گفتگو با کارگردان مستند «رویای آجری»؛

افشاگری دراماتیک علیه مافیای مسکن

مردم باید بدانند سرمایه‌داری فاسد چه بلایی بر سر اقتصاد و مسکن آورده است.

به گزارش «عمار فیلم» به نقل از روزنامه کیهان، اولین بار، بهار سال ۸۸ بود که داوود مرادیان را دیدم. جوان ترکه‌ای و سبزه رویی بود و می‌گفت، مستندساز است. ظاهرش مثل خیلی از جوانان دیگر بود اما باطنش پر از دغدغه و آرمان! رنج‌نامه‌ای درباره میادین مین پاکسازی شده و نشده در ایران نوشته بود و آورده بود تا در کیهان منتشر کنیم. این مطلب با عنوان «پاکسازی میادین مین معبر عاشقان یا فرش قرمز مزدوران؟» ۶ اردیبهشت سال ۸۸ در صفحه فرهنگ مقاومت منتشر شد. بعدها نیز ما را از نوشته‌هایش بی‌نصیب نگذاشت. ازجمله مجموعه سفرنامه‌ای که به صورت هفتگی با عنوان «یادداشت‌های یک مستندساز» منتشر می‌شد و حاصل تجربه جالب مرادیان در مستندسازی در مرزهای ایران بود. به گفته خودش کل مرزهای ایران را برای ساخت مستند، طی کرده بود! او از بنیانگذاران جشنواره عمار است و اولین دوره این جشنواره با دبیری داوود مرادیان در سال ۸۹ برگزار شد. مرادیان بعدها به طور حرفه‌ای‌تری به مستندسازی و ساخت فیلم کوتاه ادامه داد. حالا در سن ۴۱ سالگی، به پختگی رسیده و مجموعه مستند «رویای آجری» را می‌توان حاصل این تجربیات دانست. مجموعه مستندی که هم دارای پژوهشی سنگین است و رازهای ناگفته‌ای از مدیریت حوزه مسکن را برملا می‌کند و هم از فرمی زیبا و دلنشین برخوردار است. ضرباهنگ و ریتم و روایت داستانی و دراماتیک «رویای آجری» آن را به مستندی تماشایی تبدیل کرده است. هر چند که پخش این مستند از تلویزیون به پایان رسیده است اما در اینترنت قابل دسترسی است. ضمن اینکه مرادیان به ما قول داده تا متن «رویای آجری» را در اختیارمان بگذارد تا در کیهان منتشر شود و به سندی مکتوب درباره سرگذشت مسکن در ایران هم تبدیل شود.

گفت‌وگوی ما با داوود مرادیان درباره مجموعه مستند «رویای آجری» را بخوانید:

«رویای آجری» هم از پژوهش سنگینی برخوردار است و هم ساختار موزون و خوش‌آهنگی دارد؛ به طور طبیعی وقتی یک فرد انگیزه انجام این کار سنگین و سخت و طولانی را پیدا می‌کند که خودش دغدغه آن موضوع را داشته و رنج رویای آجری را به تن خریده است. شما همین طور هستید؟

بله من هم طعم مستأجری را چشیده ام وهم خانه دار شدن با وام را تجربه کرده‌ام؛ هنوز تهدید بانک به تخلیه کردن خانه‌ام به خاطر عقب افتادن یک قسط را فراموش نکرده‌ام. آن موقع من داشتم روی پرونده، قربانعلی فرخزاد که نیم میلیارد دلار ارز دولتی دریافت کرده بود کار می‌کردم! ببینید چه فشاری به من وارد شد که از یک طرف چنین پرونده‌ای را می‌خواندم و می‌دیدم چطور یک نفر چنین پولی گرفته بود و از طرفی از بانک تماس گرفته بودند و می‌خواستند به خاطر یک و نیم میلیون تومان قسط عقب افتاده، اثاث منزلم را به خیابان بریزند! این واقعیت و حقیقت مسکن در ایران است. یعنی معضل مسکن به شدت به فعالیت بانک‌ها مربوط است.

