در گعده «راه‌نما» مطرح شد؛

سعیدی: مستند «بدهی به مادرم» حمله طرف مقابل را خنثی می‌کند/ اسفندیاری: در ساخت مستند نگاهم جشنواره ای است

نعمت الله سعیدی گفت: در مستند «بدهی به مادرم» با اثری مواجه هستیم که قصد کرده شبهه پول گرفتن مدافعان حرم را پاسخ دهد و به زندگی و وضعیت معیشت یکی از این رزمنده ها پرداخته است.

به گزارش «دفترمطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی»، گعده «راه‌نما» به همت دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار با نقد و بررسی مستند «بدهی به مادرم» به کارگردانی مرتضی اسفندیاری با حضور نعمت الله سعیدی، نویسنده و منتقد سینما و سید رسول منفرد، مجری و کارشناس در حسینیه هنر تهران برگزار شد.

مظلومیت مدافعان حرم

در ابتدا اسفندیاری کارگردان اثر ضمن معرفی خود از چگونگی رسیدن به این سوژه گفت: بنده در ابتدا قصد داشتم به سوریه بروم و مدافع حرم شوم ولی بعد تصمیم گرفتم با ساخت یک اثر مستند درباره مظلومیت مدافعان حرم دِین خود را ادا کنم. دغدغه ذهنی من این بود که می‌گفتند این‌ها پول می‌گیرند و به سوریه می‌روند این شد که شروع به مصاحبه گرفتن کردم تا این که به سوژه این مستند یعنی آقای سید مرتضی مساوات برخوردم و زندگی اش برایم جالب آمد چون ایشان کار ثابت داشته و بعد از آن که مدافع حرم می‌شود کار خود را از دست می‌دهد و با وجود سختی های بسیار باز هم دغدغه رفتن به سوریه را داشت.

منفرد مجری و کارشناس برنامه با بیان ایده نو کارگردان در به تصویر کشیدن رزمنده ای که زنده است گفت: تا به حال سوژه کارهایی که دیده بودیم شهید یا جانباز بودند البته مقداری این امر به سبب تقدم شهدا طبیعی است ولی سوژه قراردادن آقای مساوات این مساله را به ما یاداوری می‌کند که شاید ما در انتخاب سوژه مقداری سهل انگاری می‌کنیم و بسیاری از سوژه ها را دست کم می‌گیریم.

وحدت، شرط اول کثرت

نعمت الله سعیدی در جلسه ی نقد مستند «بدهی به مادرم» بیان داشت: اولین مزیت این مستند این است که کارگردان می‌داند چه می‌خواهد بگوید. گاهی اوقات طرف کاری می‌سازد اما خودش هم نمی‌داند چه می‌خواهد بگوید. اینجا کارگردان کاملا می‌داند چه می‎خواهد بگویم و در این راستا به معیشت یک رزمنده اختصاص داده است.

وی با اشاره به این نکته که شرط اول کثرت داشتن وحدت است افزود: همان طور که یک درخت تا تنه‌ی استواری نداشته باشد نمی‌تواند شاخ و برگ بگیرد فیلم هم اگر موضوع دقیق و مشخصی نداشته باشد نمی‌توان خرده داستان برایش تعریف کرد. روی هوا نمی‌شود شاخ و برگ زد. وقتی این فیلم معیشت یک رزمنده را هدف‌گذاری می‌کند آن وقت می‌تواند پیام‌های دیگری هم بدهد.

خودم را جای مخاطب می‌گذارم

مرتضی اسفندیاری کارگردان این مستند بیان داشت: من قبل از این که کار را بسازم خودم را جای مخاطب می گذارم. مخاطب مستند هم معمولا دوست ندارد کاری در زمان بلند ببیند. شاید در نسبت با یک اثر داستانی از کاری با زمان طولانی استقبال کند اما درباره مستند زود حوصله ش سر می‌رود برای همین من معمولا کارهایم را با تایم نیم ساعت می بندم.

وی افزود: از نظر تکنیکی و فنی نگاهم به تولید برای سینمای جشنواره ای است. برای همین قاب هایم را سینمایی می بندم هر چند می‌دانم در نهایت باید کار از تلویزیون پخش بشود تا دیده شود. چرا که مخاطب جشنواره ای ما تعداد معدودی اند. و از طرفی مخاطب تلویزیون هم بیشتر از نیم ساعت پای مستند نمی نشیند.

سینمای جهنمی

سعیدی در ادامه خاطر نشان کرد: یک وقت یک نگاه غلط اما قابل اصلاح وجود دارد یک وقتی نگاهی وجود دارد که باید آن را از اساس از بین برد و نگاهی مخالف برای مقابله با آن باید تولید کرد. مساله این است که کسی می رود سینما نیازهای اولیه ش تامین شده و حالا به دنبال آگاهی است. البته خیلی ها به قصد سرگرمی به سینما می روند نه برای کسب آگاهی خب چنین سینمایی جهنم است. چون وقت تنها سرمایه انسان است و کسی که سرمایه ش روی دست ش مانده و نمی داند با آن چه کند احوال آدم جهنمی را دارد.

