وحید جلیلی در نشست «گفتار عصر»؛

وحید جلیلی: فیلم «متری شش و نیم» به معنــای واقعی کلمه درخشان بود/جشنواره امسال، بهترین یا یکی از بهترین جشنواره های ۲۰ سال اخیر بود

براى نخستین بار بعد از ۳۰ سال یک فیلم راجع به مرصاد ساخته شده است،جالب نیست؟ سینمایى که هر ســال دارد ۱۰۰ فیلم در آن ساخته مى شود بعد ۳۰ سال راجع به عملیات مهم و دراماتیکى مثل مرصاد یک نفر جرئت مى کند

به گزارش «عمار فیلم» و به نقل از روزنامه قدس، وحید جلیلی، مسئول شورای سیاست گذاری جشنواره عمار در نشست «گفتار عصر» با موضوع عبور از «سینمای ایالات متحده تهران شمالی» که در حسینیه هنر مشهد برگزار شد، در سخنانی گفت: یک جایى عرض کردم که جشنواره امسال، یا بهترین یا یکى از بهترین جشنواره هاى ۲۰ ســال اخیر کشــور بود، اما بعضى دوستان اعتراض کردند که امســال بدترین دوره جشنواره فیلم فجر بوده، به خاطر اینکه در آن فیلم هاى سیاه، فیلم هاى نامربوط کــم نبوده اســت. من عرض کــردم که واقعیتش این است که روشنفکرمآب ها و غربزده ها در ایران حرفشان این نیست که بگذارید ما هم حرف بزنیم، بگذارید ما هم مثلاً فیلم بسازیم، بله شعارشان و ویترینشان این اســت. اما اگر کسى واقعیت این جریــان را از همان بدو شــکل گیرى اش تا به امروز بررســى کند خواهد دید که حرف اصلى این ها این است که یک سرى فیلم هایى و حرف هایى نباید زده بشود، یعنى جریان روشنفکرى در ایران اتفاقاً جریان حذف است. به طور مثال در جشنواره امسال فیلمى با عنوان «دیدن این فیلم جرم است» حضور داشت. این ها اعتقادشان این است که نه دیدن بلکه ساختن بسیارى از فیلم ها، نوشتن بسیارى چیزها جرم است. دیدن بسیارى چیزها در جامعه ایرانى، جرم است.

 

یک گام بلند به پیش و یک موفقیت بزرگ

از همان ابتداى شــکل گیرى جریان روشــنفکرى غربزده جنس نگاهش به جامعه ایران این است که فقط انحطاط مى بینــد، فقط تباهى مى بیند، فقط سیاهى مى بیند. هیچ زیبایى ، هیچ حماسه اى، هیچ آینده اى براى جامعه خودشان نمى بینند. تا ۴۰ سال بعد از انقلاب هم نگاه همین اســت و مى توان این ویژگى را در این جریان ســراغ گرفت و ماجرا آنجا جدى تر مى شــود که مى گویند دیگــران هم نباید جز این ببینند. زیبایى هاى جامعه دینى نباید دیده بشود، موفقیت هاى جامعه انقلابى نباید دیده بشودو قهرمان هاى این ملت نباید مطرح بشوند. بنابراین به عقیده من هر گامى که شما به پیش بردارید و از این حصارها عبور کنید، این خط قرمزها را زیر پا بگذارید و از این سیم خاردارها عبور کنید یک موفقیت بزرگ است. از این جهت به نظرم جشنواره فیلم فجر امسال یکى از بهترین دوره هاى جشــنواره است به خاطر اینکه دیگر آن فضاسازى هاى پیرامونى به اندازه قبل قدرت ندارد که سینماگران را زمینگیر کند و آن ها را مجاب و مجبور کند از موضوعات ملى کناره بگیرند، از موفقیت هاى نظام جمهورى اسلامى دور بشوند و از قهرمان هاى کشور فاصله بگیرند. همین هفت، هشت و ۱۰ تا فیلمى که امســال حالا هر کدام به نوعى به این حوزه ها پرداخته بودند به نظرم یک گام بلند به پیش و یک موفقیت بزرگ است.