چرا بررسی مسکن در ایران را از زمان پهلوی دوم و حول و هوش کودتای ۲۸ مرداد شروع کردید؟ چرا از زمان انقلاب، یا زمان پس از جنگ، یا زمان پهلوی اول و قاجار و… شروع نکردید؟

قصدم این بود که معضل مسکن را در زمان حال بررسی کنم. اما وقتی کار را شروع کردیم، دیدیم که مسکن در دهه‌های ۷۰ و ۶۰ چه پیشینه عجیبی داشته! پس تا آن زمان هم عقب رفتیم. اما باز در تحقیقات به «فرمان امام» رسیدیم؛ وقتی امام خمینی(ره) در بهمن سال ۵۷ از مشکل زمین و مسکن صحبت می‌کردند یعنی قبل از آن هم مسئله بزرگی وجود داشته؛ پس درباره مسکن در آن دوران هم تحقیق کردیم. این ریشه‌یابی تا زمان دولت مصدق عقب رفت. واقعیت این است که از زمان دولت مصدق به عقب‌تر چیزی پیدا نکردیم. یعنی اصلا قبل از آن، مسئله مسکن در تهران دغدغه نبوده. شهرسازی و پایتخت سازی و طرح‌های جامع که به واسطه آنها زمین‌های درون شهری و برون‌شهری مفهوم می‌یابد و قیمت پیدا می‌کند، از زمان مصدق به بعد شکل گرفت. به همین دلیل هم روایت ما از زمان دولت مصدق شروع می‌شود.

کار «رویای آجری» تصاویر آرشیوی زیادی دارد و دوره‌های مختلفی را هم در بر می‌گیرد. چطور این همه تصویر آرشیوی را جمع‌آوری کردید؟

فقط حدود ۵ ماه طول کشید تا آرشیو مرکزی صداوسیما به ما اطمینان پیدا کرد. بعد از آن، پایه پژوهشی ما آرشیو مرکزی شد. ما ۱۱۶ جلسه مهمان آنها بودیم. اینکه می‌گویم مهمان، یعنی واقعا مهمانشان بودیم؛ ناهار و چای و شیرینی به ما می‌دادند و دوستانی صمیمی شده بودیم و با هم گپ هم می‌زدیم! کار به جایی رسید که خود آرشیو مرکزی صداوسیما برای ما نگاتیو تبدیل می‌کرد. یعنی همکاری ما تا این حد جدی و عالی بود. همین همکاری باعث شد تا پژوهش ما غنی‌تر شود، چون فیلم‌ها و تصاویر نایابی دست ما می‌رسید. البته نمی‌گویم که مشکل نداشتیم، دائم دچار اختلاف می‌شدیم و حتی گاهی از ما می‌خواستند که برخی از تصاویر را پاک کنیم، اما در مجموع همکاری خوب آرشیو مرکزی صداوسیما باعث شد این مجموعه مستند به این شکل در بیاید. اما در قسمت‌های سوم و چهارم که به ماجرای گنابادی می‌پردازد، بی‌تردید نقش آقای حسن روزی طلب خیلی پررنگ است و تا حدی هم مرکز اسناد انقلاب اسلامی نقش داشت.

در سرآغاز هر قسمت ذکر می‌شود که این مستند ربطی به جناح‌های سیاسی ندارد و صرفا به زمینه‌های یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اکثریت مردم پرداخته است؛ اما طی روزهایی که کار پخش می‌شد، واکنش‌هایی را دیدیم که اغلب سیاسی بودند. مثلا خیلی از روزنامه‌های سیاسی به خاطر این مستند به صداوسیما حمله کردند و حتی درباره تخریب یکی از بزرگان نظام تیتر زدند. چرا؟

یکی از روزنامه‌ها یادداشتی علیه این مستند نوشته و بدون ارائه حتی یک سند محتوای این کار را رد کرده است؛ جالب این است که تمام متن منتشر شده در این روزنامه، ستایش از قبیله‌گرایی است و نوشته‌اند که چرا از مسئولان یک دولت – که متعلق به قبیله آنها بوده – انتقاد شده است! همه واکنش‌های منفی به این مستند به خاطر قبیله‌گرایی است. یک منتقد سینما مدعی شده است که فرم مستند فلان است! من از همین منتقد دعوت می‌کنم اگر جرأت دارد با من مناظره کند! چطور همین فرم وقتی توسط افرادی که در قبیله خودشان است به نمایش در می‌آید، آب از لب و لوچه‌شان راه می‌افتد؟ همین آقایان وقتی مستند مضحک و مستهجن «انقلاب ۵۷» (پخش شده از شبکه من و تو) را دیدند، گفتند مستند آرشیوی یعنی این! وقتی مستندی به نفع مردم ساخته می‌شود و قبیله این آقایان را نشانه می‌رویم، به آنها فشار می‌آید! این آقایان و روزنامه‌هایشان باید بیایند پاسخ دهند که بالاخره مردم مهم هستند یا نه؟ من به آنها پاسخ می‌دهم که عملکردشان نشان می‌دهد که مردم برای آنها مهم نیستند و فقط قبیله خودشان برای آنها مهم است.

