شاعران آئینی در وصف سپهبد شهید سلیمانی شعرخوانی کردند/دمام زنی در مراسم شب شعر انتقام سخت

شب شعر و رجزخوانی ضدآمریکایی با عنوان «انتقام سخت» امشب و از ساعت 18 الی 21 در سالن شماره یک سینما فلسطین با حضور خانواده‌های شهدا، هنرمندان و مردم انقلابی تهران برگزار شد.

به گزارش«عمار فیلم»، شهادت آن زمان که هنر مردان خدا توصیف شد، مردانی از سرزمین ایران، هنرمندی خود را به رخ کشیدند و در آسمان هنر و رشادت، تعریفی نو از مردانگی را نمایش دادند. آخرین هنرنمایی مردان خدا را شب سحرگاه ۱۳ دی دیدیم، وقتی که نخوت آمریکایی نتوانست شکست همینه خود را بیشتر تحمل کند و سردار دل‌ها، شهید سپهبد قاسم سلیمانی را در جمله‌ای تروریستی به شهادت رساند.

اکنون ایران عزادار است و در گوشه گوشه کشورمان در این عزا، ایمان خود را صیقل می‌دهیم و در انتظار اولین فرصت برای انتقام هستیم.

شب شعر و رجزخوانی ضدآمریکایی با عنوان «انتقام سخت» در سینما فلسطین و در حاشیه دهمین جشنواره فیلم مردمی عمار برگزار شد و شاعران آیینی با نوای مرگ بر آمریکا، وعده انتقام دادند.

در ابتدای این مراسم مادر شهیدان خالقی‌پور در سخنانی حماسه‌وار، شهادت سردار سلیمانی را تسلیت گفت و اظهار کرد: شهید سلیمانی فرزند وطن و انقلاب است و برای همه شما برادر بود.

وی خطاب به حاضران و عزادارن گفت: اما می‌خواهم بگویم که دل قوی دارید. سردار سلیمانی هزاران سلیمانی را تربیت کرده و برای ما به ودیعه گذاشته است. سلیمانی‌های ما امروز ایستاده‌اند تا جواب دندان‌شکن به آمریکا و اسرائیل بدهند.

مادر شهیدان خالقی‌پور با بیان اینکه امیدوارم این شهید بزرگوار در کنار شهدا باشد، تصریح کرد: شهدا امروز خوشحال هستند که میهمانی به این بزرگواری را پذیرا هستند.

وی خطاب به حاضران تاکید کرد: شما هم مراقب رفتار دشمنان باشید و منتظریم که پرچم ایران را به دست صاحب اصلی بدهیم و در رکاب امام زمان باشیم.

پس از آن، فرهاد موحدی، شاعر آیینی اولین شاعری بود که پشت تریبون قرار گرفت و در ابیاتی، در توصیف شهادت و رشادت قرائت کرد:

نیست بر روی دلم داغی از این سنگین‌تر

کرده پیشانی ما را غم تو پرچین‌تر

مالک اشتر ما بودی و رفتی سردار

در غمت هست ز ما سیدعلی غمگین‌تر

ای به قربان تو و صاحب نامت، قاسم

بوده این مرگ برایت ز عسل شیرین‌تر

نفیسه سادات موسوی، بانوی شاعر آیینی نیز ابیاتی را قرائت کرد و خواند:

دستشان باز شد آلوده به خون جانی‌ها

بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها

 

کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا

کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها

 

جای هر قطره خون صد گل از این باغ شکفت

کِی جهان دیده از این‌گونه فراوانی‌ها؟

آرزو داشت به یاران شهیدش برسد

رفت پیوست به حاج احمد و تهرانی‌ها

 

شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ  

کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها

 

برسانید به آن‌ها که پشیمان نشوند

ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها


غیرت است این که همه پیر و جوان می‌بندند

گره بر چکمه و سربند به پیشانی‌ها

 

انتقامش به خدا از حججی سخت‌تر است

وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها

 

راهی قدس شده لشکر آزادی قدس

این خبر را برسانید به سفیانی‌ها

رضا احسان پور، دیگر شاعری بود که پشت تریبون قرار گرفت و پیش از آنکه ابیاتی را قرائت کند گفت: کاش می‌شد به جز شعر گفتن کاری کرد، من خسته شدم از بس محکوم کردیم و کاش می‌شد که به ما اسلحه بدهند و انتقام بگیریم.

