به گزارش عمار فیلم؛ مهدی آخوندی کارگردان مستند «به رنگ انار» در گفتوگو با خبرنگار عمار درباره ایده ساخت این مستند گفت:«ایده ساخت این مستند از مدتها قبل در ذهن من بود. آیتالله آخوندی پدربزرگ من هستند و با شناختی که از شخصیت، سلوک و تأثیرگذاری ایشان در جامعه داشتم بهویژه در مناطق کمتر برخوردار شهر قم مانند محله چهل اختران و کورههای آجرپزی همواره احساس میکردم که باید روزی مستندی درباره ایشان ساخته شود.»
او با اشاره به کمکهای مردمی برای ساخت این مستند بیان کرد: «بیش از ۱۵ سال است که در رسانه مشغول به کار هستم، و از همان آغاز، دغدغه ساخت اثری درباره چنین شخصیتی را در دل داشتم. حتی اگر ایشان پدربزرگم نبودند، باز هم معتقد بودم که زندگی این عالم بزرگ، ظرفیت ساخت یک مستند تأثیرگذار را دارد. حمایتهای مردمی بسیار دلگرمکننده بود. چه از سوی مردم قم، بهویژه آجرپزها، اهالی چهلاختران و چه کسانی که هنوز هم از برکات حضور ایشان در آن سالها سخن میگویند. کمکها کاملاً خالصانه بود؛ مردم بدون هیچ چشمداشتی با ما همراه شدند. برخی کامیونهایشان را بعضی دیگر ابزار و امکاناتشان را در اختیار ما گذاشتند و صحنههای دهه ۶۰ را با کمک همین مردم بازسازی کردیم؛ چرا که بودجه محدودی داشتیم و اگر همراهی آنها نبود، این اثر هرگز تولید نمیشد.»
آخوندی درباره علت نامگذاری این اثر گفت: «نام مستند را به رنگ انار گذاشتیم، چرا که انار نماد زندگی، خون دل و شکوفایی است؛ درست همانطور که زندگی آیتالله آخوندی در دل مردم ریشه داشت. حاصل این تلاش، مستندی ۴۰ دقیقهای شد که امیدوارم بتواند بخشی از ابعاد شخصیتی، اخلاقی و عرفانی این عالم مردمی را به تصویر بکشد.»
این تهیهکننده درباره تفاوتهای مستندسازی در حوزه دفاع مقدس با دیگر موضوعات توضیح داد: «در مستندهای دفاع مقدس، ما بیشتر به سمت روایت پشتیبانی از جنگ رفتیم تا خود میدان نبرد. اگرچه در برخی تولیدات دیگر، تجربه نزدیکی با موضوعات جنگی هم داشتهام، اما بهطور کلی ورود به این حوزه به دلیل حساسیتهای نظامی، شرایط خاص خودش را دارد. در آثار تاریخی، بهویژه در حوزه دفاع مقدس، همیشه یک ناظر یا مشاور در کنار تیم تولید قرار میگیرد. چون ما دههشصتیها، بسیاری از واقعیات جنگ را از نزدیک لمس نکردیم، لازم است از افرادی که درگیر آن فضا بودند کمک بگیریم تا بتوانیم فضا را دقیقتر و طبیعیتر بازسازی کنیم. امروزه بیشتر فضاها دستخوش تغییر شدهاند؛ شهرها نوسازی شدهاند، خیابانها شکل تازهای گرفتهاند. ما برای بازسازی حال و هوای دهه ۶۰ باید به دنبال مکانهایی بگردیم که هنوز رنگ و بوی آن دوران را دارند. پیدا کردن چنین لوکیشنی که هم از لحاظ بصری مناسب باشد، هم از نظر صدا و نور و هم در اختیار گروه تولید قرار گیرد، کار آسانی نیست.»