اینکه گفتند شما در مستند «رویای آجری» یکی از خطبه‌های مرحوم هاشمی رفسنجانی را تقطیع و ایشان را تحریف کرده‌اید…

شما کل سخنرانی آقای هاشمی در آن خطبه که بخشی از آن را ما در این مستند نشان داده‌ایم را می‌توانید همین الان در اینترنت ببینید. کل خطبه موجود است. خب، ما چه دخل و تصرفی کردیم؟ به نظر می‌رسد آقای محسن هاشمی که به رئیس ‌صداوسیما اعتراض کرده و گفته این مستند، مرحوم هاشمی رفسنجانی را تخریب کرده، خودش سخنرانی مرحوم پدرشان را در این خطبه به طور کامل گوش نکرده‌اند! من از ایشان دعوت می‌کنم که یک بار از ابتدا تا انتها این سخنرانی را گوش بدهند؛ حتی می‌توانند خاطرات مرحوم هاشمی و چیزهایی که خودشان درباره ماجرای سد لتیان و اسکی روی آب و… نوشته‌اند و موجود است را بخوانند. حتی خاطرات آقای ناطق نوری درباره ماجرای استیضاح و فاش شدن افرادی که زمین‌هایی گرفته بودند و… این‌ها را که دیگر ما ننوشته‌ایم!

‌ای کاش برخی از افرادی که مسبب وضع فعلی مسکن در ایران هستند، به‌جای اینکه طلبکار باشند،‌ اشتباهاتشان را می‌پذیرفتند و یک بار از مردم عذرخواهی می‌کردند. سؤال من از این قبیله این است که ما مردم پابرهنه ایران طی ۴۰ سال اخیر حدود ۴۰۰ هزار شهید داده‌ایم، ما چه بدهی‌ای به شما داریم؟ چرا قبیله‌ای که مثل الیگارشی عمل کردند و باید پاسخگوی ما باشد، همیشه در مقابل ما طلبکار است؟ ما سیاه نما نیستیم، برخی مدیریتشان سیاه است!

چه واکنش‌های دیگری را دیدید؟

باید به اخبار روزنامه کیهان درباره «رویای آجری» و به ویژه تیتر یک این روزنامه در ۱۴ مرداد ‌اشاره کنم که واقعا نجات بخش بود. با اینکه کار از شبکه مستند پخش شد اما مردم عادی که خودشان دست به‌گریبان با مسئله مسکن هستند، آن را دیدند. و به نظرم آن چیزی که قبیله‌گراها را ترسانده است، بازنمایی تصویر واقعی امام خمینی(ره) در این مستند است. یک نفر که در کاخ زندگی می‌کند و دوست دارد امام را شبیه خودش معرفی کند، وقتی یک خمینی را می‌بیند که در خانه کاهگلی است و دغدغه پابرهنگان را دارد و می‌گوید برای زاغه نشینان کار کنید، عصبانی و برآشفته می‌شود! چون وقتی مردم با این چهره امام انس پیدا کنند، آنوقت به آن کاخ‌نشین می‌گویند تو همان محمدرضا پهلوی و فرح هستی، فقط ظاهرت فرق دارد!

آن طور که خبر دارم، کار ساخت مستند مدتی قبل تمام شده بود، چرا پخش آن تا الان طول کشید؟

بالاخره می‌بینید که چه شرایطی وجود دارد و چه واکنش‌هایی در پی دارد!

پس چه شد که الان شبکه مستند آن را پخش کرد؟

چون مدیر شبکه مستند جگر دارد! به محسن یزدی (مدیر شبکه مستند) گفتم که اگر پخش مستند برایت دردسرساز است، فعلا پخش نکن. گفت که هر وقت پخش شود، همین دردسرها پیش می‌آید اما بگذار مردم وضع مسکن را بدانند.

اگر مردم واقعیت‌هایی که باعث شده تا وضع مسکن چنین شود را بدانند، آن را‌ اشکال انقلاب و امام و رهبری نمی‌دانند و می‌فهمند که این وضعیت، نتیجه تفکر کاپیتالیستیِ الیگارشیکِ فاسدِ باقی مانده از زمان پهلوی است. باید بپذیریم که در حوزه مسکن، غیر از یک و نیم بار، انقلابی اتفاق نیفتاده است!

کار شما با سیاه‌نمایی شبه روشنفکرها چه تفاوتی دارد؟

مثل تفاوت واقع‌نمایی و رویاست. شبکه «من و تو» از پهلوی یک رویا نمایش می‌دهد. می‌گوید در زمان شاه قیمت خودکار تا ۱۳ سال تغییری نکرد-چون احتمالا کسی سواد نداشت که به خودکار نیاز داشته باشد- اما نمی‌گوید قیمت گندم که نان شب مردم بود هزار و ۲۰۰ برابر زیاد شد! وقتی یک انقلابی به مشکلات می‌پردازد، تفکر ناب امام را جدا می‌کند. ما می‌گوییم امام خمینی(ره) راه را نشان داده است، اما شما چکار کردید؟ بعد می‌بینیم که در حوزه مسکن برخلاف نظر امام عمل شده است. این اگر هم سیاه‌نمایی باشد، سیاه‌نمایی علیه الیگارشی است.

