مصاحبه‌ اختصاصی با مهدی نقویان؛

مجبورم که ادامه بدهم!

مصاحبه با مهدی نقویان خیلی ساده هماهنگ و برگزار شد. وقتی به دفترش رفتیم، تنها بود. خودش برایمان چایی نبات آورد و نشست، و ضمن خوردن چایی شروع کردیم. شاید سابقه‌ی دوستیمان هم تأثیر داشت.

به گزارش «عمار فیلم» به نقل از ققنوس، مصاحبه با مهدی نقویان خیلی ساده هماهنگ و برگزار شد. وقتی به دفترش رفتیم، تنها بود. خودش برایمان چایی نبات آورد و نشست، و ضمن خوردن چایی شروع کردیم. شاید سابقه‌ی دوستیمان هم تأثیر داشت، اما به هر حال هیچ اثری از غرور، بعد ساختن همه‌ی آن مستندهای موفق، و تجلیل و ستایش‌هایی که از بزرگ و کوچک دریافت کرد، در او نبود. پاک از همه‌ی عوارض شهرت بود. انگار همان جوان گمنام ده سال پیش است که تازه شروع به کار کرده و دستش خالی است! پشت سر هم مستند ساخته و همین الآن دو-سه مجموعه از کارهای او در حال پخش است و دست شبکه‌های تلویزیونی را پر کرده، اما او دست خالی و بی‌تکلف مقابل ما نشست و با حوصله به همه‌ی سؤالاتمان جواب داد. خدا حفظش کند؛ از او هم خشوع یاد گرفتیم، هم یقین.

دغدغه‌ای که من همیشه داشتم و شما هم می‌دانی، بحث پاسخ به پرسش‌های اساسی فنی و هنری در فعالیت‌های جبهه‌ی فرهنگی حزب‌الله بود و سرِ فیلمی که چند روز پیش شبکه‌ی افق پخش کرد (مستوره)، یادداشتی نوشتم و بعد فکر کردم خود تو سوژه‌ی خوبی هستی برای مسئله‌ای که در آن یادداشت مطرح کردم. چون تصوری که از مستندسازی در موضوعات انقلاب اسلامی و به‌خصوص شهدا وجود داشته، این بوده که همیشه با تکیه بر وجوه اخلاقی و مؤلفه‌های عاطفی تولید اثر انجام شده و خود فیلم‌ساز در موضع قضاوت بوده و در واقع از موضع تأیید و تجلیل و ستایش [سوژه] را بررسی می‌کرد. شما کسی بودی که درست از اولین کارهایت با سبک گزارش محض جلو رفتی و از ایجاد فضای عاطفی یک مقداری گریز داشتی. و خب الآن هم که خیلی جلو رفتی تو این سبک، ظاهراً موفق هم بوده و مخاطب را جذب کرده. خودت راجع به همین مسئله صحبت کن… این‌که چرا از این‌جا شروع کردی و احیاناً از چه چیزی الگو گرفتی؟

مهدی نقویان: اگر هدف مستندسازی این باشد که تقدس سوژه را حفظ کند، باید با شیوه‌های خاص به این تقدس برسد. الآن یک هجمه‌ای علیه روایت‌های حکومتی و مقدس کردن سوژه‌ها هست که به نظرم این خودش از آن طرف بام افتادن است. یعنی این‌که ما نظام را محکوم کنیم که مثلاً۲۰ سال بعد از جنگ همه چیز را مقدس می‌کردی و الآن بخواهیم روایت جدیدی را ایجاد کنیم، به نظرم یک خطری دارد که توی این دهه داریم در سطح سینما می‌بینیم و یک آفتی است که من می‌گویم جمهوری اسلامی باید این‌ها را تجربه کند تا به یک روایت حقیقی برسد. یعنی این‌که سوژه‌های دفاع مقدس و شخصیت‌های انقلابی می‌توانند مقدس بمانند، ولی روایت جذاب و قابل فهمی هم داشته باشند. کما این‌که امسال در فیلم “تاریک‌ترین ساعات” دیدم که قهرمان فیلم، چرچیل را حتی با پیژامه نشان می‌دهد، ولی از نگاه خودشان خیلی فیلم بزرگ است برای چرچیل و او را کاملاً مقدس نشان می‌دهد. می‌تواند این نمونه‌ی خوبی باشد از این‌که زندگی عادی و طبیعی فرد را نشان بدهیم، ولی آن مقدس بودن سوژه در نهایت حفظ بشود. منتها این‌که من چرا با این نوع مستند در سینما عیاق شدم و کار می‌کنم ]برمی‌گردد به این‌که[ خب من خانواده‌ام انقلابی بود و ریشه‌های انقلابی داشتم. اما اطلاعات تاریخ انقلابم ضعیف بود. حتی اولین کارم که “زخم تازه” بود یا بعد آن (در مورد آمل) همه چیز را در حد اسم می‌دانستم، ولی از عمق قضیه بی‌خبر بودم. برای همین از ابتدا خیلی تبیینی عمل می‌کردم. می‌دیدم ماجرا چیست، دودوتا چهارتا می‌کردم تا بفهمم چه بوده.

