بررسی مستند رویای آجری

رؤیای آجری؛ مستندی برآمده از ژورنالیسم مردم‌نگر

بعضی از این نماینده‌های مجلس می‌گفتند چند تا زمین و خانه و اینها داریم. اگر این قانون را تصویب کنیم، دیگر نمی‌توانیم این‌قدری که الان قیمت دارد بفروشیم. دارد این را جلوی دوربین می‌گوید!

‌به گزارش «عمارفیلم»، مستند «رویای آجری» برنده لوح افتخار دهمین جشنواره مردمی فیلم عمار است که به بررسی ۶۰ سال سیاست‌گذاری زمین و مسکن در ایران پرداخته است. متن پیش‌رو گزیده‌ای از گفت‌وگوی برخط «داوود مرادیان»، پژوهشگر و کارگردان مستند «رویای آجری» با محمدمهدی خالقی؛ مستندساز باسابقه جبهه فرهنگی انقلاب است:‌

داستان «رویای آجری» از کجا شروع شد؟‌

خالقی: با توجه به نیمچه سابقه‌ای که در ساخت کارهای آرشیوی و شاید یکی دو تا کار جنجالی طی سال‌های گذشته داشتم، آن فشار و سختی و کار خوب و اتفاق بزرگی که با این مستند افتاده بود را بهتر می‌فهمیدم. موقع دیدنش، شب‌های پرهیجانی داشتم، خیلی لذت بردم از کار و آن روال و روند مستند، آن ریتم خوب و پیشرونده‌اش، به اصطلاح شگفتانه‌های هر قسمتش، که می‌خواهم درباره‌اش صحبت کنیم. می‌شود تو هم بگویی فکر کار از کجا آمد و کی به فکرت افتاد برای مسکن و زمین و یکی از اساسی‌ترین مسایل اقتصادی کشور کار کنی؟‌

مرادیان: راستش من اصلا نرفتم سراغ سوژه، سوژه آمد سراغ من. یعنی قرار بود یک پروژه ده قسمتی راجع به اقتصاد مقاومتی بسازیم. ده تا موضوع معلوم کردیم. اولین موضوع مسکن بود. رفت و پژوهش شد. شصت هفتاد صفحه آمد که باید CGT (مالیات بر عایدی سرمایه) باشد تا مشکل مسکن حل بشود. سوال این بود که یک جوان به این راهکار رسیده، جمهوری اسلامی بعد از چهل سال نرسیده؟! این شد که رفتیم ببینیم مشکل چی بوده که آنها اجرا نکردند.‌‌

گردآوری مستندات و استنادات

مرادیان: شروع کردیم یک خرده دوره پهلوی را مطالعه کردن، فیلم دیدن، جلو آمدن. بعد شماره ۴۱ ماهنامه راه (خرداد ۸۸) که کار دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب است، به دست ما رسید که پرونده‌ای راجع به سیاست‌گذاری مسکن در دهه ۶۰ و ۷۰ خیلی مفصل کار کرده بود. با کرباسچی، آخوندی، گنابادی و خیلی‌های دیگر مصاحبه گرفته بود. این مجله قلب پژوهشی کار شد. یعنی مجله را گذاشتیم وسط، دورش شروع کردیم پژوهش کردن.
اول رفتیم برای راستی‌آزمایی کردن، یعنی شروع کردیم فیلم‌هایش را استخراج کردن. چون یک بیس پژوهشی اتفاق افتاده بود، کار خیلی سخت نبود. کافی بود با این اطلاعات و یک مقدار جست‌وجو، جلوتر برویم. مثلا من دیدن آقای گنابادی رفتم برای اینکه راضی‌اش کنم به مصاحبه، ولی راضی نشد. البته خیلی دیتاهای خوبی داد. کتاب «اولین استیضاح» را خودش معرفی کرد. مباحث مربوط به ماده ۱۰ را خودش معرفی کرد که ما رفتیم پیدا کردیم.‌

