نمایش آثار جشنواره عمار برای زلزله‌زدگان

حرکت سینما سیار عمار در روستاهای سرپل ذهاب/ فیلمی که به واقعیت بدل شد

وانتی کرایه می‌کنم و از شهرک زراعی به سمت تپه ماران، مقصد بعدی اکران ها حرکت می‌کنم، با کوله باری از فیلم های عماری تا شاید چند ساعتی دور کند مردم این حوالی را از دردها و خاطرات تلخ این رزوهایشان.

به گزارش «عمارفیلم»، وانتی کرایه می‌کنیم و از شهرک زراعی به سمت تپه ماران، مقصد بعدی اکران ها حرکت می‌کنیم، با کوله باری از فیلم های عماری تا شاید چند ساعتی دور کند مردم این حوالی را از دردها و خاطرات تلخ این رزوهایشان.
نیم ساعتی زمان می برد تا به روستای تپه ماران برسیم، این روستا هم از آن روستاهایی است که بخش عمده اش در زلزله تخریب شده، اما امید به آینده همچنان محکم و استوار باقی در دل های مردم باقی مانده است، روستایی با ساکنان اهل سنت که همه‌شان در کانکس‌های اهدایی شب را به صبح می رسانند.
مدرسه برکت محلی بود که برای اکران فیلم ها هماهنگ شده بود و همه مخاطبی از کودک و نوجوان تا بزرگسال آمده بودند تا فیلم ببینند، ساعت ۶ بود و هوا رو به تاریکی می رفت که کم‌کم بچه ها آمدند و چون آن‌ها زودتر آمده بودند، برایشان نماهنگ «بابا خون داد» و انیمیشن «نبرد خلیج فارس» را پخش کردیم.
«نبرد خلیج فارس» را نوجوانان دوست داشتند و مدام نگران این بودند که به هواپیماهای ایرانی آسیبی نرسد و بعد از هر صحنه می پرسیدند که نتیجه عملیات و تکلیف هواپیماهای ایرانی چه می‌شود؟!
صدای پخش آثار در روستا پیچیده بود و مردم هم کم کم به جمعمان اضافه می شدند و ساعت به هفت نزدیک می شد که حدود ۷۵ نفری در این روستا به تماشای فیلم های عمار نشسته بودند، تصمیم گرفتم که فیلم هایی هم برای رده سنی جوان و بزرگسال انتخاب و پخش کنم.
مستند «عشق گفت برو»، فیلم کوتاه «برادری»، نماهنگ «فتنه شاید»، فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» و فیلم کوتاه «علمک» از دیگر فیلم هایی بود که در این روستا پخش شد.

فیلمی که به واقعیت بدل شد
مخاطبان جوان از فیلم «برادری» و این که توانسته بود وحدت شیعه و سنی را نشان دهد خوششان آمده بود، اما بعضی هاشان نیز می گفتند که گاهی هم چنین نیست که شیعه و سنی کنار هم نماز بخوانند، اما فیلم ها که تمام شد و می خواستیم نماز عشاء را اقامه کنیم همه با هم در یک صف نماز عشاء را اقامه کردیم تا صحه ای باشد بر قصه فیلم.
در پایان هم به دعوت دهیار مهمان سفره شام برادران اهل سنتمان بودیم و هنگام صرف شام دهیار با اشاره به مستند «عشق گفت برو» به سفر خودش به شهرهای زیارتی شیعیان نظیر نجف و کربلا اشاره کرد و این فیلم را یادآور خاطرات عشق و محبت اهل سنت به اهل بیت(س) دانست.
پس از اتمام اکران ها همان شب راه افتادیم. مقصد بعدی مان روستای داربلوط از روستاهای سر پل ذهاب در منطقه قلعه شاهین بود، روستایی با ۲۰ دقیقه فاصله زمانی نسبت به محل اکران قبلی…

تجربه تماشای دسته جمعی فیلم برای نخستین بار
مدرسه را برای اکران انتخاب کردیم، دبستان شهید باهنر که به گفته مدیر این دبستان نخستین بار است که بچه های مدرسه قرار است فیلمی را در کنار هم تماشا کنند، تجربه ای که شاید تا سال ها آن را فراموش نکنند و نام عمار را به ذهنشان بسپارند.
حدود ساعت ۱۰ صبح بود که اکرانمان را با پخش فیلم کوتاه صداها شروع کردیم، فیلمی که در پایانش بچه ها را بیش از گذشته ترغیب می کرد که جنس ایرانی بخرند.
اکران در دبستان شهید باهنر تا حدود ساعت ۱۲ ادامه داشت و همه دانش آموزان مدرسه از کلاس اول تا ششم به تماشای دیگر فیلم ها از جمله نماهنگ «برخیزید»، فیلم کوتاه «کلاس»، اثر «نامه ای برای آفتاب» و انیمیشن «بیشه» نشستند.


ظهر شده بود و به سمت پادگان ابوذر در همان منطقه قلعه شاهین رفتیم، پادگانی که پیش از زلزله مردم نیز در آن سکونت داشتند و بعد از زلزله از آن جا رفته بودند و حال تنها ساکنان آن را خانواده ارتشی ها تشکیل می داد.
می خواستیم هم برای کودکان و نوجوانان و هم برای خانواده های ارتشیان اکران انجام دهیم. کارمان را ساعت ۴ شروع کردیم و به سراغ کودکان رفتیم و از آن ها دعوت کردیم که برای پخش فیلم‌ها بیایند، که به دلیل عدم فرصت کافی برای تبلیغات جمعیت کمی در مهمانسرا، محل اکران فیلم ها حاضر شدند و برایشان فیلم‌های «بختک»، «بیشه»، «صداها»، «تک خوان» و «ملکه مورچه ها» را نمایش دادیم.
بعد از اذان نیز پس از استراحتی کوتاه حدود ساعت ۸ دوباره شروع به اکران کردیم، ۱۵۰ نفری از ساکنان پادگان ابوذر با خانواده هایشان آمده بودند و فیلم سینمایی «یتیم خانه ایران» و اثر «جنگ جهانی سوم» و نماهنگ «فتنه شاید» را برایشان پخش کردیم.
یکی از حاضران که خودش راوی دفاع مقدس بود، از اکران ها به ویژه فیلم «یتیم خانه ایران» استقبال کرد و گفت که اگر بشود، خودش بتواند هر از گاهی در این مهمان سرا فیلم هایی را اکران کند، من نیز با معرفی سامانه ۳۰۰۰۴۵۵۰ او را به جمع اکران کنندگان مردمی فیلم عمار دعوت کردم.
یکی دیگر می گفت که خسته بوده و نمی خواسته برای اکران فیلم ها بیاید، اما با اصرار خانواده آمده بود و خوشحال از این که فیلم ها را از دست نداده و برایمان دعای خیر کرد که بتوانیم این مسیر را ادامه دهیم؛ چرا که نام عمار او را به یاد ندای أین عمار رهبری انداخته است و امیدوار بود که اکران چنین فیلم هایی ادامه داشته باشد.