یعنی در اصل آن موضوع، اول مسئله و سؤال خودت بوده؟

نقویان: کاملاً. هرجا که دعوت می‌کنند درباره‌ی فیلم‌هایم صحبت کنم، می‌گویم من به غیر از چهارچوب فیلم خودم چیز دیگری نمی‌دانم. یعنی شاید اطلاعات بیش‌تری از اون موضوع نداشته باشم. اطلاعاتم در زمان ساختن فیلم تکمیل می‌شود. حالا شاید بعد از ده سال که کار کرده‌ام، این حرف یک مقدار اغراق‌آمیز باشد. چرا که در طول این سالیان، به اطلاعاتم افزوده می‌شود، ولی باز هم با وجود این وقتی می‌خواهم کار جدیدی بسازم، خودم را در جایگاه همان ده یازده سال پیش قرار می‌دهم .
برای همین این موضوع برای خودم نهادینه شده. شاید مخاطب نداند و نشنیده باشد که مثلاً سازمان ملل چیست. من سعی می‌کنم حتی شده در حد یک خط سازمان ملل را معرفی کنم. من گاهی که برای کارهایم با راش‌ها سروکله می‌زنم و گزارش‌های خبری را عقب و جلو می‌کنم، اگر بی‌بی‌سی را به عنوان یک شبکه‌ی استاندارد خبری در نظر بگیرید، برای خودم جالب است می‌بینم که چه‌قدر به این نکته توجه می‌کنند. کلاً سندیت در جزء به جزء اطلاعاتی که می‌دهند، بسیار اهمیت دارد.

درست است. ما اصلاً در خبرگزاری‌های خودمان این سبک را مطلقاً نداریم. برای من هم جالب بود که شما در مستند هزارسنگر، اول آمل را روی نقشه نشان دادی که اصلاً کجای دنیا است و یک توضیح هم دادی، بعد وارد داستان فیلم شدی. برای خود من این خیلی تازگی داشت.

نقویان: بله؛ الآن که می‌گویی، یادم می‌آید؛ با وجود این‌که من خودم نقشه‌ی آمل را حفظم، ولی موقعیت جنگل، کوه‌ها و افراد جنگلی در موقعیت آمل برایم سؤال‌برانگیز بود. گفتم یعنی چی که عده‌ای در جنگل هستند، بعد می‌آیند شهر را بگیرند؟! بعد فهمیدم که یک نقطه‌های استراتژیک از نظر جاده‌ای را گرفتند… یا مثلاً سؤال بود که آیا جمع کردن ۱۰۰ نفر از جنگل برای کمیته و نیروهای انتظامی کاری دارد؟ بعد فهمیدم که یک جاهای صعب‌العبوری بوده و… در کل من در داستان‌های فیلمم سعی می‌کنم هر سؤالی پیش می‌آید، به جوابش برسم.

موضوع این است که بر اساس جریانی که در مستندها و کارهای فرهنگی و هنری جبهه‌ی انقلاب وجود دارد، ما دچار یک حالت عاطفه‌زدگی هستیم نسبت مسائل جنگ و شهدا. یعنی که ما داریم یک مقداری، وابستگی عاطفی را بیش از پذیرش تعقلی برای مخاطب ایجاد می‌کنیم. مثلاً در تجربه‌ی راهیان نور که بالآخره باهاش آشنا هستی، خیلی این مسئله وجود دارد: راوی یک گزارش از منطقه و زمین و عملیات هم میدهد، ولی باید حتماً روضه ای هم کنارش باشد. یا مثلاً در هیآت ما هم سخنرانی‌ها و مواعظ علما، خیلی اهمیت کمتری دارد نسبت به مداحی و روضه‌خوانی. من خودم همیشه فکر می‌کردم در عین حال که این رابطه‌ی عاطفی لازم است، اما اول باید پیوستگی مخاطب با سوژه هم وجود داشته باشد.

