کارگردان فیلم کوتاه "راننده":

مرزی میان مسائل دینی و اجتماعی وجود ندارد

"در حقیقت مطابق شناختی که ما از دین داریم، دین یک مقوله کاملا در هم تنیده با اجتماع است. از این جهت من چندان کار خاصی نکردم.

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از روزنامه صبا، سید سجاد قافله باشی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی مکانیک به اتمام رسانده است. او با حضور در دوره‌های تخصصی کارگردانی بهروز افخمی، کارگاه فیلمنامه منصور براهیمی، کارگاه کارگردانی مجید شیخ انصاری، کارگاه زیبایی‌شناسی سینمای نادر طالب‌زاده و کارگاه کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا کسب تجربه کرده است. از فیلم‌های کوتاه این نویسنده و کارگردان می‌توان به «راننده»، « Fair Play»، «کلیه» و کارگردانی نماهنگ «مادران گمنام» که برنده فانوس پنجمین جشنواره مردمی عمار شده است اشاره کرد. درباه فیلم کوتاه «راننده» با سید سجاد قافله باشی هم‌کلام شدیم.

چه انگیزه‌ای شما را به ساخت فیلم «راننده» ترغیب کرد و چطور به طرح فیلمنامه رسیدید؟

بعد از آن که ایده این فیلم با داشته‌هایی که در ذهنم داشتم شکل گرفت به‌نظرم آمد که بسیار جای کار دارد و این که احساس کردم می‌توانم با ساختش مخاطب را غافلگیر کنم و او را با رضایت از دیدن فیلم بدرقه کنم. سپس ایده را با دوستانم به اشتراک گذاشتم و پس از گرفتن مشورت‌های لازم طی چند بار تلاش موفق شدم که به فیلمنامه فعلی برسم و ساخت آن را آغاز کنم.

در فیلم هماهنگی فُرم و محتوا چگونه تناسب پیدا کرده اند؟

من در ساخت فیلم سعی کردم فرم، ابزاری باشد در خدمت بهتر دیده شدن داستان و از طرف دیگر تلاش کردم که محتوا در درون داستان جای داشته باشد. به شخصه معتقدم که فرم تا زمانی ارزشمند است که مانعی برای درک داستان نباشد و تا جایی که این اتفاق رخ ندهد می‌تواند به ارزش فیلم نیز اضافه کند.

شخصیت‌پردازی در فیلم «راننده» بر چه اساس و معیاری شکل گرفت؟

کوششم بر این بوده است که تا حدودی از آن‌چه در محیط پیرامونم نسبت به شخصیت‌های مشابه شخصیت‌های فیلم دیده بودم استفاده کنم. همچنین بر این باور بودم که تا جایی که ممکن است خودم را جای این آدم‌ها بگذارم. ببینم آن‌ها چگونه به مسائل نگاه می‌کنند و چگونه نسبت به موضوعات مختلف واکنش نشان می‌دهند.

دراین فیلم آن‌چه بیشتر از سایر موارد فیلم مورد توجه قرار گرفته است، چیست؟

شاید خیلی‌ها که فیلم را ببینند احساس کنند که موضوع فیلم نوع نگاه مردم به روحانیت است. اما خودم فکر می‌کنم فیلم بیشتر درباره اخلاق، قضاوت، حسن خلق و جوانمردی است. به گمانم موضع نگرش مردم به روحانیت در لایه بیرونی فیلم مطرح می‌شود اما در لایه عمیق‌تری این موضوعات که در دل فیلم جای دارند.

خط سیر روایت تا چه حد می‌تواند موفق به تفهیم منظور و مفهوم طرح موضوع فیلم به تماشاگر شود؟

مطابق بازخوردهایی که از تماشاگران مختلف فیلم گرفتم، اکثر تماشاگران تا انتها با فیلم همراه شدند و در نهایت هم در انتهای فیلم غافلگیر شدند. البته باید بگویم که این به‌نظرم اهمیت سیر روایت را می‌رساند.

تصور می‌کنید پرداخت‌هایی این چنین از سوی فیلمسازان می‌تواند تصورات غلط را به نگاهی مثبت مبدل کند؟

به‌طور حتم فیلمسازان بخشی از پازلی هستند که به مردم ذهنیت می‌بخشند. بخش‌های دیگر هم باید کارشان را درست انجام دهند. اما فکر می‌کنم بالاخره هرکس باید به وظیفه‌اش عمل کند. من به‌عنوان فیلمساز احساس کردم که به سهم خودم هر چند کوچک جامع عمل پوشانده‌ام. اما می‌دانم از این پس نیز می‌توانم محصول اثربخشی دیگر تولید کنم.

آیا ساخت این فیلم در خدمت بیان قصه است و یا صرف قصد آگاهی سازی برای تماشاگر دارد؟

به گمانم باید با این باور رو‌به‌رو بود که در سینمای داستانی اگر فیلمساز نتواند تماشاگر را به‌وسیله قصه با خودش همراه کند، تماشاگر چندان توجهی به پیام موردنظر نمی‌کند. در اصل پیام‌ها در صورتی قابل انتقال هستند که با تماشاگر مستقیم رو در رو نشوند و این تنها در صورتی امکان‌پذیر است که در دل قصه جای داشته باشند.

با چه تمهیدی مرز بین مقوله دینی و اجتماعی را شکل بخشیدید؟

باید بگویم مرزی میان مسائل دینی و اجتماعی وجود ندارد. در حقیقت مطابق شناختی که ما از دین داریم، دین یک مقوله کاملا در هم تنیده با اجتماع است. از این جهت من چندان کار خاصی نکردم. بلکه سعی کردم برخلاف آن‌چه متاسفانه راجع‌به این موضوعات رایج است این دو مساله در هم تنیده را از هم جدا نکنم.