 

یکى از توانمندترین سینماهاى جهان را داریم

به برکت انقلاب اسلامى امروز ما یکى از توانمندترین سینماهاى جهان را داریم یعنى سینماى جمهورى اســلامى از لحاظ توان تولید کمى و کیفى از اکثر کشــورهاى اروپایى جلوتر اســت، ما جزو ۱۰ ،۱۵ کشور اول جهان هستیم حالا به غیر از آمریکا و هند، هالیوود و بالیوود که با یک فاصله معنادارى از همه کشــورها در تولید سینمایى جلوتر هستند، بعدش ۱۰ ،۱۲ کشور هستند که این ها سالانه بیش از ۱۰۰ فیلم را مى توانند تولید کنند که یکى از آن ها جمهورى اسلامى است. این حرفى نیست که بنده بزنم، آقاى میگوئیل لیتین یکى از مشــهورترین فیلمســازان آمریکاى لاتین اســت و دنیا او را مى شناسد، ایشان دو سال پیش به دعوت جشنواره مردمى فیلم عمار آمده بود ایران، بعضى از فیلم هاى ما را که دید فیلم «چ» آقاى حاتمى کیا و فیلم «یتیم خانه ایران» آقاى ابوالقاسم طالبى را که دید کلاه از سرش افتاد، به من مى گفت که من از ایران فقط عباس کیارســتمى را مى شــناختم و به فیلم هاى او هم علاقه مند هستم اما براى من واقعاً جاى تعجب اســت که چرا جهان ابوالقاسم طالبى را نمى شناسد، ابراهیم حاتمى کیا را نمى َشناسد؟! این را چنین آدمى مى گوید که براى نخستین بار آمده بود ایران، هیچ تعلق خاطر خاصى هم به مثلاً جمهورى اسلامى یا حزب اللهى ها ندارد و به عنوان یک آدم حرفه اى سینما این حرف را مى زند. همان فضایى که در جهان در انکار سینماى انقلابى و سینماى جمهورى اسلامى به این معنا که عرض کردم وجود دارد در داخل هم توسط من تبع غرب دارد اعمال مى شــود یعنى اگر شــما شاهکارهاى سینمایى هم بســازید این فضاى پیرامونى که در ســینما یک اقلیتى آمدنــد آن را شــکل داده اند، تحقیــرش مى کنــد. در همین یکى دو روز شــما ببینید حملاتى که صورت گرفته نسبت به فیلم هاى برجسته اى که در جشنواره امسال حضور داشتند. رسماً با صراحت کامل مى گویند که هر فیلمى که اشتراکاتى با روایت رسمى داشته باشد این موجب ناامیدى است. اگر یک فیلم سینمایى متوسط بلکه ضعیف بسازید و در آن، با روایت غرب از انقلاب ایران و از جامعه ایران و از جمهورى اسلامى همراهى کنید شما سینماگر هستید، شما هنرمند هستید، شما آدم آزاده اى هستید اما اگر روایتى به دست بدهید که آن روایت، با حکومت منتخب این ملت همدلى داشته باشــد نه تنها محتواى شما محکوم است بلکه شما اصلاً سینماگر هم محسوب نمى َشوید. این کمدى تراژدى که در فضاى پیرامونى سینماى ایران وجود دارد باید شکســته بشود و امسال به نظر من تا حد قابل توجهــى و امیدوار کننده اى این اتفاق افتاده و باید این را ادامه داد.