و خب به نظر می‌رسد این اشکال و به نوعی زیاده‌روی که در سبک روایت‌‌گری‌ها وجود داشته، سایه انداخته بر تولیدات هنری انقلاب اسلامی که این چند ساله شاهد کارهای زیادی بوده‌ایم. اما یک سری کارها هم دیده‌ایم مثل کارهای شما که انگار یک واکنشی نشان داده و انگار زده شده‌اید از این نوع کارهای عاطفی. آیا واقعاً این‌جور بوده یا فقط همان مسئله‌ی شخصی ذهن خودت را دنبال کردی؟

نقویان: واقعیتش این‌طور نبود. من خاطره‌ی بدی از مجموعه‌های بعد از جنگ روایت فتح مخصوصاً کارهای آقای [محمدعلی] فارسی نداشتم. کارهایی که به سمت روایت (گزارش) هم رفته، ولی در کل فیلمی احساسی و هیجانی است. آن موقع چون ۲۰ ساله بودم و ذهنیت آن‌چنانی نداشتم. ‌خیلی این‌ور آن‌ور می‌زدم، حتی چند مجموعه با این سبک هم در روایت فتح ساختم، ولی خودم را در واقع راضی نمی‌کرد. کار آمل شاید یک تست کوچک بود، هرچند که از نظر فرم کار شلخته‌ای بود. این نوع نگاه را در همان زمان، بین بچه‌های روایت فتح می‌دیدم که همه‌چیز خالی از جنس دفاع مقدسی می‌شد. و حتی تحت تأثیر همان جریان «زخم تازه» را ساختم. بعد از چند کار، یک جرقه‌ای برایم ایجاد شد و احساس کردم می‌شود این‌دو را با هم تلفیق کرد. و تقدس سوژه را به اندازه و کارآمد در روایت گزارشی استفاده کنیم، نه این‌که حذف کنیم. برای خودم احساسات موقعیتی است که دیگر از نظر دراماتیک فیلم به نهایت او خودش می‌رسد.

نمونه‌ی درستش به نظرم خودم در مستند «برادران» بود. من از شهید نوروزی حجم زیادی فیلم‌های احساسی داشتم و حتی روایت دیگری هم از ایشان داشتم که از ابتدابا خانم و بچه‌هایش همراه است، ولی همه‌ی این ظرفیت را جمع کردم و در آخر فیلم استفاده کردم که به نظر خودم استفاده‌ی درست و به‌جا کردم از فضای عاطفی شهید و خانواده‌اش.

به نظرم اصل مسئله‌ای که شما می‌گویی، برمی‌گردد به این‌که ما اصلاً فیلم‌ساز نداشتیم. یعنی این نوع روایت توسط فیلم‌ساز روایت نمی‌شد. همان‌جور که آوینی می‌گفت اگر به سمت پرورش و تربیت نیرو نرویم، خواه‌ناخواه ۲۰ سال دیگر در مقابل جریان‌های روشن‌فکری مطیع و خاضع می‌شویم. ما اصلاً فیلم‌ساز نبودیم که بتوانیم بگوییم در تجربه‌ی فیلم‌سازی داشتیم پیش می‌رفتیم. کی جریان فیلم‌سازی جدی شکل گرفت؟ اگر از لحاظ تاریخی بخواهیم مرور کنیم، می‌توانم بگویم بعد از سال ۸۸ که اصلاً نظام فهمید با تلویزیون می‌شود چه کاری کرد! با چهار تا روزنامه، سایت و فیلم موبایلی چه اتفاق بزرگی می‌افتد.

البته به نظرم مستندی که حزب‌الله لبنان راجع به امام ساخت (مستند روح‌الله)، خیلی توی سبک مستندسازی‌های تلویزیون و خصوصاً واحد خبر تأثیرگذار بود.