وی خطاب به سردار سلیمانی گفت: ما را حلال کن که جز شعر و شاعری کاری به پاس حرمت خونت نکرده‌ایم.

احسان پور در ادامه هجوی برای رئیس جمهور تروریست آمریکا خواند:

ای خاک‌های هر دو جهان بر سرت ترامپ
می‌رفت کاش بر سر زا مادرت ترامپ

از روده، قوت غالب تو، از دهان، تفو
بر چهرۀ کریه‌تر از عنترت ترامپ

هرجاییِ سعودی و مفعول صهیونیست
کرده‌ست هر که هرچه شده خرترت ترامپ

البته حیف خر، که تو بل هم اضل‌تری!
پیداست از سیاهۀ کور و کرت ترامپ

تنها نه ما که مردم دنیا مخالفند
با گفته‌ها و کردۀ شرم‌آورت ترامپ

دوزخ برای همچو تویی همچنان بهشت
شیطان فرشته‌ای که شده نوکرت ترامپ

ای جوجه‌رنگی فکلی حد خود بدان
این پشم کله است نه کرک و پرت ترامپ

حالا که نوک زدی به دم شیر خفته‌مان
آماده باش بد بکند کیفرت ترامپ

می‌گیرد از تو ملتمان انتقام سخت
طوری که تا ابد نشود باورت ترامپ

از ما بترس و از سر ترست به خود بخیس!
القصه تا شوی خفه در بسترت ترامپ

سپس احمد بابایی، پشت تریبون قرار گرفت و در قصیده‌ای بلند، خشم مقدس را علیه کدخدا فریاد زد:

در رگ حادثه خون موج زد آیینه شکست

شعله‌ور شد در و دیوار حرم، سینه شکست

 

خون مالک به زمین ریخت خبر سنگین است

بعد مالک به تن حوصله سر سنگین است

 

اشک آغاز جنون است تماشا سخت است

دیدن بغض علی (ع) در غم زهرا (س) سخت است…

شعله‌ور بود در خانه لگد بر در خورد

داغ مسمار شد و بر جگر حیدر خورد…

در ادامه این مراسم، میلاد عرفان پور پشت تریبون قرار گرفت و خواند:

جان خود را فدای جانان کرد، پهلوان مرد آسمانی‌ما

رستم دیگری به میدان زد، از دل شاهنامه خوانی‌ما

او که پا می‌گذاشت در میدان، جبهه آرام میشد از عطرش

رنگ و بوی نماز مولا داشت، گریه‌های شبانه وترش

در این لحظه علی محمد مودب، شاعر پرآوازه آیینی، پشت تریبون قرار گرفت و در ابتدا غزلی را قرائت کرد که در بزرگداشت سلام سردار که در گرامیداشت شهید سردار سلیمانی سروده بود و پس از آن سروده جدید خود را قرائت کرد:

ای مرد، ای حماسه خداحافظ

از این نبرد خسته نباشی مرد

 

آه ای پناه و ماه خداحافظ

از ما تو دلشکسته نباشی مرد

 

زان دم که بر زمین شهادت ریخت

هر قطره خون پاک تو، دریایی است

شوری است در زمانه ز خون تو

این کربلای آخر تنهایی است

 

سجیل‌های زلزله در راهند

ای پیل‌ها و ابرهه‌ها هشدار

 

آتشفشان خشم خدا ماییم

در هر کجا به فرق شما این‌بار

شاعر بعدی محمد حسین نجفی بود که در این مراسم حضور یافت و ابیاتی را قرائت کرد:

زاریم در سوگ تو ای سردار، زاریم

زاریم در سوگ تو اما استواریم

در غربتت آری سیاووشانه کشتند…

در صبح روز انتقام خون پاکت،

هی لحظه‌ها هی لحظه‌ها را می‌شماریم

گفتی سواری می‌رسد با صبح و ما نیز

آن صبح، صبح زود را چشم انتظاریم

پیمان طالبی، دیگر شاعر آیینی هم در این مراسم حضور یافت و در اشعاری شهادت سردار سلیمانی را تسلیت گفت و خواند:

خبر بده به زمین آسمان شهید شده است

سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده است

به غنچه تسلیتی و به سرو تعزیتی

خبر رسید به باغ، ارغوان شهید شده است

چقدر خاطره از بدر یا حنین و جمل

چقدر خاطره از نهروان شهید شده است

محمدمهدی سیار، شاعر بعدی بود  که شعری را قرائت کرد:

ای تیغ سرسنگین مشو با ما سبک‌سرها
دست از دل ما برمدارید آی! خنجرها

رودیم و اشهد گفتن ما بر لب دریاست
ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها

پیشانی ما خط به خط، خط مقدم بود
ما را سری دادند سرگردان سنگرها

آهسته در گوشم کسی گفت اسم شب صبح است
ناگاه روشن شد دو عالم از منورها

روشن برآمد دست‌مان تا در گریبان رفت
از سینۀ سوزان برآوردیم اخگرها

مشت اسیران زمین را باز خواهد کرد
سنگی که می‌افتد به دنبال کبوترها

خواب غریبی دیده‌ام، خواب ستاره، ماه
خوابی برایم دیده‌اید آیا برادرها؟

یک عمر فقط نام تو را بوسیدم
یک عمر فقط از تو نشان پرسیدم
شیرینی نام تو گلویم را زد
من شهد شهادت این‌چنین نوشیدم

همچنین فاطمه نانی زاد، پشت تریبون قرار گرفت و گفت: در همایش سلام سردار، سروده‌ای را خواندم که امشب همان سروده را با تغییراتی قرائت می‌کنم. نانی‌زاد در ادامه ابیاتی را قرائت کرد و خواند:

وقت سحر آورد به کف جام بلا را

نوشید ز لب های عطش کرببلا را

بر آینۀ جعفر طیار درخشید

آورد به زیر پر خود، ارض و سما را

آه این خبر داغ گل انداخته در باغ

بلبل تو بخوان نغمه لاحول ولا را

در ادامه این مراسم محمدرضا طهماسبی، شاعر آیینی در اشعاری به مدح و رثای شهید قاسم سلیمانی پرداخت:

نگشته ذره‌ای از اعتبار مالک کم

وگر به حکم معاویه دادگاهی شد

 

پس از شهادت سردار کاظمی می‌گفت

رفیق! نوبت من بود! اشتباهی شد!

 

کسی به گوش وی آهسته این بشارت داد

تو پیش از آن‌که بمیری شهید خواهی شد

 

وی در ادامه سروده‌ای دیگر را قرائت کرد و خواند:

ما باده ایم باده صدساله ایم ما

ما داغ دیده ایم گل لاله ایم ما

کوهیم، کوه منظره‌های شنیدنی

رودیم، رود خاطره های شنیدنی

با اقتدا به نام علی ایستاده ایم

هرچند زخم‌خورده، ولی ایستاده‌ایم

همچنین محمدمهدی عبداللهی، دیگر شاعر آیینی پشت تریبون قرار گرفت و در رثای شهید سلیمانی این ابیات را قرائت کرد:

تصویر تو را کنار یاران دیدیم

در سوریه و عراق و لبنان دیدیم

هم مالک اشتر علی بودی هم

عباس ترین لشکر دوران دیدیم..

 

وی در بخش دیگر شعرخوانی خود در این مراسم ادامه داد:

دریا سلام یاد تو از دل نمی‌رود

کشتی به خون نشسته به ساحل نمی‌رود

باید کبوتران حرم نوحه سر کنند

اندوه بیکران تو از دل نمی‌رود

ای مَهمِل تمام غزل‌های عاشقی

این ناقه در مسیر تو در گل نمی‌رود …

در ادامه این مراسم مبین اردستانی، شاعر آیینی دیگری ضمن عرض تسلیت و تبریک شهادت سردار سلیمانی اظهار کرد: ماموریت تازه حاج قاسم شروع شده و ماموریت تازه ما که فراخوان ماموریت این بار از جانب فرمانده با خون مبارک خودش صادر شده است. وی در ادامه ابیاتی را قرائت کرد:

در این ظلمات خوف، در این شب سرد

در این شب بی تمییز مرد و نامرد

بی واهمه روغن چراغ حق شد

روشن بادا خون تو خورشیدی کرد

 

همچنین محمدحسین نعمتی، پشت تریبون قرار گرفت و ابیاتی را در رثای شهید سردار سلیمانی قرائت کرد:

الا رفتنت آیۀ ماندن ما

که پیچیده عطر تو در گلشن ما

ز هر قطرۀ خون تو لاله روید

گلستان بماند چنین میهن ما

به تن جامۀ رزم داریم و آن را

نیارد به در مرگ هم از تن ما