کلیدواژه هایى که سینماى ملى را تضعیف مى کنند

در ســال هاى متمادى، کلیدواژه هایــى به فضاى پیرامونى ســینماى ایران تزریق شد که آن ها واقعاً بسیارى از ظرفیت ها را ضایع کردند. مثلاً سینماى سفارشى و یا سینماى نفتى و از این دست واژگان. جالب اینجا اســت که بعضــاً این ادبیــات و این کلیدواژه ها توسط مهم ترین رسانه هاى رسمى نظام تبلیغ مى شــوند. فشــار روانى روى سینماى ایران خیلى ســنگین است و تا این فشارها را دقیقاً ما در نظر نیاوریم و مرور نکنیم آن موقع ارزش کار بعضى از این کارگردان ها و تهیه کننده هایى که به ســمت بعضى از موضوعاتى که از لحاظ جریان غربزده خط قرمز محسوب مى شود، مى روند، مشخص نخواهد شد. براى نخستین بار بعد از ۳۰ سال یک فیلم راجع به مرصاد ساخته شده است،جالب نیست؟ سینمایى که هر ســال دارد ۱۰۰ فیلم در آن ساخته مى شود بعد ۳۰ سال راجع به عملیات مهم و دراماتیکى مثل مرصاد یک نفر جرئت مى کند،فیلم بســازد. حتى انجمن سینماى دفاع مقدسش هم در طول ۳۰ سال گذشته یک فیلم راجع به مرصاد جرئت نکرده است بسازد. سینماى ایران وضعیتش بشدت غیرطبیعى است و در سالیان زیاد این وضعیت مصنوعى بر سینماى ایران حاکم شده است. بسیارى از واقعیت ها، وقایع، ماجراها، قهرمان ها و پدیده ها در آیینه ســینماى ایران، منعکس نمى شــود، در حالى که تمام این ها در آیینه ســینماى آمریکا منعکس مى شود. آن ها راجع به تمام مقاطع تاریخشان فیلم دارند. راجع به قهرمان هایشان فیلم دارند. راجع به پدیده هاى دینى شان فیلم دارند. من همیشه مثال کلیسا را مى زنم. ما همگى کلیسا را کامل مى َشناسیم با اینکه شاید یک بار هم کلیسا نرفته باشیم. همه ایرانى ها کلیسا را مى شناسند.از کجا مى شناســیم ؟ جز از طریق سینما و تلویزیون! مگر تعداد آدم هایى که در غرب در یکشنبه ها به کلیسا مى روند از تعداد کسانى که در ایران به نماز جمعه مى روند درصدش بیشتر است ؟ ولى شما یک پلان نماز جمعه در ۴۰ سال گذشته در هیچ سریال تلویزیونى و در هیچ فیلم سینمایى نمى بینید. سریال هاى جمهورى اسلامى هیچ وقت به خیالشان هم خطور نمى کند سراغ چنین چیزهایى بروند چــون بلافاصله متهم خواهند شــد.همین راهپیمایى ۲۲ بهمن که در آن شــرکت کردیم.هر کدام از ما راهپیمایى که مى رویم از موقعى که آماده مى شویم تا موقعى که حرکت مى کنیم، مى رویم و برمى گردیم یک خاطره اى و یک تجربه اى براى ما شــکل مى گیرد و با توجه به این و با اینکه در این وقایع مضامین دراماتیک بســیارى وجود دارد؛یک پلان راهپیمایى در هیچ سریال جمهورى اسلامى در هیچ فیلم جمهورى اسلامى به چشم نمى خورد. حتى در کار کارگردان هاى حزب اللهى! اگر بــه تاریخ رجوع کنیم کــه این مثال ها فراوان تر هستند. واقعه گوهرشاد خیلى مثال خوبى است. واقعه اى به این عظمت داریم و ۴۰ سال بعد از انقلاب هنوز یک کار داســتانى متوسط هم در این مورد نداریم. چرا چــون دراماتیک نبوده؟! ازاین سنخ ماجراها ما کم نداریم. مگر سینما چه مى خواهد؟ سینما ماجرا مى خواهد، قهرمان مى خواهد و شما در طول ۱۰۰۰ سال گذشته در تاریخ ایران، مقطعى را به اندازه مقطع ۴۰،۵۰ سال اخیر نشان بدهید که ایران به این اندازه ماجرا از سر گذرانده باشد و به این تعداد قهرمان داشته باشد. اینجاست که آقاى اولیور اســتون مى آید ایران در سالن حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى یک پرســش مطرح مى کند. وى مى گوید ۴۰ سال از انقلابتان گذشته چرا انقلابتان را از زبان سینما روایت نکردید ؟ از درون جمعیت به او حمله مى شود «ساکت شو! ما آمده ایم حرف هنرى بشنویم. از سیاست حرف مى زنى؟» به اولیور استون مى گویند که تو ســینما نمى فهمى. این سینماى سانســور که من مى گویم یعنى ایــن. یعنى اولیور استون حق ندارد حتى یک پرسش در میان بگذارد.