نقویان: بله؛ اتفاقاً همان سبک خبری، یعنی یک کار هیجانی و جذاب… مثلاً انتخاب چه‌گوارا، کاسترو و امام خمینی و یک سری کاراکترهایی که جذابیت داشتن برای ساخت مستند از این جهت که چه‌طور قیام کردند و پدر آمریکا را درآورده بودند. دیگر این‌که بچه‌ی کجا بودند و چه‌طور زندگی کردند، خیلی مطرح نبود. مستند «روح‌الله» هم به نظرم چنین کاری کرده بود. شاید تک و توک کارهایی مثل مجموعه‌های روایت فتحِ بعد از شهادت آوینی، یا خود مجموعه‌ی «شهری در آسمان» یک جنسی بودند که جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دادند، منتها جریان رسمی یا حکومتی خیلی حامی این‌ها نبود. بعد از سال ۸۸ بود که نظام جشنواره‌ی عمار را حمایت می‌کند و مؤسسه‌ی اوج را و خیلی از مؤسسات دیگر… که پول خرج کنند و جریان بسازند… بعد از سال ۸۸ پیشرفت چشم‌گیری در این نوع فیلم‌سازی داشتیم و فیلم‌سازهای خیلی بهتر از من هستند الآن که دارند کار می‌کنند. ولی من فعلاً روی همین مدل ماندم و البته این هم کاملاً عامدانه و آگاهانه است. ولی دیگران خیلی کارهای درجه یک‌تری ساختند که به نظرم این درخشش در فیلم‌سازیشان بود که رفتند پیش حضرت آقا و خیلی قابل تأمل هست که بعد از آن آقا پیام دادند و نوشتند جلسه‌ی شیرین دیشب… من به دوستانم هم گفتم که چی بود که این جلسه این‌قدر برای آقا جاذبه داشت؟ به نظرم این آثار این بچه‌ها بوده که این تأثیر را داشتند…

من هم «برادران» را خوب دیدم و هم سری مستند «خارج از دید». شما از یک قالبی تبعیت می‌کنی که به نظرم یک بار در مستند «خط و نشان رهبر» (ساخته‌ی بی‌بی‌سی فارسی، در سال ۸۸) دیدم. یک برشی از یک جای تاریخ را می‌کشد بیرون، بعد تاریخ‌چه‌ی آن قسمت را در ذهن مخاطب می‌سازد و بعد برمی‌گردد و حرفش را می‌زند. مثلاً شما در خارج از دید یک جا رسیدید به [مسعود] بهنود. بعد یک قطعه روی بهنود کار کردی و نشان دادی که بهنود برای خودش کسی بود و… این به نظر من احترام به مخاطب است که قبل از این‌که حرفت را بزنی، تاریخ‌چه‌ی سوژه‌ات ارائه می‌دهی.

در جشنواره‌ی عمار هم اکثر بچه‌ها مستنداتی آورده بودند که خیلی احساسی بود و یا بعضاً نیاز الآن نیست. این را از بعد کاربردی می‌پرسم شما چه کار می‌کنی که بین احساس و عقل در کارهایت تعادل برقرار می‌کنی؟

نقویان: چون خودم را در روایت تاریخ انقلاب معیار قرار نمی‌دهم و منتقد کسانی هستم که مثلاً در مورد شهید باکری اگر فیلم می‌سازند، اول کار می‌نویسند: شهید باکری به روایت فلانی. چیزی که در تاریخ ۴۰ ساله‌ی ما مهم هست، “خط روایت انقلاب” است. یعنی ما باید با معیارهای انقلاب، سوژه‌های انقلاب را مرور کنیم. و الّا هر حادثه‌ای اگر از منظر فیلم‌ساز در هر زمینه‌ای که ساخته شود، می‌تواند مثبت باشد. با این حساب، مثلاً در مورد اعدام‌های سال ۶۷، نه فیلم‌ساز بی‌بی‌سی روایت اشتباهی می‌کند، نه من. اشتباه بچه‌های ما است که خودشان را معیار قرار می‌دهند. اگر این‌طور باشد که به تعداد میلیاردها آدم روی زمین می‌توان کتاب تاریخ جهان نوشت. منتها چرا در غرب این اتفاق نمی‌افتد؟ چون آن‌ها در هدف تمدنشان واحد هستند (وحدت دارند) و اگر کتابی درباره‌ی تاریخ بنویسند، یک روایت واحد با تقسیمات عصر پارینه‌سنگی و الخ دارند. ولی حتی بسیاری از بچه‌های حزب‌اللهی هم این اشتباه را می‌کنند و خودشان را معیار روایت قرار می‌دهند. بعد می‌بینی که شبهه‌ی خودشان را هم مطرح می‌کنند. در صورتی که اگر ما با معیار انقلاب جلو برویم، همه‌ی وقایع درست تعریف شده و سؤالات جواب دارند؛ این یک.