از دشواریهای تولید تا لذت کشف حقیقت
مهدی آخوندی درباره فرآیند تولید گفت: «زمان یکی از چالشهای اصلی است. عوامل تولید در طول ۲۴ ساعت فقط زمان مشخصی در اختیار شما هستند و اگر نتوانید در همان مدت خروجی مناسبی تولید کنید، زمان هدر رفته است. این یعنی هم هزینه بیشتر، هم از دست رفتن فرصتهای ناب برای ضبط صحنههای تأثیرگذار. در مستند، فیلمساز قبل از هرکس دیگر خودش مخاطب اثر است. چون درگیر حقیقت است، نه داستانی خیالی. او حقیقت را کشف میکند، آن را میفهمد و سپس به مخاطب منتقل میکند. این مواجهه مستقیم با واقعیت، تأثیر زیادی هم بر خود مستندساز دارد و هم بر بینندهای که میداند با ماجرایی واقعی روبهروست. اگر سوژه، سوژهای قابلاعتنا باشد، مستند میتواند بهشدت اثرگذار شود؛ بهویژه اگر نگاهی تازه و روایتی کمتر شنیدهشده از دفاع مقدس ارائه دهد. چون در این حوزه هنوز بسیاری از زوایا روایت نشدهاند و روایتهای نو میتوانند مخاطب را عمیقاً درگیر کنند.»
او با اشاره به رویکرد خاص مستند «به رنگ انار» گفت: «در این مستند به بُعد کمتر پرداختهشدهای از دفاع مقدس اشاره میشود؛ بخشی از تاریخ که کمتر به تصویر درآمده اما نقشی کلیدی در پشتیبانی از جبههها داشته است. در مستند «به رنگ انار»، ما جای آنکه مستقیماً وارد میدانهای نبرد شویم، روایتی دیگر را انتخاب کردیم؛ روایتی از پشتصحنه جنگ. از مردمی که با دست خالی، اما با دلِ پُر، همه داشتههایشان را وقف جبهه کردند. مخصوصاً کامیوندارهای محله چهلاختران قم و آجرپزهایی که کامیونهایشان همه داراییشان بود؛ اما آن را در اختیار آیتالله آخوندی گذاشتند تا به جبههها کمک برسانند. این بخش از تاریخ تقریباً روایتنشده بود؛ بخشی که نه در قابهای خبری ثبت شده بود و نه در خاطرات رسمی برجسته شده بود؛ اینکه یک راننده کامیون بداند وسیلهای که به جبهه میفرستد، ممکن است هیچوقت برنگردد؛ یعنی همه دارایی خودش را ایثار کرده است. این ایثار در دل مردم عادی، در آجرپزهای جنوب قم، یک حماسه واقعی بود که تا امروز کمتر به آن پرداخته شده و همین موضوع باعث شد که مستند، برای مخاطب هم بسیار تازه و تأثیرگذار باشد.»
روایتِ حماسه با مردم
یکی از نقاط قوت مستند «به رنگ انار»، استفاده از راویان بومی و زبان مردمی است. مهدی آخوندی در این باره گفت: «راویان ما خود مردم با همان لهجه شیرین قمی، با همان بیان ساده و صادقانه بودند؛ کسانی که آن روزها را زندگی کرده بودند. این مستند نه از زبان یک پژوهشگر رسمی یا یک راوی تلویزیونی، بلکه از زبان کسانی ساخته شده که خودشان جزئی از این داستان بودند. همین صداقت در روایت و بومی بودن صداها، باعث شده که مخاطب ارتباط عمیقتری با اثر بگیرد، وقتی کسی که خودش در کنار آیتالله آخوندی بوده یا کسی که خودش کامیونش را داده یا در همان کوره آجرپزی کار میکرده، شروع میکند به روایت، دیگر نیاز به اغراق یا موسیقی حماسی نیست؛ خود روایت، حماسه است.»
نگاهی از زاویهای متفاوت
آخوندی درباره انتخاب آگاهانه رویکرد این مستند بیان کرد: «ما دیدگاهی که در این مستند داشتیم، این بود که روایت را از متن جامعه و از زبان خود مردم منتقل کنیم. از کسانی که خودشان در آن روزگار حضور داشتند، زندگی کردند، جنگ را نه از تلویزیون، بلکه از کوچههای خودشان دیدند و لمس کردند. قصد ما صرفاً مستندسازی نبود؛ میخواستیم مستند زندگی بسازیم. اینکه مردم چگونه با ایمان، بدون شعار، با خلوص نیت واقعی، پای کار ایستادند. حضور آیتالله آخوندی در دل این روایت، تنها یک محور بود؛ اصلِ ماجرا مردم بودند.»