ژورنالیسم در خدمت مسائل مردم‌

آقای خالقی: نکته خیلی مهمی را برای رفقایی اشاره کردی که کارشان فیلم‌سازی است و می‌خواهند در این مسیر حرکت کنند. دوستان مطبوعاتی اگر ارزش کاری که دارند انجام می‌دهند را درک کنند و بفهمند ممکن است با یک پرونده مطبوعاتی، یک کار بزرگ تلویزیونی و یک کار جنجالی مثل رویای آجری خلق بشود، کارشان را با انگیزه خیلی بیشتری انجام می‌دهند. آن ویژه‌نامه مسکن مجله راه را یادم هست. برای خود من هم یک بار این اتفاق افتاد. برای «پوستین وارونه» در پژوهشم به یک پرونده مطبوعاتی برخوردم و از طریق آن، راوی مستند را پیدا کردم.‌ آن چیزی که در اثر مستند خیلی به چشم می‌آید پژوهش است . پژوهش خوب، پیدا کردن آن نقاط کوری که به چشم مخاطب، حتی مخاطب متخصص هم شاید نیامده باشد. پیدا کردن این چیزها کار را خیلی جذاب می‌کند.‌ حالا می‌خواهم بپرسم فراتر از آن ویژه‌نامه، آیا برای پیدا کردن این نقاط جنجالی و کلیدی کار که هر قسمت تعدادی‌اش را می‌بینیم، آیا اتفاق دیگری، کار دیگری، تلاش دیگری، ارتباط دیگری داشتی؟‌

تمایز «رویای آجری» با آثار مشابه کجاست؟

مرادیان: راجع به مباحث مربوط به مسکن از نظر تخصصی، شاید پیش از این در ده‌ها مستند گفته شده است. مسائل مربوط به زمین، ‌اصل سی و یکم، قانون سی‌جی‌تی، مسکن مهر، چرا آن‌ها دیده نشد؟ به دو دلیل خیلی مهم.
اول. دراماتیک نبودند، اصلا مستندهای اقتصادی مستندهای دراماتیکی نیستند. پس مخاطب هیچ دلیلی ندارد ببیند. وقتی مخاطب رَنج خودش را در کار نمی‌بیند، با آن همزادپنداری نمی‌کند که بنشیند ببیند.
دوم. فرهنگی در ایران هست که روی سوء تفاهم و پارانویا سوار است. مثلا طرف آمده بیست و پنج میلیون رأی آورده، ولی کار نمی‌کند! می‌گویند چرا کار نمی‌کنی؟ می‌گوید نگذاشتند. این عقبه ذهنی مخاطب خیلی مهم است. وقتی من نشستم موضوع مسکن ۱۶۱ را ببرم جلو، وقتی می‌گوید مجلس تصویب نکرد، می‌گویم دقیقا چه کسی تصویب نکرد؟ آدمش مهم است دیگر. آدم‌هایی که رأی دادند مهم هستند. آدم‌هایی که نشستند و برخاستند، مهم هستند. آدمی که امضایش زیر لغو قانون است، مهم است.
این سیاسی‌ها و مسائل سیاسی روز که بیرون کشیده شد، منتهی به این شد که چهره‌ها در داستان «رویای آجری» قهرمان و ضد قهرمان بگیرند. هر مقطعی که نگاه کنید، یک قهرمان دارید و یک ضد قهرمان. ضد قهرمان همیشه در اوج است و قهرمان مظلوم است. حتی عباس آخوندی هم در قسمت پنجم مظلوم است.۲

مرکز اسناد؛ گنجینه‌ای برای آیندگان

مرادیان: این‌ها ساختارهای داستانی بود که به کار گرفتم. اصلا هم به این معنا نیست که من یک مستندساز اقتصادی هستم. فکر می‌کنم هر قسمت «رویای آجری»، یک فیلم سینمایی است و هر کسی دیده، متوجه شده قهرمان دارد. یعنی سیر تحولی آدم‌ها را نشان می‌دهد تا مخاطب تنهایی یک قهرمان را در حد همان مستند درک کند.
آن چیزی که خیلی خیلی سختش می‌کرد، این بود که ما نمی‌توانستیم بار دراماتیک را از تاریخ جدا کنیم.
نمی‌توانستیم غلیظش کنیم. اگر می‌خواستیم غلیظش کنیم، تا الان آقایان هوایمان کرده بودند. چون همه‌اش بحث وزراست. حالا اینکه عزیزی مصاحبه نداد، موضع شخصی خودش است. احساس می‌کرد بیرون کشیدن این موضوعات حاد خطرناک است. ما بخشی‌اش را هنوز پخش نکردیم، یک طرفش حاکم شرع شهرداری، یک طرفش رئیس جمهور مستقر. این‌ها خطرناک است دیگر. بنده خدا نخواست ذیل این‌ها بیاید، ولی خیلی کمک اطلاعاتی کرد.
دوم از نقش حسن روزی‌طلب نمی‌شود گذشت. وقتی ما روی آقای گنابادی[۱] گیر کردیم، دو نفر به ما خیلی کمک کردند. یکی آقای ثابتی[۲] بود که مسلط‌ترین آدم روی مسئله زمین است. هر چقدر فیلم از ایشان در مرکز اسناد ضبط شده بود، یک کپی‌اش را داشت. متاسفانه مرکز اسناد خودش این فیلم‌ها را نداشت. مرکز اسناد یک گنجینه است. از روزنامه‌ها و دیتاهایش رسیدیم به این شکل روایت. یک دوربین داشتیم که صدای آقای گنابادی هم روی آن شنیده می‌شد. از آن هم استفاده کردیم.‌‌

