محافل رسانه‌ای خاص علیه چهره‌های جدید مستندسازی سیاسی دستگاه تخریب راه انداخته‌اند

فرمان حمله به مستندسازان جوان

در یکی دو سال اخیر، جوان‌های تازه‌نفسی به حوزه مستندسازی سیاسی ورود جدی کردند که از میان برگه‌های تاریخ معاصر، مستندهایی را رو می‌کنند که حتی بین سیاسیون جنجال به‌پا می‌کند.

به گزارش «عمار فیلم» به نقل از روزنامه فرهیختگان، هر چقدر هم از سیاست پرهیز داشته باشید باز هم در جمع‌هایی قرار می‌گیرید که علاقه عجیبی دارند به «حرف سیاسی زدن» و حالا اینکه چقدر این نقل‌ها معتبرند خودش جای بحث دارد. قطعا در چنین فضای سیاسی‌پسندی، فرم مستندهای سیاسی موردپسند و بحث قرار می‌گیرند. در یکی دو سال اخیر، جوان‌های تازه‌نفسی به حوزه مستندسازی سیاسی ورود جدی کردند که از میان برگه‌های تاریخ معاصر، مستندهایی را رو می‌کنند که حتی بین سیاسیون جنجال به‌پا می‌کند. مستندهای سیاسی وارد حوزه‌هایی می‌شوند که مردم دوست دارند در موردش بیشتر بدانند و البته که برخی از اهل سیاست، نسبت به بروز آن پرهیز دارند. شاید به خاطر همین پرهیز است که وقتی مستندی سیاسی نمایش داده می‌شود، باز هم در مورد خود مستند حرف نمی‌زنند و شروع به تهدید و توهین سازندگان مستند می‌کنند. همان اتفاقاتی که طی یکی دو هفته اخیر با عوامل مستند «راه طی شده» صورت گرفت و حتی از قبل‌تر از نمایش و انتشار مستند مورد حملات توئیتری یکی از سیاسیون قرار گرفت. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوهایی است با سه فیلمساز جوانی که مستندهای سیاسی‌شان، با مواجهه و آتش سنگین اهل سیاست روبه‌رو شده‌اند. متن اظهارات آقایان علی صدری‌نیا کارگردان مستند «قائم‌ مقام»، علی ملاقلی‌پور کارگردان مستند «راه طی شده» و محمدرضا امامقلی کارگردان مستند «آقای نخست‌وزیر» را در ادامه می‌خوانید.
 
علی ملاقلی‌پور، کارگردان «راه طی شده»:

لیبرال‌منش‌ها، رعایت انصاف نمی‌کنند

هنوز خیلی از سیاسیون، مستند «راه طی شده» را ندیده‌اند و اکران‌های این مستند به تازگی در فضای دانشگاهی شروع شده است؛ این مستند قرار بود در مورد مباحثی صحبت کند مثل اینکه چگونه از دل کتاب «راه طی شده» و جریان فکری مهدی بازرگان، التقاط به وجود می‌آید و اینکه چگونه التقاط فکری سازمان مجاهدین خلق در بخش‌هایی از این کتاب پایه می‌گیرد. از همان روزهای ابتدایی انتشار خبر تولید «راه طی شده»، دو دسته مواجهه با این مستند را شاهد بودیم که البته این روزها یک دسته سومی هم در حال به وجود آمدن است. یک دسته مواجهه خیلی احساسی و سطحی است که حتی بعضی از افراد مثل دکتر محمدنوید بازرگان، فرزند مهندس بازرگان در آمریکا که حتی مستند را ندیده‌اند، دست به انتقاد از این اثر می‌زنند که این موضوع خیلی عجیب است و صرفا براساس شنیده‌ها و نامه‌ای که برای او نوشته بودند و با مقداری صدا و تصاویر پراکنده که به دست‌شان رسیده، حاضر شده‌اند فیلم را نقدکنند.