ناگفتههای دفاع مقدس
مهدی آخوندی درباره ظرفیتهای ناگفته دفاع مقدس و اینکه آیا هنوز هم میتوان روایتهای تازهای در قالب مستند ارائه داد، بیان کرد: «خیلی ممنون بابت این سوال. بهنظرم این پرسش باید مرتب از مستندسازانی که در حوزه دفاع مقدس فعالیت دارند، پرسیده شود. البته در وهله اول، باید با افرادی که در صحنه جنگ بودند اعم از نیروهای نظامی، بسیجیها و حتی مردم عادی که از نزدیک شاهد ماجرا بودند صحبت کرد. چون هنوز بسیاری از آنچه که در دوران دفاع مقدس رخ داده، ثبت و روایت نشده است. متأسفانه برخی گمان میکنند که تمام ماجرای دفاع مقدس در این چهل سال به تصویر کشیده شده، اما واقعاً اینطور نیست. من برای ساخت مستندی درباره عملیات مرصاد به اسلامآباد غرب و کرمانشاه رفتم؛ با اینکه بارها درباره این عملیات صحبت شده، اما در آنجا با صحنهها و روایتهایی روبهرو شدم که تا آن روز هیچکجا مطرح نشده بود.»
ماجرای اسلامآباد؛ آرشیوی که ۴۰ سال دیده نشد
مهدی آخوندی درباره یکی از تجربههای خاص خود در مستندسازی چنین توضیح داد: «در مستندی که با عنوان «ماجرای اسلامآباد» ساختم، به اسنادی دست پیدا کردیم که بیش از 40 سال در بایگانی مانده بود. هنوز هم نمیدانم چرا این تصاویر و اسناد تا امروز منتشر نشده بود. آنچه در این مستند نشان دادیم، بخشی از جنایات منافقین در بیمارستان اسلامآباد غرب است. مسائلی که مردم آن منطقه با آن دستبهگریبان بودهاند و هیچوقت رسانهای نشده است. یکی از نکاتی که مخاطبین جوان ما در اسلامآباد میگفتند این بود که اگر بخواهند جایی استخدام شوند، هنوز هم برخی به آنها انگ نفاق میزنند. میگویند شما در زمان عملیات مرصاد از منافقین استقبال کردید یا نه که این اتهامات و این ابهامات، هنوز وجود دارد. ما در این مستند تلاش کردیم پاسخی برای این ابهامات پیدا کنیم، بدون اینکه مستقیم وارد دعواهای سیاسی شویم.»
او افزود: «ما به روستایی به نام زرده در اسلامآباد رفتیم. صدام آنجا حمله شیمیایی کرده بود. بمب شیمیایی مستقیماً به چشمهای خورده بود که آب روستا از آن تأمین میشد. مردم، بیاطلاع، از این آب استفاده کردند. هنوز هم آثار شیمیایی روی پوست و ریههای آنها مانده. نکته تلخ اینجاست که ۳۰ سال پیش، بیبیسی مستندی از آن ساخته، اما ما تا امروز حتی یک روایت رسمی یا مستند جدی از آن نداشتیم».
پشتیبانان فراموششده جنگ؛ آن ۱۱ نفر پشت یک رزمنده
مهدی آخوندی با اشاره به مسئله مهم اما مغفول «پشتیبانی» در جنگ گفت: «در ادبیات نظامی گفته میشود که برای هر رزمنده در میدان، ۱۱ نفر باید در پشت صحنه پشتیبانی کنند تا آن جنگ به نتیجه برسد. حالا سوال اینجاست آن ۱۱ نفر کجای فیلمهای ما هستند. مادرها، همسران، خواهران، نیروهای مردمی، رانندگان، نانوایان، و حتی آجرپزهایی که در قم کامیونهایشان را برای پشتیبانی در اختیار جبههها گذاشتند. اینها همه بخشی از آن حماسهاند. اما چقدر از آنها گفتیم. جای کار بسیار است. مستند دفاع مقدس هنوز هم زنده است، چون حماسه مردم هنوز روایت نشده. روایتهایی که باید از دل مردم شنید، نه فقط از دل اسناد رسمی. اگر گوش شنوا و دوربین صادق باشد، هنوز هزاران قصه ناگفته برای ثبت و روایت داریم.»