«رویای آجری»؛ تریبونی برای همه بود

خالقی: یک نکته خیلی خوب دیگر در مستند داود این است که در سیری که مخاطب دنبال می‌کند، اصلا حس طرفداری از یک جریان یا یک فرد در این کار حس نمی‌شود. یعنی کار منصفانه‌ای ساخته شده است. همین آقای عباس آخوندی که از نظر ما مورد انتقاد و منفور است، در قسمت پنجم کاملا مظلوم است. خود من ماجرای درگیری آخوندی و کرباسچی را با این جزئیاتش نمی‌دانستم. یعنی «رویای آجری» به همه جریانات بدون اینکه کنار گروهی خاص بماند، تریبون داده است.

مرادیان: اتفاقا به کرباسچی هم تریبون دادیم. رفتیم دفترش، دوربین هم کاشتیم، منتظرش هم نشستیم و آمد. یک دفعه من را برد اتاق کناری و همه آن حرف‌هایی که به مجله راه گفته بود، دوباره تکرار کرد. در مستند به آنها استناد کردیم دیگر. ولی حاضر نشد جلوی دوربین بنشیند. یک بار دیگر هم تا دم دفترش رفتیم و نیامد.
ما به قالیباف هم تریبون دادیم. نامه زدیم و خواستیم بیاید صحبت کند. ولی خب آن‌قدر لایه‌های اطرافیانش زیاد است که فکر نکنم نامه حتی به لایه دوم سومش رسیده باشد.

هر کس آمد جلوی دوربین به نفعش شد

به نظرم هرکس که در این مستند نشست حرف زد، چهره منفی‌اش تعدیل شد. آقای آخوندی شاید از چیزی شاکی هم باشد و احساس کند ما در حقش حتی ظلم کردیم. ولی چهره‌اش تعدیل شد. چون آخرین مصاحبه مستند، عباس آخوندی بود. عباس آخوندی آخرین مصاحبه بود. قسمت ششم و هفتم را بدون آقای آخوندی تصور کن! ببین چطوری می‌برند گوشه رینگ و می‌کوبند او را. ولی خودش می‌آید می‌نشیند و حرفش را می‌زند و آرام می‌شود و فضای مستند تعدیل می‌شود.
آقای آخوندی از نظر من یک آدم باسواد است‌، ولی بازوی اجرایی خوبی نیست. ببین آقای آخوندی اشتباه می‌کند و تاوان اشتباهش را متاسفانه خودش می‌دهد نه دولت. مثلا نامه می‌زند طبق دستورالعمل و افکاری که امثال عبده به او تزریق کردند، قانون مالیات بر عایدی سرمایه را از دستور کار مجلس بیرون می‌آورد. ولی به دنبال این است که مالیات بر ثروت را ببرد صحن مجلس. خب این مالیات بر ثروت در دولت اصلا اتفاقی برایش نمی‌افتد. یا نامه دارد که به آقای جهانگیری که گفته ده تا پانزده درصد بیشتر مسکن بالا نرود. خب آقای جهانگیری به این نامه هیچ وقت جوابی نداد.

من روشنفکر نیستم!

خالقی: نکته دومم این است که شما خیلی شجاعانه و بدون پرده‌پوشی، با وجودی که به همه تریبون دادی و به همه بها دادی، همه را نقد کردی و مسیر گفتمانت هم امام و آقا است. از این مسیر تخطی نکردی و این شجاعت در این مستند برای من قابل تحسین است.‌

مرادیان: حرفش را در خود حزب‌اللهی‌ها هم شنیدم. این فضا که خیلی حزب‌اللهی‌گری‌ات در این اثر معلوم است. آقا من علَم حزب‌الله از زیر بغلم بیرون است، دست‌هایم هم بالاست. می‌گویم بچه حزب‌اللهی هستم، دوست دارم باشم. اصلا هرچه! آیا می‌توانید به پژوهشم گیر بدهید؟ آیا می‌توانید به آرشیویابی‌ام گیر بدهید؟ به مسائل فنی‌ام هم اگر مستند داینامیک نبود، نمی‌توانستید گیر بدهید. چون کار موسیقی و رنگ و نور و همه چیزش شده بود، ولی وقتی دم به دقیقه مستند را تغییر می‌دهی باید این‌ها را بریزی دور. باید بگویی آقا من باید قصه‌ام دربیاید. هر لحظه کار تغییر می‌کند و تغییرات مهمی هم دارد. نمی‌توانی هر روز پول بدهی یکی اصلاح رنگ و نور کند.
ولی هیچ ابایی ندارم بگویم امام، خط قرمز من است. من روشنفکر نیستم. هرگز هیچ فیلمی از من در جشنواره سینمای حقیقت نه دیدید نه حتی فرمش را پر کرده‌ام. آن ور آب هم اگر رفتم، حداقل از یک جشنواره مستقل جایزه گرفتم.
من گفتمانم آقاست. گفتمانم امام است. ذیل همین پارادایم هم حرف می‌زنم، ابایی هم ندارم ولی حرف علمی می‌زنم، حرف منطقی و دراماتیک می‌زنم.