کل فیلم چرایی و چگونگی دلایل تاثیرپذیری سازمان مجاهدین خلق از روش مهندس بازرگان را بررسی و استدلال می‌کند. این هم از زبان خود اعضای نهضت آزادی، صورت می‌گیرد. لزوما این‌طور نیست که مخالفان در مستند باشند و درباره این موضوع حرف بزنند. یک منتقد در کل مستند وجود دارد که آن هم راوی است و خود بنده هستم که اگر انتقادی هم می‌کنم در حضور خود مصاحبه‌شونده‌هاست.

یک جریان دیگر مخالف مستند است که تفکر لیبرالی دارد و مهندس مهدی بازرگان را الگوی مناسبی برای گسترش این نوع تفکر در ایران می‌داند، آنها هم با رویکرد بایکوت کردن مستند، دست به انتقادهای شدید و حتی با کلمات نامناسبی مثل تحریف تاریخ و کلماتی که صفر و صدی است مقابل مستند «راه طی شده» ایستادند. در این نگاه، هیچ تحلیلی از خود مستند وجود ندارد. البته این جریانی که می‌گویم بخشی از جریان کارگزاران هستند که نمی‌شود به آنها اصلاح‌طلب‌ گفت؛ چون بخشی از اصلاح‌طلب‌ها هنوز فیلم را ندیده‌اند و اظهارنظر نکرده‌اند و وقتی فیلم را ببینند احتمالا آنها هم از بخش‌هایی از فیلم خوش‌شان می‌آید و آن را درست می‌دانند.
دسته سومی هم که عرض کردم جریان میانه‌رو یا جریانی است که بین اصولگرایی و اصلاح‌طلبی است. این دسته از مخاطبان، خیلی فیلم را دوست دارند شاید هم بیشتر از دو جریان سیاسی کشور، از فیلم خوشش آمده باشد. به‌عنوان مثال آقای مجتبی مطهری که خودشان هم جزء کسانی بود که در مستند حضور داشت، بعد از تماشای مستند گفت به نظرم فیلم خیلی خوبی است و جایش در فرهنگ سیاسی ما خالی بوده است و زوایای پنهان نهضت آزادی را مشخص کرده و اگر نقدی هم داشته کاملا با انصاف بوده است. خانواده آقای مطهری و فرزندانش جزء جریان‌های میانه‌رو به حساب می‌آیند. گاهی اوقات حرف‌هایشان به مذاق اصلاح‌طلبان خوش می‌آید و گاهی اوقات به مذاق اصولگرایان. به غیر از ایشان ناطق نوری هم که فیلم را دید، کار را دوست داشت و سه بار پشت سر هم گفت کار خیلی خوبی است و اینکه مستند شرط انصاف را رعایت کرده است.

با اظهارنظرهای جریان‌های میانه‌رو در روزهای آتی، می‌توان گفت این جریان‌های لیبرال‌منش که از مهندس بازرگان یک قدیس ساخته‌اند و قائل به نقد مهندس بازرگان نیستند، در نقطه ضعف قرار می‌گیرند و نظرات‌شان کمرنگ می‌شود. این جریان لیبرال‌منش فکر می‌کنند این نظراتی که همیشه از زاویه عموم می‌دهند را بقیه هم قبول دارند، اما آن‌طور که خواهیم دید بخش زیادی از بدنه اصولگرایی و جریان‌های میانه‌رو و حتی بخش زیادی از اصلاح‌طلبان از فیلم خوش‌شان خواهد آمد، کمااینکه همین‌طور هم شده و اظهارنظر‌ها متفاوت است. باعث تاسف است که در نقدهایش حتی به این مساله هم توجه نمی‌کنند که در بخش‌هایی از مستند از خدمات اجرایی مهندس بازرگان تجلیل شده است و حتی آنقدر شرط انصاف نمی‌کنند که بگویند آنجاهایی که شما تجلیل کردید، نقاطی بوده که ما دوست داشتیم. به‌رغم اینکه که حالت آزاداندیشی به خودشان می‌گیرند، ولی قائل به نقد نیستند و نکاتی که ما از مهندس بازرگان تعریف کردیم را هم نمی‌گویند؛ یعنی در حالت گارد صددرصد هستند و به دنبال این هستند که فیلم کمتر دیده شود. اینها اشتباه می‌کنند چون در این شرایط مردم بیشتر کنجکاو می‌شوند و بیشتر خواهان آن خواهند بود کما اینکه این فیلم از پس فردا در فضای VOD قابل تماشا است و مردم می‌بینند و نظرات‌شان را در صفحه‌های مجازی انتقال خواهند داد.