 

ورود نگاه ملى و امید به آینده در سینما

در همیــن جشــنواره امســال، مــا داشــتیم تهیه کننده هایى را کــه کثیف ترین و لجن ترین فیلم هاى بعداز انقلاب را ســاخته بودند و این ها جــزو هیئت هاى داوران بعضى از بخش ها بودند. کسانى که ســفارش گرفته بودند از فلان دولت خارجى یعنى فیلم سفارشــى دولتى ضد ایران، ضد اسلام، ضد امام، ضد رهبرى، ضد شهدا، ضد خانواده شهدا ســاخته بودند. خود من با بعضى از این دوســتان ارشادى صحبت کردم گفتند نه آقا ما باید ســعه صدر داشته باشیم. گفتم خیلى خوب. اما چرا طرف را مى آورند بر صدر مى نشانند و قدر مى نهند. یک چنین فضایى وجود دارد. این صد البته به آن معنا نیست که هر کسى به اسم اینکه آقا بنــده مثلاً مى خواهم از ارزش هاى این ملت دفاع کنم، از موضوعات مثلاً دفاع مقدس و موضوعــات انقلاب این ها حرف بزنم پس بگوییم خیلــى خوب همین کفایت مى کنــد. نه قطعاً و قطعاً شــرط لازم این است که طرف قابلیت هاى حرفه اى لازم را داشــته باشد و این هم باز یکى از مایه هاى افتخار جشنواره اخیر است که همین کارهایى که الان متهم شــدند این ها با حاکمیت هســتند و فیلم سفارشى مى ســازند و این ها از لحاظ ســینما، از لحاظ التزام به فرم، کشــش، تعلیــق، قابلیت هــاى تصویــرى، فیلمبردارى، تدوین، صحنه آرایى قابل اعتنا هستند، مى بینى بــراى پلان بــه پلان فیلمشــان چــه زحماتى کشــیده اند. مثلاً کار خانم آبیار، تهیه کننده اش مى گفت آقا اصلاً کسى نمى خواهد در این مورد فیلم بســازد، فقط دو روز بیاییــد برویم کویته آنجــا زندگى کنیــد. یا فیلم «رد خــون»، یا فیلم درخشــان «مترى شش و نیم » که به نظرم یک گام خیلى بلند رو به جلو بــود براى کارگردانــش و بــه نظر من بســیار فیلم خوب و درخشــانى بــود به معنــاى واقعى کلمه. ایــن فیلم هم باز آن تصویرى کــه روشــنفکرمآب ها و غربزده ها مى خواهنــد از ایــران ارائه نمى کنــد. همه این فیلم ها اتفاقاً فیلم هاى واقع بین تر و جامع بین ترى هســتند یعنى تلخ ترین واقعیت ها را مى گویند، زشــت ترین صحنه ها را که در این کشور اتفاق افتاده به تصویر مى کشــند ولى زاویه دیدشــان زاویه دید توریســتى نیســت. بلکه زاویه دیدى اســت که ته ته اش مصالح ملــى و آینده ایران برایش مهم است و نگاه رو به آینده و رو به جلو دارد.بحمداالله اکنون در آیینه یا ویترین جشنواره ســى و هفتم وقتى که نــگاه مى کنیم مى بینیم کسانى که نگاه هاى ملى دارند و نگاه هاى مریض ندارند جایگاه بسیار خوبى پیدا کرده اند با تلاش خودشان. فیلم هاى بســیار خوبى ارائه کرده اند. بایــد از این ها دفاع کرد. بایــد از این ها حمایت کرد و از سینماى ملى در برابر سینماى سانسور دفاع کرد و کلید واژه هاى این جنگ را ســاخت. همان طور که آن ها کلیدواژه مى ســازند، گزاره تولید مى کنند، رسانه هایشان را بسیج مى کنند، از لس آنجلس تا تهرانجلس مشــغول هســتند. مفصل و حتماً از جشنواره امسال احساس خطر خیلى جدى خواهند کرد. به نظرم خیلى شوکه شــده اند. این ها اصلاً انتظار نداشــتند فیلم دوم سعید روستایى چنین فیلمى ساخته بشود و در آن یک چنین تصویــرى از نیروى انتظامى و از قوه قضائیه ارائه بشود.