فسادِ مرکزگریز

آقای خالقی: من قبل از اینکه بروم سراغ چند تا نکته فنی برای بچه‌هایی که فیلمساز هستند، یک سوال دیگر می‌پرسم. ببین من از مشهد دارم با تو صحبت می‌کنم. در مشهد پرونده‌های مشابه با چیزهایی که شما در مورد تهران گفتی داریم. مجموعه‌ای از پرونده‌های زمین‌خواری داریم. پرونده بزرگی داریم برای تخریب ارتفاعات جنوبی شهر به واسطه زمین‌خواری و یک مجموعه‌ای از پرونده‌های مویرگی که در ارتباط با مسئله زمین و مسکن و زمین‌خواری با هم ارتباط دارد. چرا طرف‌های ما برای ساخت مستند نیامدید؟ مثلا دادگاهی شدن آقای مهندس پژمان[۳]. الان جزو کسانی است که پرونده‌های بزرگی دارد و هنوز منتظر محاکمه است.

مرادیان: کسی دست ما را در این حوزه نگرفت. یعنی کسی نیامد بگوید چنین چیزی هست. این اطلاعاتش بیا کار کن. ما آن چیزی که می‌توانستیم با هزینه محدودمان روی آن مانور کنیم، اجرا کردیم. ضمن اینکه مستند «رویای آجری» در زمان قوه قضاییه آقای آملی لاریجانی کار شد. یعنی ما اصلا با قوه هیچ ارتباطی نداشتیم. الان شما می‌توانی بروی قوه پرونده را ببینی، می‌توانی مشاوره بگیری، آن موقع اصلا ارتباطی وجود نداشت. اصلا از این پرونده‌ای که شما می‌گویید خبر نداشتیم که بخواهیم حتی به طرفش برویم. شخصی هم به ما نگفت. کدام یک از بچه‌های مشهد آمدید گفتید چنین پرونده‌ای هست؟

سختی‌های آرشیویابی

خالقی: این آرشیوها را از کجا آوردید؟ آرشیو پیدا کردن در ایران برای سینمای مستند ایران، جزو شاق‌ترین کارها است. من حاضرم صد قسمت مستند با آرشیوهای خارجی بسازم، اما یک قسمت ایرانی نسازم! این‌ها را از کجا آوردید؟

مرادیان: ببین ۲ تا ویژگی دارد. اول اینکه آرشیویابی به این سختی انجام شده، دوم اینکه یک وقت شما راجع به محمدرضا پهلوی داری می‌سازی. اینجا تکلیفت معلوم است. ‌یک وقتی راجع به اکبر هاشمی داری می‌سازی، تکلیفت معلوم است. یعنی در آرشیو جست‌وجو کنی هاشمی یا محمدرضا مستندات فراوان است. اما شما می‌خواهی بروی راجع به مهندس گنابادی آرشیو پیدا کنی، تا قبل از مستند ما یک فریم عکس هم روی اینترنت از او نیست. این معضل‌ است دیگر. می‌خواهی بروی راجع به مرحوم کازرونی[۴] چیزی پیدا کنی، باز هم نیست. پیدا کردن هر کدام از این‌ها جگر پاره‌کن بود.
صد و شانزده جلسه تصویریابی داشتیم. کنارش سختی و نفس‌گیری کار با آرشیو صداوسیما را ببینید. تعامل کردن با آنها و راضی کردن‌شان واقعا سخت است. ولی ما صبر کردیم. چه سرماها، برف، باران، پشت موتور خیس می‌رسیدم آرشیو صداوسیما، عصرش خیس برمی‌گشتم. خیلی سخت بود، ولی چون دغدغه بود و برای خودم مهم شده بود به کجا می‌رسد، مثل رمان‌نویسی که در مه دارد حرکت می‌کند و نمی‌داند ته داستان به کجا می‌رسد، با پروژه رفتم جلو.