از سینمای اشراق تا فرمهای تازه؛ بازآفرینی روایت دفاع مقدس برای نسل امروز
مهدی آخوندی با بیان اینکه برای کار در حوزه دفاع مقدس باید زاویه دید را تغییر داد و از منظری نو وارد میدان شد، گفت: «به نظر من اگر بخواهیم واقعاً کار کنیم، یکی از کمکارترین و مغفولترین رویکردها، ورود به حوزه سینمای اشراق است. متأسفانه بیشتر آثار ما با زاویه نگاه سینمای مشاء ساخته شدهاند، یعنی نگاهی عقلانی، استدلالمحور و گاه صرفاً گزارشگونه. اما نگاه اشراقی، که در آن معنا و نور و باطن روایتها برجسته میشود، کمتر در آثار دفاع مقدس ما دیده میشود. بسیاری از سوژههای ما بارها تکرار شدهاند، اما اگر از منظر اشراقی به آنها نگاه کنیم، قطعاً میتوانیم برداشتهای تازهتری ارائه دهیم؛ روایتهایی که نهفقط عقل مخاطب، بلکه قلب و جان او را هم درگیر کند.»
پژوهش، ستون فقرات مستندسازی دفاع مقدس است
او با اشاره به چالشهای ساخت مستند رد حوزه دفاع مقدس گفت: «مدتی پیش در جمع دوستان مستندساز بودم، خبری در گروهی منتشر شد و همه ذوقزده گفتند که باید دربارهاش مستند ساخته شود. اما من بررسی کردم و فهمیدم خبر اصلاً صحت ندارد! یعنی برخی از ما هنوز حاضر نیستیم برای یک سوژه، وقت بگذاریم، تحقیق میدانی کنیم و از صحت و سقم آن مطمئن شویم. دفاع مقدس حوزهای حساس است. شما اگر بدون دقت و سند کار کنید، ممکن است نهتنها مستند تأثیرگذار نسازید، بلکه به بخشی از حقیقت هم ظلم شود. بنابراین، پژوهش عمیق، مراجعه به آرشیوهای معتبر، گفتوگو با مردم محلی و ثبت روایتهای میدانی باید در اولویت قرار بگیرد.»
فرم و محتوا؛ همزادهای جدانشدنی در روایت دفاع مقدس
آخوندی با اشاره به اهمیت فرم در انتقال محتوا بهویژه در ارتباط با نسل جوان امروز بیان کرد: «امروز اگر فرم اثری بهروز نباشد، مخاطب ما حتی حاضر نیست چند دقیقه بنشیند و آن را تماشا کند. ما با نسلی روبهرو هستیم که در هر لحظه با صدها محتوای متنوع در رسانهها و فضای مجازی روبهروست. اگر ما نتوانیم این محتواهای ناب خود را در قالب فرمی زیبا و حرفهای ارائه دهیم، عملاً آنها را از دست دادهایم. این نظریه که محتوا فرم را میسازد درست است، اما برعکسش هم صادق است. شما اگر یک داستان واحد را به سه نفر بدهید و هرکدام با فرمی متفاوت آن را روایت کنند، مخاطب سه برداشت متفاوت خواهد داشت. پس فرم فقط ظرف محتوا نیست، خودش بخشی از پیام است. رسانه یک زنجیره است. این حلقهها باید به هم متصل باشند تا خروجی مؤثر حاصل شود. تلویزیون، سینما، فضای مجازی، پلتفرمها، اکرانها، جشنوارهها… هیچکدام بهتنهایی نمیتوانند بار انتقال یک روایت را بکشند. مخصوصاً در موضوعی مثل دفاع مقدس که با روح و باور مردم درگیر است.»
او با اشاره به نقش مسئولان فرهنگی نیز گفت: «من بارها با مسئولان صحبت کردهام. اینکه تصور شود با یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی میشود یک گفتمان ساخت، اشتباه است. باید همه اجزای رسانه همافزا باشند. اگر فقط یک حلقه کار کند و بقیه منفعل باشند، زنجیره پاره میشود.»