آن چیزی که بدیهی است و خود نهضت آزادی هم نمی‌تواند انکار کند و حتی سه نفر از اعضای رده بالای قدیمی نهضت آزادی هم در فیلم به آن اشاره کرده‌اند، این است که سازمان مجاهدین خلق به‌عنوان یک جریان التقاطی و تروریستی‌ترین سازمان تاریخی ایران از دل نهضت آزادی بیرون آمده است و این موضوع در مصاحبه محمدمهدی جعفری، مصاحبه مرحوم محمد بسته‌نگار، داماد آیت‌الله طالقانی که از اعضای اولیه نهضت آزادی بودند و همچنین در مصاحبه محمد توسلی مشهود است.

حالا مقداری تشکیک ایجاد کردند و می‌گویند ما بعد از انقلاب با مسعود رجوی فاصله داشتیم و این را هم در خود فیلم توضیح دادیم که این ارتباطات وجود داشت. کما اینکه در مصاحبه‌هایی که خارج از فیلم هم هست، آقای ابراهیم یزدی و آقای توسلی گفتند که کمی قبل از خرداد ۶۰ که سازمان مجاهدین خلق دست به جنگ شهری و ترور بزند؛ مسعود رجوی و موسی خیابانی پیش آنها رفته بودند و همانجا گفته بودند که سازمان مجاهدین به‌زودی با جمهوری اسلامی درگیر خواهد شد و جنگ شهری راه می‌اندازیم. این خاطره را ابراهیم یزدی در فیلم مستند «آقای دادستان» هم نقل کرده است که من برگشتم به آنها گفتم زور شما نمی‌رسد و له می‌شوید. طبق همین خاطره واقعا جای سوال است که چه طور می‌شود که اعضای سازمان مجاهدین خلق، درخصوص امنیتی‌ترین و مهم‌ترین مساله‌شان که همان درگیری با جمهوری اسلامی است، با اعضای نهضت آزادی مشورت می‌کنند؟ چقدر اینها به هم محرم هستند که این مشورت را با هم می‌کنند و مساله بعدی اینکه ابراهیم یزدی آنجا می‌گوید که من فقط گفتم که زورتان نمی‌رسد؛ یعنی بحث نفی کردن کار اینها در جریان نبوده است یا بحث اینکه بگوید که شما اشتباه می‌کنید هم مطرح نبوده است؛ بحث این بوده که زورتان نمی‌ر‌سد. یعنی اگر زورشان می‌رسید، نهضت آزادی تشویق‌شان هم می‌کرده؟

سال‌های ۶۰، ۶۱ و ۶۲ که اوج ترورهای سازمان تروریستی منافقین بود. این سازمان ۱۷هزار نفر را به گفته خودش، ترور کرده است. از افراد خیابان، از طرفداران خط امام و بچه‌های جبهه و جنگ که از جبهه برمی‌گشتند، حتی مغازه‌‌داری که عکس امام را زده بود تا حزب جمهوری تا نماینده‌های مجلس از طیف‌های مختلفی که با این سازمان مخالفت می‌کردند، دست به ترور آنها می‌زدند. یعنی هر کسی که با سازمان مجاهدین مخالفت کرد، منافقین دست به ترورشان زدند. حتی درون سازمان مجاهدین هم هر کسی دست به انتقاد از سیستم مسعود رجوی زد، محکوم به ترور و حذف شدن بود. سوالی که اینجا از نهضت آزادی مطرح می‌شود، اینکه می‌گوید ما فاصله‌گذاری کردیم و از سازمان مجاهدین خلق برائت کردیم. شما چطور برائت کردید؟ که هیچ وقت سند علنی از آن وجود ندارد؟ مساله بعدی چگونه می‌شود از این ۱۷هزار نفر، حتی یک نفر از اعضای نهضت آزادی را هم ترور نکردند؟ این سوالی است که دیروز در مناظره از معتمدی‌مهر، نماینده حزب منحله نهضت آزادی، در دانشگاه صنعتی شریف مطرح شد و پاسخی هم به آن داده نشد چون جوابش در این واقعیت است که رابطه نهضت آزادی و مهندس بازرگان با سازمان مجاهدین خلق همان رابطه پدر و فرزندی است و این پدر تا آنجایی که می‌توانست از فرزندش حمایت کرد.