سعید جلیلی هم در جلسه‌ای با سینماگران گفت که سینماگران وظیفه نمایش مفاسد اقتصادی و حتی مشکلات کارگرها مثل همین کارگرهای هفت تپه که مدتی است حقوق خود را نگرفته‌اند دارند، اما برخی از سینماگرها واکنش منفی نشان دادند و گفتند که بر فرض هم که ما مشکلات کارگرها را در فیلم‌هایمان نشان دهیم، بعدا همین فیلم‌ها توقیف می‌شود!

فرق نگاه انقلابی با فیلم‌هایی که این طیف از سینماگران می‌سازند مثل تفاوت نگاه آسیب‌شناختی درون گفتمانی انقلاب اسلامی با کسی است که برای جشنواره‌ها فیلم می‌سازد. یک فیلمساز انقلابی می‌خواهد مشکل را نشان دهد اما یک فیلمساز جشنواره‌ای می‌خواهد مردم کشور خودش را بدبخت نشان دهد! فیلمساز انقلابی می‌خواهد مردم را نجات دهد اما فیلمساز جشنواره‌ای می‌خواهد خودش را به جشنواره‌ها برساند و آنجا بخورد! متأسفانه فضای فعلی سینمای ما دست دو گروه است؛ بخشی از سینما در دست «مغزهای کوچک زنگ زده» است! شما از مغزهای کوچک زنگ زده که نمی‌توانی توقع آسیب‌شناسی و پژوهش داشته باشید! بخش دیگری هم در دست کسانی است که «قصه ها» می‌سازند. مثل خزعبلاتی که نافیلمسازِ صفرِ نابلدی چون محمد رسول‌اف می‌سازد که یک پلان درست در فیلم‌هایش نیست و خودش را فیلمساز می‌داند!

شما همیشه در جلسات و نشست‌های سینمایی روی «فرم» خیلی تأکید می‌کنید. اگر بخواهید درباره رعایت فرم در مستند خودتان حرف بزنید چه مواردی است؟

ما در «رویای آجری» رنگ، نور و موسیقی را رها کردیم، چون کار دم به دقیقه اصلاحیه می‌خورد. حرف بزرگ ما در فرم این مستند، قصه‌گویی است. یعنی شما دارید یک فیلم مستند مبتنی بر اسناد و پژوهش را می‌بینید اما گویی درحال تماشای یک فیلم سینمایی هستید؛ درام و اوج و فرود و حتی قهرمان و ضدقهرمان دارد. در هر قسمت، هم یک شخصیت منفی حضور دارد و هم یک قهرمان تنها! این خیلی مهم است که یک مستند، هم ژورنالیستی باشد و هم دراماتیزه.

به عنوان یک نفر که تجربه پژوهشی سنگین و ساخت مستندی در حوزه مسکن را از سر گذرانده، امیدی به حل مسئله مسکن در ایران دارید؟

همین الان اگر قانون مالیات بر عایدی سرمایه تصویب و اعلامِ اجرا شود، قیمت مسکن نصف می‌شود. پس مسئله مسکن در ایران به سرعت قابل حل است.

کار بعدی‌تان چیست؟

یک مجموعه مستند شبیه به «رویای آجری» تولید کرده‌ام که به مسئله ارز از دوران پهلوی تا الان می‌پردازد. اگر مشکلی پیش نیاید، این مجموعه مستند هم به زودی از شبکه مستند پخش خواهد شد.

ممنون از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید. در پایان اگر ناگفته‌ای باقی مانده، بفرمایید.

من هم از شما ممنونم. فقط این نکته که من دو بار تقاضای پروانه ساخت فیلم سینمایی داستانی دادم اما هر دو بار رد شد! سؤالم از اعضای محترم شورای صدور پروانه ساخت وزارت ارشاد و به‌ویژه آقای فریدون جیرانی این است: من هم فیلم سینمایی کوتاه نگاتیو ساخته‌ام و تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار و کارگردان هم خودم بودم، هم فیلم کوتاه و جوایز میان اندازه بین‌المللی دارم و به تعداد بی‌شماری هم فیلم مستند کارگردانی کرده‌ام؛ چگونه به فردی مثل من با این کارنامه پروانه کارگردانی فیلم بلند سینمایی نمی‌دهند اما به یک رقاص پروانه داده‌اند؟