مهدی آخوندی در ادامه با اشاره به یکی از خلأهای جدی در عرصه مستندسازی انقلابی بیان کرد: «این خلا نه به فیلمساز بلکه به نظام سیاستگذاری فرهنگی کشور بازمیگردد. بخشی از مسیر قطعاً به خود مستندساز مربوط است؛ اینکه نسبت به محتوای کارش، تحقیق، فرم و مخاطبسنجی، متعهد و جدی باشد. اما واقعاً بخش اعظم این مسیر، دیگر برنمیگردد به فیلمساز. این مسئولان و تصمیمگیران کشور هستند که باید بستر لازم را برای فعالیت این مستندسازان فراهم کنند. مستندسازان جریان انقلاب، اغلب گمنام هستند، حتی با وجود تولید آثار اثرگذار. ما مستندسازهای انقلابی زیادی داریم که کارهای بسیار قوی تولید میکنند، اما هنوز حتی در فضای رسانهای هم شناختهشده نیستند. نه به خاطر ضعف در اثرشان، بلکه بهخاطر نبودن یک سازوکار منسجم برای شناسایی، معرفی و برندسازی. وقتی مخاطب نام یک مستندساز را بشنود و اعتماد داشته باشد که اثرش ارزشمند است، خودش با اشتیاق میرود و فیلم را تماشا میکند. ما در حوزه سینما چنین نمونههایی را داریم، اما در مستند، این حلقه گمشده است. چرا؟ چون برندسازی اتفاق نیفتاده است».
از تولید تا پیوست رسانهای؛ چرخهای که باید کامل شود
این تهیهکننده با اشاره به نقش نهادها در ساخت چرخه مؤثر شرح داد: «شناسایی و حمایت از فیلمسازان انقلابی، صرفاً یک امر فرهنگی نیست، بلکه اقدامی راهبردی با کارکردهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی در بزنگاههای حساس است. وقتی یک مستندساز قوی شناسایی و حمایت شود، در موقعیتهای حساس میتوان از او بهرهبرداری رسانهای کرد. او دیگر فقط یک فیلمساز نیست؛ یک کنشگر فرهنگی تأثیرگذار در میدان نبرد روایتهاست. اما اگر گمنام بماند، ظرفیت او هم در گمنامی هدر میرود.»
او افزود :«یکی از نمونههای خوب، جشنواره عمار است. فضایی که بهخوبی در حال فراهم کردن امکان دیده شدن برای مستندسازان جوان است. اما این کافی نیست. باید نهادهایی که اختیار دارند، وارد عمل شوند، سیاستگذاری کنند، مستندسازان را شناسایی، معرفی و برند کنند. در آن صورت، پیوستهای مهمی هم شکل میگیرد. یعنی میتوانند در بزنگاههای مهم اجتماعی، سیاسی، یا حتی در مواجهه با هجمههای رسانهای دشمن، از این نیروهای مؤثر بهرهبرداری کنند.»
مهدی آخوندی گفت: «برای کار در حوزه دفاع مقدس باید زاویه دید را تغییر داد و از منظری نو وارد میدان شد. یکی از کمکارترین رویکردها، ورود به سینمای اشراق است. بیشتر آثار ما با نگاه عقلانی و گزارشگونه ساخته شدهاند، اما نگاه اشراقی که معنا و نور روایتها را برجسته میکند، کمتر دیده شده است. با سابقه طلبگی و فعالیت در حوزه فلسفه اسلامی و هنر، ایده سینمای اشراق را دنبال کردم، اما هنوز بستر نظری و اجرایی آن فراهم نشده است. اگر این نظریه جا بیفتد، میتوانیم فیلمهایی خلق کنیم که هم عقل و هم قلب مخاطب را درگیر کند، اما این نیازمند تصمیمگیری و حمایت مدیران فرهنگی است. جشنواره عمار میتواند پیشگام این تحول باشد و اگر حمایت شود، آثار جریانساز خلق خواهد شد.»