رویای آجری و شبهه «فساد سیستماتیک»

خالقی: سه سال زیاد نیست؟

مرادیان: چرا.‌ آن هم با برآورد سال ۹۶ به عنوان یک مستند ارزان، واقعاً زیاد است. نکته این است که اصلا چیزی نبود که ما رویش کار کنیم. یک زمین بایری بود با یک دانه کمباین. تازه می‌خواستیم شخم بزنیم، بریزیم، بپاشیم، خیلی اصلاح کردیم، بارها و بارها اصلاح کردیم. راجع به معضلی حرف می‌زنیم که می‌خواهیم در آن نگوییم جمهوری اسلامی فساد سیستماتیک دارد. تا ته‌اش را بخوان. یعنی هفت هزار برابر شدن قیمت مسکن. بعد در عین حال می‌خواهی بگویی آقا کلیت جمهوری اسلامی فاسد نیست، فلان جایش مشکل دارد. فلان آدم‌هایش دارند پهلوی را در خودشان تکرار می‌کنند. این برای ما خیلی مسئله بود، خصوصا سال ۶۲ خیلی بیچاره‌مان کرد.

خالقی: خودت به این اعتقاد داری یا نه؟

مرادیان: شاید. برای این اتفاق باید یک نگاه فرازمانی داشته باشیم. کدام کشور است که در قانون اساسی‌اش، سه اصل به مسکن مربوط است؟ و یک اصلش اصلا مسکن است. یا مثلا خیلی عجیب است؛ یک درام سینمایی وسترن است! وقتی قهرمانِ‌ انقلاب پیروز شده، غرب کشور دارد سقوط می‌کند، جنوب کشور یک آخوند بلند شده، تبریز یک آخوند بلند شده و برخی مراجع علیه‌اش هستند، می‌آید فتوای زمین و مسکن می‌دهد. این چقدر آرامش و شجاعت می‌خواهد؟! این شخص فتوا را می‌دهد. بعد می‌بینی آدم‌هایی مثل رجایی، گنابادی، ثابتی، ترکش‌دوز، احمد توکلی و بقیه حزب‌اللهی‌هایی که پا در رکابش هستند دارند همه تلاش خود را می‌کنند.
اما چه چیز این را خراب می‌کند؟ فساد سیستماتیکی که از پهلوی مانده، نه جمهوری اسلامی. مثل دفاتر ثبت. چه چیزی آن فساد را هل می‌دهد به جلو؟ خودسری‌های افراد مثل حاج آقا طباطبایی، اینکه خودش را در واقع شاخص قانون فرض کرد و آن دردسرها را درست کرد. شاید هم نمی‌خواست درست کند، می‌خواست کار خیر بکند. ولی دردسر درست کرد. این نکته مهمی است. آدم‌هایی که فکر می‌کردند دارند کار خیر می‌کنند، اتفاقاً گند می‌زدند. برای همین امام می‌گفت مُر قانون، مُر قانون، اهمیت قانون.

نگاه «رویای آجری» به مسکن مهر

خالقی: در مشهد پروژه مسکن مهری داریم که تقریباً سی کیلومتر از مشهد فاصله دارد که البته نزدیک‌ترین مسکن مهر به مشهد است! اینجا حاصل ایده‌ای است که اواخر مسکن مهر، مجریان طرح و خود احمدی‌نژاد ظاهرا به آن رسیده بودند. اینکه خانه‌ها را از بلندمرتبه‌سازی دربیاورند و ویلایی بکنند. اینجا این ایده پیاده شد. خانه‌های دو طبقه ۱۷۵ متری که دو ممر هستند و طبقه بالا از کوچه پشتی در دارد، طبقه پایین و حیاط از کوچه جلویی. اینجا این را اجرا کردند و تعداد زیادی هم واحد ساختند. بد نبود که در رویای آجری به این اشاره می‌شد. چون این ایده به وجود آمد و دنبالش هم کردند. اما متاسفانه با تغییر دولت همه چی رفت روی هوا. تو به این نرسیده بودی؟

مرادیان: اگر کلی نگاه کنیم چرا. در جزیره ابوموسی فیلمش هست که البته در مستند استفاده نکردم. آنجا مسکن مهر ساختند، هیچکس نرفته و مارها می‌خوابند! اصلا بوموسی نیاز به مسکن مهر نداشته! ببین کلی به ماجرای مسکن مهر نگاه کنیم. من مثلا مسکن مهر اهواز را نگفتم دیگر در حالی که فاجعه است.

خالقی: ببین بحث کلی این است که کوتاه اشاره می‌کنی که یک سری پروژه‌های مسکن مهر هم موفق بودند. اما کاملش نمی‌کنی. من می‌گویم مثلا مسکن مهر قم جزو موفق‌ترین پروژه‌های مسکن مهر کشور است، چون داخل شهر جانمایی شده … توقع داشتم یکسری از ارجاعات تصویری‌اش و دقیق‌ترش بیاید.