بلیت فروشی اختیاری

سعیدی در تکمیل صحبت منفرد در رابطه با ناکارآمدی سازمان تماشای سینمای ایران برای بلیت فروشی آثار مستند گفت: کارفرهنگی با تعریف دینی آن همانند هیئت هست که ابتدا هیئت با بهترین کیفیت برگزار می‌شود بعد به اصطلاح بلیت می‌فروشند و هر نفر به اندازه وسع و رضایتش هزینه می‌کند. اما نمی‌توان توقع داشت که مخاطب برای همه آثار پول بپردازد. بلکه حکومت باید از تولید برخی آثار حمایت کند. وقتی هنر درصدد ارائه‌ی آگاهی است دیگر نمی‌توان گفت که گیشه را هدف بگیر یا نگیر زیرا این دوگانگی از اساس غلط است و باید رویکرد و نگاه دیگری را ایجاد کرد تا به نتیجه رسید.

این منتقد سینما تصریح کرد: اگر هیات های مذهبی ما به این رشد برسند که یک مستند ساز هم می‌تواند کاری را انجام دهد که یک مداح انجام می دهد، آن وقت اوضاع تغییر خواهد کرد. آن وقت است که برای آن هزینه می‌کنند. اما متاسفانه ما درگیر یک ساختار غلط هستیم در حالی که باید یک ساختار جدید تعریف کنیم.

تصویر شهیدگونه

اسفندیاری در خصوص بازخوردهایی که از اکران مستند داشته است گفت: اولین برخورد بنده از سمت عوامل فنی شبکه بود و خیلی ها به من گفتند تاکنون کارهای از این دست که دیده بودیم درباره زندگی شهید یا جانباز ساخته شده بودند و این اثر یک رزمنده که اکنون زنده است را به تصویر کشیده و این برای مخاطب جذاب بود. همیشه می‌گفتند شهدا ملکوتی هستند و زندگی متفاوتی دارند ما با این اثر خواستیم زندگی واقعی یک رزمنده را به تصویر بکشیم که عاشق فرزندانش است.

هماهنگی همه عناصر فیلم

سعیدی در ادامه خاطر نشان کرد: روایت اثر یک روایت ملایم است. یعنی سرعت دادن اطلاعات نه شتاب زده است نه کند. تنه‌ای که به عنوان محور روایت شکل گرفته زندگی معیشتی یک رزمنده را به تصویر کشیده و باعث شکل‌گیری خرده داستان هایی شده که هر کدام در جای خود قرار گرفته است. مثلا وقتی یک سبزی فروشی راه می اندازد پایانش به یک هیات ختم می‌شود که آمده سبزی‌ها را خریده است یا درباره فلافل فروشی هم همین طور است.

وی هماهنگی عناصر مختلف فیلم را از نقاط قوت این کار برشمرد و عنوان کرد: درباره فیلم می‌گویند اگر هر عنصری طوری دیده شود که توجه مخاطب از فرایند کلی فیلم دور کند اصطلاحا می‌گوییم این عنصر از اثر بیرون زده است این تعریف می‌تواند شامل هر عنصری از تصویربرداری گرفته تا تدوین شود اما ما در این مستند شاهد هماهنگی همه‌ی عناصر هستیم. تعادل و توازن با ساختار داستان موضوعیت دارد. آرامش موجود در زندگی این آدم به چشم می‌آید حتی آرامش در حرکت دوربین هم قابل ملاحظه است انگار که خود عوامل هم این آرامش را گرفته اند.

پاسخ فرافکنی دشمن با سلاح هنر

این منتقد سینما بیان داشت: در مستند «بدهی به مادرم» با اثری مواجه هستیم که قصد کرده شبهه پول گرفتن مدافعان حرم را پاسخ دهد و به زندگی و وضعیت معیشت یکی از این رزمنده ها پرداخته است. خب وقتی دشمن چنین شبهه ای را مطرح می کند جواب این شبهه را با خبر و تحلیل نمی توان داد. چرا که دشمن با این فرافکنی احساسات افکار عمومی را نشانه گرفته است و برای پاسخگویی به این شبهه باید همان احساس را نشانه گرفت و این فقط کاری از هنر ممکن می شود. وقتی چنین اثری تولید شد آن وقت دست تحلیگر باز می‌شود برای حرف‌های عقلی و منطقی که باید بزند. این مستند از این جهت که توانسته است حمله طرف مقابل را خنثی کند قابل توجه است.

وی در پایان تصریح کرد: اثر درباره وضعیت زنده یا شهید بودن سوژه ی اصلی دچار یک بلاتکلیفی است که به نظر من این نقطه ضعف محسوب می‌شود. می توانستیم یک پایان باز داشته باشیم و مخاطب با دو گزینه برای زنده یا شهید بودن او مواجه شود اما هیچ تمهیدی برای این رفع ابهام در نظر گرفته نشده و در آخر که مخاطب بفهمد که سوژه شهید نشده احساس می کند به او دروغ گفته شده است.