزد، یکدفعه شخصیتی به نام سیدمرتضی آوینی در تراز بسیار بالاتر ظهور کرد، مخملباف در این حوزه یک علمداری بود، آنها فکر کردند آقای مخملباف که به خاطر ضعفهای اخلاقی و بیماری کیش شخصیتاش ریزش کرد ….-میخواهم بگویم برخی از تلاشهایی که برای مصادره و یا تحریف و سانسور ابعاد اصلی شخصیت و هویت شهید آوینی صورت میگیرد به همین خاطر است، چون آنها مدتها آقای آوینی را بایکوت کردند و دیدند بایکوت جواب نمیدهد.
آوینی متنی است که با این حاشیهسازیها کمرنگ نخواهد شد
هر چه از شهادت او میگذرد آوینی شخصیت در هویتبخشی به هنر و فرهنگ انقلاب اسلامی جدیتری میشود- و حالا فکر کردند او را اگر مصادره کنند یا تحریف کنند این سرمایه بزرگ را از جبهه انقلاب خواهند گرفت که مطمئناً موفق نخواهند شد و یک دلیلش هم این است که اینها از مفهوم شهادت چیزی نمیفهمند، جریان روشنفکری به خاطر مبانی مادیگرایانهای که دارد و اصلاً از مفاهیم ملکوتی و معنوی کوچکترین تجربهای ندارد، فکر کرده است با شهدا هم میشود بازی کرد. به قول سیدحسن حسینی: «از خون شهید شرمتان بادمگر/با حرمت لاله میتوان بازی کرد؟» واقعاً انگار این بیت را در خطاب به اینها سروده است و خون شهید اجازه نخواهد داد به دست نیروهای حاشیهساز یا خالهزنکهای فرهنگی مصادره شود، آوینی متنی است که با این حاشیهسازیها کمرنگ نخواهد شد.