محسن اردستانی رستمی: اگر دغدغه باشد، با بی‌پولی هم کار می‌سازیم

کارگردان «نخلهای بی سر» گفت: برای کارکردن یک بهانه کافی است و برای کارنکردن هزار‌ و یک بهانه وجود دارد. اگر دغدغه

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار»، به نقل از شهرآرا، محسن اردستانی رستمی، کارگردان و مستند ساز جوان، در گفتگویی نظرات خود را پیرامون سینمای مقاومت و کمبودهای این حوزه بیان کرده است که در ادامه می خوانید.

فکر می‌کنید چرا در این سال‌ها کار کمتری برای مقاومت انجام شده  و سینمایی قوی دراین‌باره نداریم؟

به نظر من، ما در فضای مستند هم خیلی کار نکردیم. «مرکز گسترش سینمای مستند تجربی» که وظیفه اصلی‌اش تولید مستند است، در این بخش کم‌کاری می‌کند. از سال٩٢ که جنگ سوریه آغاز شده است، ببینید چه تعداد کار در حوزه مقاومت ساخته‌اند.

این دوستان درباره پیامک رئیس‌جمهور حاضرند کار بسازند، اما در حوزه مقاومت ورود نمی‌کنند؛ یعنی فضای دولتی ندارند. همین‌طور کسانی که کار ساخته‌اند هم چندان میزان تولید بالایی نداشتند، به‌ویژه در کشور سوریه که تولیدات ما بسیار کمتر شده است.

در کل جبهه مقاومت، ما نسبت به کارهای سینمایی بسیار قوی‌تر بودیم. در گذشته ما حداقل در زمانی معین هر هفته شهید آوینی را پخش می‌کردیم؛ اما واقعا امروز چقدر کار کردیم؟ در پخش سینمایی هم کار کمی‌ سخت‌تر است.

خود من امسال در جشنواره عمار سه آرزو کردم که یکی از آن‌ها همین ساخت سینمایی است که در این راه هر چند به فضای دولتی امیدی نداریم، اما امیدواریم بچه‌های جبهه انقلاب کمک کنند. آقای حاتمی‌کیا می‌گفت من از جنگ به سینما آمدم، احساس می‌کنم آن‌هایی که خود به جنگ سوریه رفته‌اند، بهتر است وارد فضای داستانی شوند.

از چه وقت گروه متحد فیلم‌سازی را تشکیل دادید؟

در فتنه ٨٨ بسیاری از بچه‌های حزب‌اللهی همدیگر را شناختند و دور هم جمع شدند و کارهای خوبی را شروع کردند. در فضای جنگ سوریه و عراق همین اتفاق مجددا شکل گرفت؛ یعنی جبهه مقاومت افراد زیادی را به‌سمت خود کشاند و می‌توان گفت بحران فضای رویش جوانان انقلابی و حزب‌اللهی است که البته ریزش هم طبیعتا وجود دارد.

آدم‌هایی که در این فضاها کار می‌سازند، آدم‌هایی هستند که دودوتا چهارتایشان را کرده‌اند و احتمال دارد جانشان را از دست بدهند. این آدم‌ها هم قابلیت حاتمی‌کیاشدن و هم قابلیت مخملباف‌شدن را دارند. پس می‌توانند هم آدم‌هایی خیلی قوی برای انقلاب باشند و هم آدم‌های خیلی مضر؛ ولی این را می‌خواهم بگویم که ما واقعا در این راه سختی کشیدیم که بهتر است کمتر دراین‌باره حرف بزنم.

فکر می‌کنید چه‌تعداد استعداد و نیروی انسانی آماده در حوزه مقاومت وجود دارد که این‌روزها بی‌استفاده مانده‌اند؟

بستری برای هدایت مستندسازان جوان به‌سمت نیازهای جامعه به شکل درست و حقیقی وجود ندارد. مثلا من می‌دانم یکی از آرزوهای بزرگ بچه‌های مدافع حرم، آزادسازی نبل و الزهرا بود. بنده دو ماه پیش در حلب بودم. از حلب تا این منطقه سی کیلومتر بیشتر نیست؛ اما در متر به متر آن مسیر، خون ریخته شده است که این نشان‌دهنده مقاومت و ایثار مردم است. الان هم یکی از آرزوهای مدافعان حرم، آزادسازی فوعه و کفریاست؛ اما هم‌اکنون چقدر کار خبری صورت می‌گیرد؟ وقتی نبل و الزهرا آزاد می‌شود، همه می‌گویند چه بود و کجا بود که حالا دارند آن‌قدر بزرگش می‌کنند. چرا؟ چون پیوست رسانه‌ای درستی وجود ندارد. شاید یکی از مشکلات من و امثال من این است که دغدغه نداریم، دغدغه‌هایمان کم است که حوزه فعالیت‌هایمان هم کم شده است.

برای کارکردن یک بهانه کافی است و برای کارنکردن هزار‌ و یک بهانه وجود دارد. اگر دغدغه باشد، با بی‌پولی هم کار می‌سازیم. اگر دغدغه باشد، بقیه چیزها خودی می‌شود؛ یعنی دنبال سوژه می‌روید و یاد می‌گیرید. منتها مشکل امثال من و خودم این است که دغدغه‌ام کم است!