امامقلی، کارگردان «آقای نخست‌وزیر»:

انتقاد با طعم دعوای لفظی در یک روزنامه

وقتی مباحث سیاسی برای ساخت یک مستند انتخاب می‌شوند، معمولا طیف‌ها، گروه‌ها و جناح‌های مختلف سیاسی و طبعا افراد دنبال جایگاه خودشان در آن مستند می‌گردند تا طرح بحث و موقعیت خودشان را پیدا کنند. بخشی از این جناح‌ها و طیف‌ها که خودشان را پیدا نمی‌کنند و هویت از دست رفته خودشان را نمی‌توانند احیا کنند یا به هر شکل ممکنی نمی‌توانند با آن روایت ارتباط بگیرند، منتقد آن روایت و حتی راوی خواهند شد. غیر از متن رسانه‌ای که منتشر می‌کنند و نظرشان را می‌گویند به خود راوی هم اعتراض می‌کنند و برچسب می‌زنند.
با مستند «آقای نخست‌وزیر»، طیف‌های مختلفی چالش داشتند چه از طیف اسلام‌گرای دوره آیت‌الله کاشانی که به ایشان علاقه‌مند بودند چه از طرف طیف علاقه‌مند به دکتر مصدق که امروز تفاوت‌های ماهیتی هم کردند. مثلا یادم می‌آید روزنامه «کیهان» منتقد ما بود به‌دلیل اینکه معتقد بودند چرا با عناصر مرتد و عناصر خود‌فروخته نهضت آزادی صحبت کردیم و روی همین استدلال مستند را خیلی تایید نمی‌کردند و این تعبیر را داشتند که ممکن است بازی خورده باشیم. بعد از اینکه مستند را در تحریریه روزنامه «شرق» اکران کردیم، مورد نقد این دوستان هم واقع شدیم و کار داشت به جاهای باریک کشیده می‌شد و حتی به سمت توهین هم رفتند و شاخ و شانه کشیدن‌های فیزیکی هم شروع شد. می‌گفتند شما در مستند به طیف سیاسی ما فحاشی کردید و ۷۰ دقیقه افترا بستید و حالا باید سکوت کنید تا ما علیه شما حرف بزنیم. البته خب همان ابتدا که فیلم شروع شد پالس‌هایی می‌آمد که قضاوت می‌کردند بله شما طرفدار آیت‌الله کاشانی هستید. اما مهم‌ترین جمله‌ای که در آن تحریریه نقل شد این بود که گفتند: «شما این فیلم را نساختید که ملی‌کردن صنعت نفت را نشان دهید شما این فیلم را ساختید که مذاکرات و دولت آقای روحانی را بازنمایی کنید.» طبعا مستندسازی که کار تاریخی می‌کند به‌دنبال عبرت‌‌پژوهی تاریخی است، اگر مخاطب پیامش را درست کدگشایی کرده باشد حتما موفق بوده است که پیامش را برساند. یادم می‌آید تیتری که «کیهان» برای مستند ما زده بود این بود «به بهای تحریف تاریخ». البته در روزنامه «شرق» هم همین حرف به ما زده می‌شد، چون خودشان را نمی‌توانستند پیدا کنند و به قول معروف فیلمساز به یکی از دو جناح غش نکرده است. حالا که این روزها جدل‌های سیاسی بر یک اثر مستند دیگری از آقای ملاقلی پور شروع شده است دوست دارم در مورد آن هم حرف بزنم.