مرادیان: زنجان هم خیلی عالی است. اما واقعیت مسئله این است که نمی‌شد برویم تصویر بگیریم، چون پولی نداشتیم. یک سری راش بود که خدا خیر بدهد به سرباز روح الله رضوی، رفته بودند آن موقع تولید کرده بودند. واقعا پولی نداشتم که بخواهم این‌ها را بروم. ما همین پردیس و پرند را به زور گرفتیم.

گله از دوستان!

خالقی: درست است. خب مستندسازی با شرایط سخت یعنی مستند آرشیوی بسازی، دنبال راش‌ها بدوی پول هم نداشته باشی،‌ این دقیقا چیزی است که فقط یک مستندساز انقلابی حزب‌اللهی جهادی معتقد به مسیر می‌تواند انجام دهد.

مرادیان: آخر ما حزب‌اللهی‌ها هم رقم‌هایمان یک خرده از طرف برخی دوستان رفته بالا. برای یک کار بیست دقیقه‌ای به دوستی زنگ زدم. گفتم چند نفر تدوینگر بچه حزب‌اللهی برای من پیدا کن، می‌گفتند بیست دقیقه را فقط کات بزنیم و بچسبانیم پنج و نیم میلیون می‌گیریم. بعد برادر من با آن رزومه سینمایی، ده ترابایت راش را دیده و این مستند را مونتاژ کرده، قسمتی سه میلیون تومان از من گرفت (آن موقع). چطور می‌توانیم از پس این رقم‌ها بربیاییم؟! مثلا پژوهش شش – هفت میلیون تومانی، تدوین مثلا پنج میلیون تومانی، گرافیک مثلا دوازده سیزده تومانی، اصلا می‌شود مستند ساخت؟ یکی از نگرانی‌هایم این است که بعد از این می‌شود مستند ساخت؟!

سایه روشن تصویب CGT

خالقی: برویم سراغ CGT (Capital Gains Tax) یا همان مالیات بر سود سرمایه. یکی از نکات مثبت مستند این است که شما شش قسمت در اوج لحن گزنده و بسیار تند و صریح داری که واقعا جسارت می‌خواهد. حالا این شائبه ممکن است برای مخاطب تا قسمت ششم که اطلاع نداشته باشد، ایجاد شود که ای بابا این داوود مرادیان هم یکسره نق زد و ناامیدمان کرد. اما ناگهان قسمت هفتم، یک قسمت رو به آینده و رو به جلو است. روشن است چون ارائه راه‌حل می‌کند.
تازه هنوز بسیاری از نکات ریزی که در دنیا دارد راجع به مسکن اجرا می‌شود را نگفتی. این را در پژوهشی آلمانی دیدم که در این کشور قانون این است که اگر یک جایی را اجاره بدهی، اجازه نداری مستأجر را بیرون کنی. مگر اینکه دلیل داشته باشی، یا خودت بخواهی استفاده کنی یا بخواهی خانه‌ات را بفروشی. اگر پنجاه سال ساکن آنجا باشد، بدون دلیل نمی‌توانی بیرونش کنی و اجاره‌اش را هم نمی‌توانی افزایش دهی. مگر آن مقداری که دادگستری اجازه افزایش می‌دهد.

مرادیان: قسمت آخر، قسمت اول ما بود. یعنی ما می‌دانستیم راه‌حل چیست. چرا عمداً فقط یک قسمت نساختیم؟ برای اینکه جلوی پدرسوخته‌ بازی‌ها را بگیریم. شما وقتی که آن شش قسمت را می‌بینی با همه پدرسوخته‌بازی‌هایی که در حوزه زمین و مسکن شده، آشنا می‌شوی. به عنوان مخاطب حتی استاد می‌شوی. بعد قسمت هفتم می‌گوییم راهکار مالیات بر ثروت است. مالیات CGT است، خب حالا طرف بیاید بگوید نه، به نظر من باید فلان کار را بکنیم.
در جمعی بودم، نماینده سابق مجلس برگشت گفت برو آقا این تفکرات کمونیستی و لیبرالیستی است. گفتم معذرت می‌خواهم شما موشک را به جای آن که سوخت مایع بریزی، ماست بریز بدو دنبالش! گفتم مرد حسابی قوانین مشخص علمی است، همه دارند این کار را می‌کنند. راهکار مشخص است. راهکار صد و بیست سال است کف زمین است. چرا انجام نمی‌شود؟ همه دنیا این کار را کردند. افق‌شان هم روشن است. اگر افق ما تیره است، بروید پدرسوخته‌ها را پیدا کنید که چرا نمی‌گذارند این اتفاق بیافتد.