ما نیازمند نقد سینما هستیم

مــا در ایران نقد فیلم زیاد داریم ولى نقد ســینما نداریــم و به نظرم یکــى از اشــتباهات بزرگ و اســتراتژیک این بوده اســت. ما تا دلتان بخواهد منتقد فیلم داریم. فیلم را با خودش مى ســنجند. چهار نفر نداریم کــه بگویند خیلى خوب اگر کل ســینماى ایران یک فیلم باشــد چه سکانسى در آن غائب اســت امروز ما مردم نیازمند نقد سینما هســتیم. کلیت سینماى ایران چه خلأهایى دارد، چه کژتابى هایــى دارد و این ها چگونه باید کامل بشود یا تصحیح بشود. ما به نظرم یکى از کارهایى که امروز باید بکنیم همین بررســى هالیوود است. خیلى نگاه ما نســبت به هالیوود سطحى و رقیق است و ادبیات هالیوودشناسى مان. اخیراً دیدم یکى از این دوســتان منتقد فیلم یک یادداشتى نوشته بود در ســایتش که بابا صد رحمت به عمار، اسکار دیگر گندش را در ایدئولوژیک بودن و سیاسى بودن درآورده اســت. گفته این ها از عمار هم جلو زدند. البته من چند ســال پیش جوابش را داده بودم و یک یادداشتى منتشر کردم با عنوان «راه دراز عمار تا اســکار»، گفتم ما خیلى هنوز فاصله داریم تا به اندازه اسکار ایدئولوژیک و سیاسى بشویم. امیدواریم یک روز به آن مرتبه برســیم. اسکارى که مى آید به آرگو جایزه مى دهد. یک تیترى آن ســال من ساختم گفتم سینما براى سینما، هنر براى هنر و اسکار براى آرگو، آرگو یک فیلم متوسط تلویزیونى است. در مقابل فیلم اسپیلبرگ به فیلم آرگو جایزه دادند یعنى در شرایطى که حرفه اى ترین سینماى جهان مى گوید بعد رسانه اى سینما براى من مهم است، هنر، صنعت، رسانه، یک عده توى ایران علم برداشــتند که ســینما فقط فرم است. یعنى چى ســینما فقط فرم اســت؟ بعضى دوستان نزدیک خود ما به این دامن مى زنند. کى گفته سینما فقط فرم اســت؟ اگر سینما فقط فرم باشد که باید کل سینما را تعطیل کنید. سینماى ایران را باید تعطیل کنید. چرا؟ چون به اندازه خوراک ســینماهاى ما و تلویزیون ما به اندازه کافى در طى ســال شــما مى توانیــد فیلم هایى از دنیا کــه این به اصطلاح ملاک هــا را دارند پیدا کنید که بــا ممیزى هاى جمهورى اسلامى هم قابل پخش باشد. مگر سینما فقط فرم نیست؟ خب درها را باز کنید از ســینماى آمریکا، سینماى هند، ســینماى چین، سینماى اروپا سالى ۱۰۰ فیلم گزینش کنید بیاورید توى سینما پخش کنیــد که تراز سینمایى شــان هم خیلى بالا اســت و به قول شــما حرفه اى و فنى هم ساخته شدند. فوتبال ایران را هم تعطیل کنید چون فوتبال هم یک پدیده مدرن است مثل سینما دیگر. اگر فوتبال آن چیزى است که بارسلونا و رئال مادرید بازى مى کنند خب ما چه نیازى داریم برویم بازى ابومسلم و شموشک نوشهر نگاه کنیم. ابومســلم چندم اســت اکنون؟ ببینید مى خواهم بگویم این بــه اصطلاح دقایق نرمى که وجود دارد این بحث ها دیده نمى شود که آقا آن کسى که مثلاً مى رود بازى نساجى مازندران را مى بیند مى داند که این بازى که این ها دارند مى کنند در حدى اســت که مثلاً مى تواند توى خانه اش بنشــیند همان روز بازى مســتقیم فلان و فلان را ببیند، ولى جنبه ى ملى کار برایش یک ارزشى دارد، در سینماى ایران هم همین گونه است.