فضای کلی که در مستند «راه طی شده» ایجاد شده است، خیلی تفاوتی با مستند ما ندارد. منتها چون دوره مهندس بازرگان، به لحاظ تاریخی به ما نزدیک‌تر است، برای همین خیلی‌ها برنمی‌تابند که این جریان نقد شود. اینکه آقای ملاقلی پور در مستندش به دولت موقت نقد داشته است، هیچ شکی نیست. اما اینکه ایشان را به تحریف متهم کنیم باید برایش سند ارائه کنند. مهم‌ترین بخش تولید متن رسانه‌ای برای یک مستند این است که باب گفت‌وگو را باز کند، به نظرم کارکرد مستند «راه طی شده» همین بوده و باب گفت‌وگو را برای یک مقطع تاریخی مهم باز کرده است. باید دید که آیا تحمل گفت‌وگو وجود دارد، افراد حاضرند گفت‌وگو کنند یا نه؟ امروز تنها راه چاره برون‌رفت از مشکلات در کشور ما، همین گفت‌وگو است. وقتی عادات گفت‌وگو را رعایت نکنیم و برچسب بزنیم. مباحث وارد مرحله دیگری می‌شود و به سمت جدل می‌رود. اما همه اینها یک مستندساز را دلسرد نمی‌کند چون باید دید که برآیند همه اینها به چه چیزی می‌رسد؟ مثبت است یا نه؟ به نظرم طرح بحث درباره مقاطع تاریخی امروز خیلی لازم است. از دوره ملی شدن صنعت نفت ۷۰ سال می‌گذرد و چندین نسل عوض شدند و الان وقت طرح بحث است و باید این کارها را انجام داد تا فراموش نشود؛ این مستندها باعث روشن شدن خیلی از مسائلی می‌شود که نقاط تاریک تاریخ ما هستند.

علی صدری‌نیا، کارگردان «قائم‌مقام»:

سیاسیونی که می‌خواهند خاطرات تاریخی‌شان را عوض کنند

درمورد مستند «قائم‌مقام» چند نوع مواجهه داشتیم. یک نوع مواجهه‌ حرفه‌ای بود که مستند را می‌دیدند، حتی نقاط ضعف و قوت اثر را بنابر آن تجربه تاریخی‌ای که داشتند و احساس می‌کردند وقایع تاریخی درست نیست، به ما منتقل می‌کردند. ما هم در مقابل، سندهای‌مان را ارائه می‌کردیم. اگر در نکته‌ای نقصی وجود داشت، سعی می‌کردیم با روی باز در اکران‌های خصوصی ماقبل از پخش مستند بپذیریم و اصلاح کنیم. شق دوم مواجهه با مستند «قائم‌مقام» مربوط به سیاسیون بود که بیشتر فکر می‌کنم نگاه جناحی داشتند. جالب اینکه در اکران‌های خصوصی «قائم‌مقام» برخی از آنها می‌گفتند اگر می‌شود دوربین را خاموش کنید تا بتوانیم صحبت کنیم و آن وقت بود که می‌گفتند بخش‌هایی از مستند شما منطبق با واقعیت است.