میدان روایت هنوز باز است
آخوندی درباره ظرفیت مستندسازی با سوژههای جنگ 12 روزه گفت: «ممکنه از نظرِ تعداد روزها کوتاه باشه، اما از حیث مقدس و اثرگذاری، یکی از مهمترین رویدادهایی بوده که طی این چهل سال تجربه کردیم. این جنگ اصلاً تمام نشده؛ کشوقوسها و بازتابهایش ادامه دارد و بنابراین جا برای روایتسازی بسیار هست. ظرفیت روایتها فقط محدود به ثبت رویدادهای میدانی نیست، ما میتوانیم از زوایای مختلف به این موضوع ورود کنیم؛ هم از منظر دینی و قدسیِ حادثه، هم از منظر اطلاعاتی و محتوایی. مخاطب الآن آماده است؛ او انفجارها و پهپادها و صداهای پدافند را با پوست و گوشتش لمس کرده یعنی با مخاطب آگاه مواجهیم که پذیراست و میخواهد بفهمد. مخاطب امروزی دیگر مخاطب دهه شصت نیست؛ او اطلاعات دارد، دست به نقد است و اگر اثر ما فرم و محتوای مناسب نداشته باشد، سراغ محتوای دیگر میرود. دقیقاً بهخاطر همین است که ما باید با دقت و زبانِ امروز به روایتها وارد شویم تا بتوانیم سطح بینش مخاطب را بالا ببریم.»
غایب بزرگِ صحنه
او افزود: «مسئله این است که در میدان رسانهای چه کسی دارد پدافند غیرعامل فرهنگی را سامان میدهد. وقتی جنگِ دوازدهروزه شروع شد، خیلی از همکاران رسانهای ما از سوی برخی نهادها مرخص شدند و به خانه بازگردانده شدند چون گفته شد احتمالِ هدفگیری وجود دارد. در حالی که دقیقاً اینها همان نیروهاییاند که باید وسط میدان بمانند و مدیریت رسانهای و اطلاعرسانی را پیش ببرند. این همه سال جوانان در دانشگاهها، در صداوسیما، در حوزه هنری، در سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات تربیت شدهاند. اینها منابع هستند؛ اینها باید همان پدافند غیرعامل فرهنگی ما باشند. اما اکنون کجا هستند؛ باید جمع و ساختاردهی شوند تا در بزنگاهها قابل اتکا باشند.»
فراخوانِ عمل؛ تصمیمگیری و ساماندهی
او افزود: «به نظر من، اینها نقاط ضعف بزرگی بود که در جریان جنگ ۱۲ روزه نمایان شد؛ ضعفهایی که در حوزه پوشش رسانهای، اطلاعرسانی و پشتیبانی فرهنگی بسیار محسوس بود. متأسفانه، تاکنون مسئولین به شکل جدی وارد عمل نشدهاند و من شخصاً خبر چندانی از برنامهریزیها یا اقدامات جدی برای جبران این خلأها و پوشش کاملتر این رویداد ندارم. این موضوع نگرانکننده است، چون همانطور که گفتم، جنگ ۱۲ روزه هرچند کوتاه بود اما اهمیت استراتژیک و معنوی بسیار بالایی داشت و همچنان دارد. باید مسئولین فرهنگی، رسانهای و مدیریتی هرچه سریعتر این مسائل را جدی بگیرند، نقاط ضعف را شناسایی کنند و برای جبران آنها برنامهریزی و سرمایهگذاری کنند تا در آینده بتوانیم از این جنگ و سایر رویدادهای مهم، روایتهای مستند و تاثیرگذاری ارائه دهیم که هم برای نسل امروز و هم نسلهای بعدی ارزشمند و آموزنده باشد.»
آخوندی در پایان گفت: «اگر مسئولین فرهنگی و مدیریتی کشور شجاعت داشته باشند و ساختارهای مشخصی تعریف کنند برای شناسایی سوژهها، تجهیز مستندسازان، و ساماندهی حلقههای رسانهای میتوانیم خیلی سریع واکنش رسانهای مناسبی در موقعیتهای حساس نشان دهیم. الان وقتِ تحلیلهای پشتدرِ اتاق نیست؛ وقتِ تصمیم و اجراست.»