دوم این‌که فیلم‌سازها تحلیل می‌کنند. فکر می‌کنند برای قابل فهم کردن موضوع باید به مخاطب تحلیل بدهند، و الاّ مخاطب نمی‌فهمد. فکر می‌کنند اگر فقط گزارش محض بدهند، انگار مخاطب جلو بی‌بی‌سی نشسته و روایت علیه ما می‌شود. در حالی که اصلاً ترس ندارد. اگر شما کار خودت را بر اساس حق و حقیقت نمی‌دانی که اصلاً اشتباه می‌کنی که کار می‌سازی. اگر ما مرگ بر آمریکا و انگلیس می‌گوییم، خب این حتماً یک سابقه‌ی تاریخی دارد. اگر ایمان قلبی داری که آمریکا شیطان بزرگ است، کافی است تاریخ آمریکا را بدون تحلیل بخوانی، مرگ بر آمریکا از تویش در می‌آید. فقط کافی است تاریخ ۵ سال اخیر آمریکا را مطالعه کنیم؛ این‌قدر انواع و اقسام خوی استکباری و استعماری در می‌آید که دیگر اصلاً لازم نیست تحلیل کنیم.

متأسفانه خیلی‌ها اصلاً فیلم‌ساز نیستند و بعد هم عمق شناخت از موضوع و سوژه‌شان را ندارند. بعد فکر می‌کنند از راه‌های دیگر باید مخاطب را اقناع کنند. و تحلیل‌های خیلی پیش پا افتاده و گل‌درشت استفاده می‌کنند.

من مستند «گاو خشمگین» را که با هزینه‌ی خودم و ایده‌ی خودم ساختم. در حرف‌های جنبش وال‌استریت درآمد که آمریکا هر وقت می‌خواهد از بحران مالی خلاص شود، یک جنگ راه می‌اندازد. اول به‌دنبال صحت و سقم آن رفتم. از جنگ افغانستان تا جنگ جهانی اول رفتیم و دیدم که دقیقاً این حرف درست است. در آن کار اصلاً تحلیل نشده بود و کاملاً خبری بود. بعضی‌ها وقتی می‌دیدند عصبانی می‌شدند، و آخر تقابلشان این بود که می‌گفتند مگر جمهوری اسلامی از این کارها نکرده؟… و من متوجه شدم که همین خط درست است. و بعد از آن بود که مجموعه‌ی “رمز و راز ملکه” را ساختم با همین تکنیک.

توی این کار باید ایمان و باور قلبی باید وجود داشته باشد اگر موضوعی را نمیدانم باید برام دنبالش و به پاسخ برسم.

خب این خیلی نکته‌ی مهمی است که این فیلم‌ساز وقتی جرأت می‌کند به سمت “گزارش محض” و مستندنگاری صرف برود که قبل از آن ایمان دارد که موضوع درست است. یعنی مثلاً اگر راجع به اعدام‌های سال ۶۷ می‌خواهد حرف بزند، از قبل می‌داند که این سوژه سندها و دلایل درست خودش را دارد و بعد می‌رود و آن‌ها را در می‌آورد.

نقویان: در مورد اعدام‌ها ما چه می‌دانیم؟ “امام دستور داد و آن‌ها را کشتند”. من به امام ایمان دارم که کار درستی کرده. قبول دارم که امام هر کاری کرده درست است. اگر برای من شبهه باشد که چرا امام این کار را کرده، پایه را بر این می‌گذارم که بروم به جواب درستی کار امام برسم.

در واقع ایمان و عقیده‌ی شما فرم فیلم‌سازیت را تعیین کرده یا به آن شکل داده است. ببین دغدغه‌ی ما این بود که ببینیم ما به عنوان مسلمان شیعه‌ای که در مذهبمان هیچ چیز به اندازه‌ی عقل شأنیت ندارد، وقتی می‌خواهیم وارد فاز فیلم‌سازی بشویم، چه‌قدر می‌توانیم از ابزارها و تکنیک‌های هنری استفاده کنیم تا عاطفه‌ی مخاطب را درگیر کنیم؟ البته که در کار هنری چاره‌ای از تحریک عواطف هم نیست. شما در کارهایت از موسیقی استفاده می‌کنی یا صدای ناصر طهماسب در این کارها قطعاً خاصیت عاطفی ایجاد می‌کند. اما موضوع این است که شما وزن اثر هنری خود را روی کدام سوار کنی؟ به عاطفه تکیه کنی یا تشخیص عقلانی؟