آنها شاید به‌لحاظ خط و خطوط سیاسی‌ای که امروز پیدا کرده‌اند، نمی‌خواهند موضع‌گیری مثبتی درباره این موضوع داشته باشند. یک مستند سیاسی با سیاسیونی مواجه است که حالا درگذر زمان خط و خطوط سیاسی‌شان عوض شده و اینها فکر می‌کنند که باید خاطره‌های تاریخی‌شان هم عوض شود. به‌طور مثال وقتی سراغ بعضی از دهه‌ شصتی‌ها می‌رویم درباره یک موضوع واحد نظر دارند و در دهه ۷۰، آن خاطره را برعکس  و در دهه ۸۰ یک‌جور دیگر بیان می‌کنند و این به‌نظرم یکی از آسیب‌هایی است که در روایت تاریخی و مستند با آن مواجه هستیم. به‌ نظرم مشکل از جانب افرادی شروع می‌شود که به یک جریان سیاسی تعلق‌خاطر دارند و می‌خواهند واقعیت‌های تاریخی هم با همان نگاه سیاسی امروزشان قضاوت شود. آنها شاید خیلی‌وقت‌ها نمی‌توانند منصفانه نظر بدهند. چرا؟ چون یک تعلق‌خاطری به آن موضوع دارند. در ۱۰۰ دقیقه مستند «قائم‌مقام» هیچ جایی وجود ندارد که بدون سند حرف زده باشیم و همه چیز در خود مستند مشخص است. اینکه اسناد براساس کتاب خاطرات چه کسی است؟ سندش کدام فیلم است؟ سندش کدام تاثیر است؟ اما افرادی که مثلا علاقه و تعلق‌خاطری به خانواده آقای منتظری داشتند یا از دفتر آقای منتظری بودند، نمی‌توانستند آن روایت تاریخی را بپذیرند. هر چقدر هم شما به آنها سند ارائه می‌کردید، آنها نمی‌توانستند قضاوت منصفانه درباره فیلم داشته باشند.

چون یک نفری که بی‌طرف بود و نگاه می‌کرد کاملا می‌توانست منصفانه درباره فیلم نظر بدهد. مستندساز هیچ وقت دلسرد نمی‌شود، یادم می‌آید روز اولی که خودمان شروع به تولید مستند کردیم، اگر چند دسته مخاطب را روبه‌روی خودمان می‌دیدیم می‌دانستیم که با این دسته از مخاطبان احتمالا یک چنین مواجهه‌ای خواهیم داشت. مخاطبی که علاقه‌مند به سوژه مستند ماست یعنی جزء خانواده، شاگردان یا دفتر آقای منتظری بوده باشند، این جریان ممکن است که هر چقدر ما با سند و مدرک برایشان صحبت کنیم، نپذیرند؛ یعنی برای ما قابل تحلیل و فهم بود که علاقه باعث می‌شود آن افراد، آقای منتظری را یک چهره معصومی بدانند که هیچ اشتباهی در طول تاریخ نکرده و اصلا امکان ندارد جایی اشتباهی کرده باشد. به خاطر همین، مساله برای ما قابل پیش‌بینی بود و واکنش‌های‌شان به مستند غیرطبیعی نبود. وقتی بعضی از این مدل واکنش‌های رسانه‌ای و سیاسی را نسبت به بعضی از مستندهای سیاسی در چند سال اخیر می‌بینم، به نظرم از یک جهت امیدآفرین است و خیلی پیام و حرف دارد. کاملا قابل درک است که فضای مستند سیاسی در کشور دست جریان انقلابی است و جریان انقلابی کاملا پیشرو در این حوزه ورود می‌کند و کارهای خوب و پیشرویی ساخته است و همین تولیدات پیشرو باعث شده جریان مقابل، در فضای مستند کاملا در موضع انفعال و واکنش باشد. طوری که در حوزه‌های دیگر برعکس است، ولی در فضای مستند این اتفاق افتاده که مستندسازهای ما یک قدم جلوتر هستند و طرف مقابل است که در واکنش و انفعال به آنها سعی می‌کند یک اثر رسانه‌ای تولید کند و صفحه یک روزنامه‌اش را برای نقد آن مستند قرار بدهد و این اتفاق خوبی برای مستندسازهای جبهه انقلاب است.
 