شورای شهر کجای ماجراست؟

مرادیان: من سال ۸۴ به آقای چمران زنگ زدم گفتم آقای چمران تو موظف هستی به عنوان رئیس، در شورا قیمت اجاره مسکن تعیین کنی. اگر می‌گویی ما نمی‌توانیم به مالک بگوییم خانه‌ات را چقدر اجاره بده. بی‌خود نشستی آنجا. بلند شو برو. اصلا شورای شهر می‌خواهیم چه کار کنیم؟ بنشینید آنجا چه کار بکنید؟ می‌خواهید افتتاح اتوبان امام علی را تصویب کنی که آن افتضاح به بار آمد؟ برداشتید تراکم سیار فروختید، بعد یکی از مفسدین اقتصادی خرید و در منطقه یک برج ساخت. یا فوقش افتضاح پل صدر را می‌خواهید تکرار کنید؟ کثافت‌کاری منطقه ۲۲ تهران را می‌خواهید تکرار کنید؟ با این وضع شورای شهر می‌خواهیم چه کار؟ اگرنمی‌توانید مثل دنیا اداره کنید، نمی‌توانید قیمت اجاره بها و قیمت ملک تعیین کنید بروید. اداره شهر با فروش شهر که هر کسی می‌تواند این کار را بکند. بچه‌های پنج ساله را بیاورید بگویید حق داری هر چقدر از شهر بفروشی، بلد است دیگر! بعد هم با پولش چهار تا جدول رنگ کنی. همه این کار را می‌توانند بکنند! هنر این است که درآمد پایدار داشته باشی.

انتخابات برای سوداگران است، نه مردم

خالقی: دلیلش چیست؟

مرادیان: سوداگری. سوداگران پشت خیلی‌ها هستند. آقای توکلی در مستند گفت دیگر. می‌گوید پول انتخابات را کی می‌دهد؟ سوداگر می‌دهد دیگر. متأسفانه دموکراسی اینجا ضد مردم عمل می‌کند. تو یکسری نماینده بفرستی مجلس که قوانین بازدارنده سوداگری را تصویب بکنند. این نماینده‌ها پول داخل رفتن مجلس‌شان را کی باید می‌دهد؟ این تناقض است.

خالقی: کلید دست مجلس است به نظر من.

مرادیان: دست مجلس است، منتهی نکته‌ای است در دنیا. ببین من مسکن را که کار کردم، رفتم ارز و قاچاق و بقیه چیزها را هم بررسی کردم. همه جا چیزی داریم به نام تعارض منافع. در دنیا این را تا حدی حل کردند. در ایالات متحده، رئیس جمهور که بشوی، منابع مالی‌ات را باید بگذاری در اختیار دولت، دولت جایی سرمایه‌گذاری می‌‌کند که تو اصلا خبر نداری. پس نمی‌توانی بروی قراردادی امضا کنی که منافعت در آن تضمین بشود، اما منافع ایالات متحده خراب بشود. الان مشکل این است.
بخشی از قسمت هفتم را که خودمان به خاطر انتخابات سانسور کردیم، بعضی از این نماینده‌های مجلس می‌گفتند چند تا زمین و خانه و اینها داریم. اگر این قانون را تصویب کنیم، دیگر نمی‌توانیم این‌قدری که الان قیمت دارد بفروشیم. دارد این را جلوی دوربین می‌گوید! این یعنی تعارض منافع. در ضمن ما هم دوست داریم بدانیم چرا آقای لاریجانی قانون CGT را کشید از مجلس بیرون. ما نامه هم زدیم دفترشان. بیایند جواب بدهند دیگر. الان که دیگر نماینده مجلس نیستند، بیایند جواب بدهند. آقای نماینده قبلی آمل که این دوره رأی نیاورد، یا نماینده نائین، این‌ها که مخالف‌های سرسخت بودند و گلو پاره کردند علیه CGT. الان وقت جواب دادن است. وقتی نقدینگی رسیده به دو هزار هزار میلیارد، الان وقت جواب دادن است. الان که خانه در هر ماه دارد ۱۲ درصد می‌رود بالا، وقت جواب دادن است. مگر آقای نماینده نائین نمی‌گفت به محض اینکه این قانون تصویب بشود، سی درصد می‌آید روی قیمت خانه؟! بیا جواب ملت را بده.