نقویان: قطعاً پایه باید بر تشخیص عقلانی باشد، ما از عاطفه در فیلم‌سازی باید استفاده کنیم، ولی سوء استفاده نه. مثلاً اگر در فیلمی جز واقعیتی که در فیلم وجود دارد، بخواهیم موزیک را تشدید کنیم، می‌شود سوء استفاده .در واقع آن موزیک باید کمک کند به بیان واقعیت. اگر با موزیک کاری کنیم که واقعیت را چیز دیگری نشان بدهیم، می‌شود سوء استفاده. پایه‌ی فیلم‌سازی را ما باید روی “تبیین” بگذاریم که نهایتاً به قوه‌ی تشخیص مخاطب ختم بشود. البته من کار عجیبی نمی‌کنم، این شیوه در بسیاری از رسانه‌های دنیا مرسوم است. بعضی‌ها هم نقد می‌کنند که در فیلمت همه‌اش راوی دارد حرف می‌زند؛ خب بزند. حالا اگر خسته‌کننده است، یا اطلاعات اشتباه است بحث دیگری است، اما مبدع این مدل من که نیستم. همه‌جا وجود دارد.

تا حالا پیش آمده که یک واقعیتی را که خیلی قابل دفاع نیست، بر اساس مصالح سفارش‌دهنده‌ات یا حتی عقیده‌ی خودت طوری بگویی که توجیه بشود؟

نقویان: من چون در این دو سه ساله مجموعه زیاد کار کردم از جمله “در برابر طوفان” و “خارج از دید” و حالا هم که دارم “در برابر طوفان ۲” را کار می‌کنم، حجم کارم خیلی زیاد بود. هدف کلی کار من این نبوده که یک چیز غیر واقعی را تبدیل به واقعیت کنم، ولی ممکن است بعضی جاها و در بعضی سکانس‌ها من یک تصویری را استفاده کرده باشم که مربوط به آن موقعیت نبوده باشد، ولی یک جوری استفاده شده که انگار آن موقع بوده، ولی اصل موضوعی که استفاده کردم، کاملاً واقعیت بوده. نمی‌دانم که در دنیای امروز آیا فیلم‌ساز باید حتماً مقید به تصاویر واقعی باشد، یا می‌تواند تصویرنمایی کند؟ بعضاً من در کارهایم تصویرنمایی می‌کنم.

در راستای همین سبکی که شما کار می‌کنید، و حالا اصطلاحاً می‌گوییم “گزارش محض”، باز هم متهم می‌شوی به این‌که این یک روایتِ حکومتی است. یعنی به نظر می‌رسد که نمی‌شود به آن معنی واقعی گزارش محض رسید که انگار فیلم‌ساز از میانه برداشته می‌شود و عین واقعیت همان‌طور که هست، گزارش داده شود. لااقل به چشم مخاطب.

نقویان: به نظرم این ترسی است که به فیلم‌ساز می‌دهند. پس “گزارش محض” اگر این نیست، چه می‌تواند باشد؟! ما می‌توانیم اصل واقعیت را بر پایه‌ی خط انقلاب پیش ببریم. این که حکومتی است یا نه، برای من ترسی ندارد.

منظورت از خط انقلاب چیست؟ انگار که یک شخصی است که تو داری خودت را با او تطبیق می‌دهی.

نقویان: می‌تواند در یک برهه‌ای امام خمینی و بعد حضرت آقا بوده باشد. چون هم یک جور آگاهی اجتماعی در این افراد وجود دارد، ولی فراتر از همه‌ی این‌ها مفهوم و مبانی انقلاب است. منظور من از “خط انقلاب” همین مبانی است. و الاّ ببینید کسی که می‌گوید روایت حکومتی، باید ازش بپرسیم حکومت کی و چی است؟ تعریفش از حکومت چیست؟ و مگر خودت چه هستی؟ طاغوتی هستی؟

از خودش که بپرسی می‌گوید مستقلم.