مهم ترین رسانه جمهورى اسلامى سربزنگاه درست عمل نمى کند

سال گذشــته ما در همین جا بعد جشنواره سى و ششــم راجع به موضع صدا و ســیما در مورد فیلم به وقت شــام صحبت کردیم، به وقت شام آن شب داورى هــا آمدند حمله کردند به آن و مســخره اش کردند و تحقیــرش کردند گفتند این فیلم کمدى اســت و از پنج یک نمره هم نمى گیرد و آنجا بنده اعتراض کردم به آقاى على عســگرى بعد گفت نه این یک مورد بوده، این را تعمیم ندهید، این جریان نیســت، من گفتم این جریان است، در بدنه صدا و ســیماى جمهورى اسلامى یک جریانى وجود دارد که امتداد جریان انفعال هســت یا جریان غربزدگى است گفتند نه این یک موردى بوده برخورد کردیم فلان، باز امسال هم تکرار شد در مورد یک فیلم دیگر فیلم رد خون، دوستانى تماس گرفتند توضیحاتى دادند که نه آقا این برنامه تعمدى وجود نداشته براى اینکه ما «رد خون» را بزنیم ولى شــده دیگر. خب حتماً یک جاى کار عیب دارد دیگر. باید بگردند این عیب ها را پیدا بکنند که تنها دستگاه تبلیغاتى نظام، مهم ترین رسانه جمهورى اسلامى چرا سر بزنگاه ها نباید در آن جایگاه درست خودش عمل بکند. حالا قبول مى کنیم که تعمدى در کار نبوده اســت ولى بگردند خطاهایش را پیدا کنند. چه خطایى وجود دارد. خطاى ما در سازوکارهایى که در شناخت نیروها و چینش آن ها داریم حتماً خطاهایى وجود دارد که به آن نتایج منجر مى شود اگرچه آن نتایج به اصطلاح خواسته آن ها هم نبوده باشد.

 

سینماى سانسور شکست خورده است

سینماى سانسور، به نظرم گام اولش شکست خورده است. همین جشنواره اخیر نشان مى دهد شکست خورده اســت. به نظرم در ســال هاى آتى به سمت گام دوم خواهند رفت طلایه هایش هم آشکار است. گام اول کتمان بود، سانسور بود، ندیده گرفتن بود، انکار بود، بعضى از نویســنده ها توى کشور راجع به ۲۰۰هزار شــهید این کشور حاضر نشدند یک خط بنویسند. آنقدر متفرعن و متکبر بودند فکر مى کردند و مى گفتند آقــا این ها را ما اگر از آن ها حرف نزنیم این ها فراموش خواهند شد در تاریخ گم خواهند شد. بعد دیدند نه یک خاک هاى نرم کوشــک درمى آید ۶۰۰ هزار نسخه فروش مى کند، یک ابراهیم هادى درمى آید به چاپ ۱۱۰ مى رسد. گام دوم چیست؟ گام دوم تحریف است. مى گویند خیلى خــوب، ما حــالا ورود بکنیم بــراى اینکه تحریف کنیم. ما روایت بکنیم. یک ســریالى اخیراً دیدم تلویزیون دارد پخــش مى کند ایام دهه فجر براى نخســتین بار دارند یک خانــواده حزب اللهى را روایت مى کنند در طول ۳۰ ســال گذشــته. من تا حالا ســراغ نــدارم یک خانــواده حزب اللهى در تلویزیون روایت شده باشد اگر دوستان سراغ دارند بگویند. مذهبى بوده ولى بعد ۳۰سال مى خواهند یک فیلم بسازند راجع به خانواده حزب اللهى، به کى مى دهند؟ به کســى که خودش هیچ سنخیتى با یک خانواده حزب اللهــى ندارد. مى شــود گــرگ ومیش. هیچ ادعایــى هم در این زمینه نــدارد طفلى. ۱۰ رقمى ساخته. سعادت آباد ساخته. آخر بازى ساخته، به این مى گویند تو بیا خانواده مثلاً چند شهیده را بساز. خب او چه درکى دارد از این ماجرا؟ خب معلوم است او هم روایت خودش را مى سازد دیگر. مى شود مثل همان ماجــراى بچه پولدارى که به او گفتند راجع به فقر، انشا بنویس!