کاش یک مسئول پاسخ بدهد

اگر احزاب داشتیم، پدر آن حزب درمی‌آمد و دیگر نمی‌توانست رأی بیاورد. بچه‌هایی که کار مسکن می‌کنند، به من زنگ زدند و گفتند داوود چقدر سیاسی کار کردی! چه کار داری به جبهه دوم خرداد! تو بیا راهکار علمی بگو. گفتم راهکار غیرعلمی را یک جبهه انجام داده، همان جبهه باید بیاید جواب بدهد. اگر هر کجای دنیا بود، آقایان الان برای دلار ۲۶ هزار تومانی باید می‌آمدند جواب بدهند. من که ننشستم جلوی دوربین بگویم اُشهد بالله، شهادت می‌دهم که این دولت تورم را کنترل کرد! باید بیایی جواب بدهی. کجا تورم را کنترل کرد، وقتی نقدینگی رفت بالا؟ پول مردم را حبس کرد در بانک و به مردم به خاطر انتخابات کلک زد، می‌گوید کنترل تورم! باید محاکمه بشوند. واقعا آقایانی که این کار را کردند، باید محاکمه بشوند. اینها نکات گنگ این مملکت است.

شهرفروشی از کرباسچی تا قالیباف

مرادیان: درباره اینکه چرا دوران قالیباف بررسی نشد هم بگویم. ببین دوران شهرداری قالیباف را می‌خواستم بررسی کنم، اما مسئله‌ای که وجود داشت، مخفی‌کاری عجیبی بود که درباره پرونده‌ها و عملکردها بود. یعنی یک پوششی روی عملکرد آقای قالیباف اتفاق افتاده بود که نمی‌شد منفی را دید. سال ۹۶ که این مستند در اوج خودش بود، سال ۹۶ من خودم برای قالیباف داشتم تبلیغ می‌کردم. کی ما فهمیدیم دارد افتضاح به بار می‌آید؟ سال ۹۸. آنجا ما دیدیم او همان کرباسچی است، فقط رنگش کرده‌اند! حتی شاید تخریبی که در تهران کرده به مراتب بدتر است.
به نظرم باید مستندی جدا تهیه بشود. شهر فروشی، از کرباسچی تا قالیباف. حتی احمدی‌نژاد هم این مسیر را در همان هشت ماه رفته بود. سنتی که کرباسچی می‌گذارد، همه‌شان ادامه می‌دهند. چون راه خوبی است برای پول درآوردن! این مسئله هم بود وگرنه یک ذره منع از صداوسیما نداشتم. اتفاقاً نگاهم این بود که بررسی کنم. ولی ‌برای بررسی چیزی گیر نمی‌آوردم.

معضلات انتخاب آسان‌ترین راه پول درآوردن برای شهر

خالقی: این شهرفروشی مثل نفت‌فروشی است. آسان‌ترین راه پول درآوردن است. کاش این را هم می‌شد یک جور تحریم کرد که شاید فکری برایش بکنند. سال‌هاست ما درگیر هستیم.

مرادیان: مسئله پیچیده‌ای است. الان بنشینید پای حرف‌های قالیباف، می‌گوید من باید چه کار می‌کردم؟ شهر را باید اداره کنم دیگر، بگو باید چه کار کنم. می‌گویی بودجه پایدار، می‌گوید دولت که می‌آید سر کار قهر می‌کند! شهردار را به هیئت دولت راه نمی‌دهد، شهردار را بیرون می‌کند. انگار ملک بابایش است. یعنی چی شهردار به هیئت دولت نیاید؟ مثلا دنبال چی می‌گردی. ورود و خروج واگن‌های مترو را سرش با هم جر و بحث بکنند، گروکشی کنند، پول شهرداری را ندهند. این پول چطوری می‌تواند مستقل دست شهرداری برسد که دولت‌ها نتوانند سوار قصه بشوند؟ این را باید اول حل کرد بعد یقه همه را گرفت.

رسانه یا وارهانه؟

خالقی: من ندیدم که این مستند تبدیل به یک مسئله بشود برای مردم. با اینکه مثلا یک سریال در پیت، عصر جدید یا خندوانه که پخش می‌شود، برای مردم مسئله می‌شود و در موردش صحبت می‌کنند. چرا این مستند با اینکه نیاز اساسی مردم است، تبدیل به مسئله مردم نشد؟

مرادیان: ذاتش این است. ذات رسانه برای سرگرمی است و مردم برای سرگرمی می‌بینند. به قول مولوی: می‌گریزد از خودی در بیخودی، یا به مستی یا به شغل ای مهتدی.
دنبال وارهیدن از آن خودآگاهی هستند. این وسط فرم مستند، یعنی خودآگاهی. پس طبیعی است که وقتی می‌خواهی طرف را ببری به سمت خودآگاهی، مقاومت می‌کند و طبیعی است که نیاید طرفش. حالا شبکه سه پخش کند، شبکه یک پخش بکند، شبکه‌های دیگر هم پخش بکنند این خودآگاهی در آدم‌های جویا مثل نسل دانشجو ممکن است یک درصدی ایجاد بشود، ولی جنبش ایجاد نمی‌کند.

خالقی: در عین حال فکر می‌کنم این مستند اثرش را روی هر کسی که در%