نقویان: خب من که یک تار موی امام خمینی را به او نمی‌فروشم که بخواهم مثلاً این شخص را معیار قرار بدم و امام را کنار بگذارم. یا حتی خود من مگر که هستم؟ من اطلاعاتی که کسب کردم را بر مبنای انقلاب در دل فیلم تعریف و روایت می‌کنم. و به نظرم این برای مردم جذاب است. و الاّ که مشکل تکنیکی دارم در کارهایم و پیشرفت فنی زیادی نداشتم در این سال‌ها و شاید روایت‌ها یک‌دست شده باشد. ولی به‌خاطر موضوعاتی که روایت‌گر انقلاب هست، مورد توجه مردم قرار گرفته.

حالا توی این مدت که کار کردی آیا در فرم فیلم‌سازیت به چیز جدیدی نرسیدی؟ که در کارهای بعدی تجربه‌های جدیدی به‌وجود بیاوری؟

نقویان: چرا؛ حالا یک مقدار شکسته‌نفسی کردم (می‌خندد) ایده‌های مختلفی در سرم هست. مثلاً دوست دارم فیلم تاریخی بسازم و راوی باشد و تماماً از تصاویر امروزی را در فیلم نشان بدهم. فرم‌های مختلفی در ذهنم هست، ولی چیزی که احساس کردم الآن باید خیلی به‌صورت ماشینی اجرا کنم، کارهای «تبیینی» هست. موضوعات بسیار زیادی هست، حتی درباره‌ی همین سوژه‌هایی که قبلاً کار کردم. پارسال «در برابر طوفان» سیر تاریخی پهلوی را گفتیم و حالا «در برابر طوفان ۲» به‌صورت موضوعی تاریخ پهلوی را بررسی می‌کنیم. این‌قدر موضوعات هست که به نظرم اول باید برای مخاطب کل قضیه را یک بار تعریف کرد و یک مرور کلی ایجاد کرد. مثلاً درباره‌ی دولت‌های جمهوری اسلامی هنوز کاری نشده است؛ فقط در حد یک مرور کلی. باید یک بار تاریخ را خطی برای مخاطب روایت کنیم. خوب است مدیران فرهنگی به این توجه کنند که اگر فکر می‌کنند مثلاً درباره‌ی جنگ یک اتفاق افتخارآمیز داریم، مثل کربلای ۵، می‌خواهند یک کار میلیاردی بسازند. این خیلی برای مخاطب از نظر استراتژی سوژه‌یابی درست نیست. به نظر من باید یک بار ابتدا تا انتهای جنگ را ساخت… خودم همه‌اش فکر می‌کنم تاریخ سیاسی و اجتماعی جنگ را سمتش نرفته‌ایم. اگر هم روایتی بوده، در مورد عملیات‌ها بوده که این هم باز به‌صورت ابتدا تا انتها نبوده.

اتفاقاً یک بار بی‌بی‌سی یا من‌وتو گزارشی کار کرده بود در مورد صنعت تبلیغات و هنر در جنگ که خب اصلاً ما به آن توجه نکرده بودیم، و یک‌باره آچمز می‌کرد ما را. و بعد هم با یک نتیجه‌گیری ناجوانمردانه تمام کرده بود.

نقویان: الآن شنیدم من‌وتو دارد یک مجموعه درباره‌ی جنگ می‌سازد.

خب حالا فکر کردی برای این‌که روایت و گزارش ناب‌تر و محض‌تر بشود، فکر نکردی که راوی را حذف کنی و تا جایی که ممکنه بروی به سمتی که خود تصویر قصه‌گویی کند؟ اصلاً شدنی هست این کار؟

نقویان: بله؛ شدنی هست، ولی فکر کنم در ایران، نه! چون ما شات‌لیست درستی در آرشیوها نداریم. مگر این‌که من کل عمرم را بگذارم خودم آرشیو را بسازم اول و زیر و رو کنم. منتها آیا این روایتی که الآن می‌کنیم، هیچ سندیتی ندارد؟ کاملاً سندیت دارد و خیلی نادر پیش آمده که در کارهای من سوتی تاریخی گرفته بشود. در «خارج از دید ۲» به چهل – پنجاه کیس اشاره کرده‌ایم که اگر کمترین خلاف تاریخی داشته باشد، می‌روند و شکایت حقوقی می‌کنند. ما در یک زیرنویس اشتباهاً رایانه‌ای را نوشتیم یارانه‌ای، همه‌جا برای ما دست گرفتند.

عین عقاب وایستاده‌اند که مبادا دست از پا خطا کنی!