جواد موگویی، کارگردان «پرونده ناتمام»:

سیاسیون حداقل جواب سوالات مستندها را بدهند

اگر شما بخواهید مستندی را بسازید که همه راضی باشند، این امکان وجود ندارد. از طرفی هیچ مستندساز و روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای نمی‌تواند بگوید که من بی‌طرفم. بی‌طرفی امکان ندارد اما باید منصف بود. اینکه غالبا شخصیت‌های سیاسی می‌گویند این مستند بی‌طرفانه نبود، اساسا واژه‌ای اشتباه است. یک روایت‌کننده نمی‌تواند بی‌طرف باشد، بلکه باید منصف باشد؛ یعنی شما می‌توانید بگویید که این فیلم منصفانه نبود اما نمی‌توانید بگویید این فیلم چرا بی‌طرف نیست؟ بحث دیگری که معمولا گفته می‌شود همین بحث تحریف است. غالبا شنیده می‌شود که می‌گویند: «فلان مستند تحریف شده است…» باید با مصادیق صحبت کرد، نمی‌توان همین‌طوری یک عنوان داد که اینها تحریف شده هستند بدون اینکه ذکری از مصدایق آن اتفاقی که تحریف شده را بیاوریم. اما اینکه چرا سیاسیون نسبت به فیلم‌های مستند چه چپ و چه راست موضع می‌گیرند، غالبا فرار از پاسخگویی و عدم نقدپذیری است.

در سیاسیون ما تحمل نقد وجود ندارد و افراد قائل به پاسخ گفتن هم نیستند؛ یعنی چه جریان راست و چه جریان چپ قائل نیستند جواب سوالاتی که در گذشته اتفاق افتاده را بدهند و نسبت به عملکردشان پاسخگو باشند. یک برچسب سیاسی دیگری که همیشه وجود داشته این است که فلان فیلم حکومتی است یا مثلا پول ساخت فیلم را فلان دستگاه یا ارگان داده است. اصلا این واژه حکومتی را متوجه نمی‌شوم معنایش چه می‌شود؟ به هرحال شما بابت کاری که انجام دادید، فیلم را به یک نهادی یا جایی عرضه می‌کنید و می‌فروشید. نمی‌شود گفت چون سرمایه‌گذار فلان سازمان بوده در نتیجه فیلم حکومتی است. اگر این‌طور بخواهیم حساب کنیم تمام آدم‌هایی که کارمند جمهوری اسلامی هستند، در نهادهای مختلف مثل وزارت ارشاد، شهرداری، اداره برق و… اینها همه حکومتی‌اند چون بالاخره از یک سازمانی حقوق می‌گیرند. من هم در فیلم‌هایم با این برچسب‌ها مواجه بودم؛ اینکه کارش تحریف است، حکومتی است و… درواقع موضوع جدیدی نیست. آنها همیشه برای فرار از پاسخگویی سعی کرده‌اند با این تعابیر فیلم را مورد سرزنش قرار بدهند، چه از جناح چپ و چه از جناح راست، سیاستمداران با چنین تعابیری مستندسازان را می‌نوازند.

واقعا متوجه نمی‌شوم که می‌گویند فلان فیلم سفارشی است، یعنی چه؟ به‌طور مثال سفارش داده می‌شود که در مورد فلان واقعه فیلم بساز. من بر مبنای اینکه آیا اندیشه آن فردی که فیلم را سفارش داده با اندیشه من فیلمساز می‌خواند و با همدیگر می‌توانیم به یک توافق فکری و اندیشه‌ای برسیم، آن فیلم را قبول می‌کنم. ولی اگر مثلا کسی بخواهد به معنای اینکه تو پول را بگیر فلان جریان را خراب کن، این اسمش سفارشی نیست. اسمش مزدور شو است. وگرنه عنوان سفارشی به نظر من هیچ اشکالی ندارد و می‌توان با یک نهادی یا یک موسسه‌ای و یا یک فردی به یک نتیجه‌ای رسید که کار مشترکی را انجام داد. اشکالش در کجاست؟ معمولا در مورد سه چهار فیلم و سه چهار جلد کتابی که نوشتم همیشه با این موضوع مواجه بودم و دلیل اصلی‌اش فرار از پاسخگویی و عدم تحمل مسئولان است.

زهرا جعفری