نقویان: بله؛ برای همین بر پایه‌ی حقیقت و واقعیت هست که روایت می‌شود؛ حالا بگویند روایت حکومتی! منتها منظر روایت تفاوت می‌کند. تاریخ تمدن غرب بر حسب پیشرفت ابزار روایت می کند، اما اگر ما بخواهیم تاریخ بشر را بنویسیم، بر پایه‌ی آمد و رفت پیامبران و امامان می‌نویسیم.

من فشرده‌ی «در برابر طوفان» را با نام «ارثیه‌ی پدری» در حوزه‌ی هنری دیدم و بعد نقدهایی شنیدم که می‌گفتند خب این‌که فقط عیب‌های حکومت پهلوی را گفته و به عبارتی می‌گفتند این یک روایت یک‌سویه است. به این فکر نکردی که بالآخره از محاسن آن‌ها هم چیزی اضافه کنی تا به نوعی توازن در روایت برسی؟

نقویان: ارثیه‌ی پدری خلاصه‌شده‌ی در برابر طوفان بود. ما الآن که در برابر طوفان ۲ را می‌سازیم، این را در روایتمان ایجاد کرده‌ایم. مثلاً در یک قسمت، تا دقیقه‌ی ۲۵ درباره‌ی ارتش توضیح می‌دهیم و طوری شده که می‌تواند تداعی کند که شاه چه‌قدر خوب عمل کرده! این در دل ساخت فیلم برایم ایجاد شد که مثلاً در برابر طوفان ۱ ما فردی را نمایش می‌دهیم که اصلاً قدرتی ندارد، اما بعد از ۲۸ مرداد و سرکوب آذربایجان و… یواش‌یواش جسور می‌شود و حتی محبوب مردم است، ولی بعد تبدیل به دیکتاتور می‌شود. در ارثیه‌ی پدری خیلی روایت در مورد شخص محمدرضا است و دیگر از فضای خدمات و کارهای حکومت – که در برابر طوفان داشت – فاصله گرفته بود. به نظر خودم ارثیه‌ی پدری اشکال دیگری دارد؛ این‌که تا فرار شاه با او همراه است و بعد از آن به وقایع انقلاب می‌پردازد و او را رها می‌کند. دوست دارم یک موقعی بتوانم تدوین بخش پایانی را اصلاح کنم. غیر از این برای خودم تجربه شد اصلاً نباید مجموعه را در یک قسمت جمع کنیم.

آیا برنامه‌ ات همین است که با همین روال پیش بروی؟ خیال ورود به کار داستانی نداری؟

نقویان: ببین علی‌رغم این‌که به من می‌گویند رانتی یا حکومتی و… من خیلی مستقل جلو رفتم. در «گاو خشمگین» یا «رمز و راز ملکه» من اصلاً سفارش از جایی نداشتم و با هزینه‌ی خودم و اصلاً برای پول درآوردن کار کردم. بعد از در برابر طوفان بود که توجه‌ها جلب شد و گفتند عجب آرشیو خوبی دارد. در حالی که من فقط از آرشیو صداوسیما و سرچ‌های اینترنتی استفاده کردم. مثل همه‌ی آدم‌ها نامه گرفتم و رفتم سراغ آرشیو و هیچ‌چیز محرمانه یا ویژه‌ای در اختیار نداشتم. یک کامپیوتر ضعیف داده بودند که خیلی اذیت کرد تا شات‌لیست‌ها را ببینم. می توانستم با یک سرچ کوچک پلان های مورد نیازم را پیدا می کردم. ولی چون می‌خواستم یک پلان متفاوت از سوژه پیدا کنم، کار نیم‌ساعته یک نصفه‌روز طول می‌کشید. من خیلی دوست دارم که بشنوم یکی دارد در مورد پهلوی فیلم می‌سازد و من دیگر دغدغه‌اش را نداشته باشم. ما قرار است یک کار چهل قمستی بسازیم که بعد از در برابر طوفان به وقایع بعد از انقلاب بپردازیم.

همین الآن حاضرم قراردادم را به کس دیگری واگذار کنم که بیاید و این را انجام بدهد… وقتی می‌بینم این فضا خالی است، همه‌ی دغدغه‌های شخصیم را وامی‌گذارم و این را انجام می‌دهم. می‌توانستم به جای این‌ها سالی یکی دو کار ۶۰ دقیقه‌ای خیلی هنری بسازم و خودم را راحت کنم.

تا موقعی که این فضا خالی باشد، مجبورم که ادامه بدهم.