کارگردان «کارخانه جهان»: چگونه چین از خطر مرگ و گرسنگی به اقتصاد دوم دنیا رسید؟

مصطفی رمضان‌خانی کارگردان مستند «کارخانه جهان» است. او می‌پرسد: چطور ممکن است نرخ بیکاری در کشوری با بیش از یک‌میلیارد نفر جمعیت از ایران ۸۰میلیونی کمتر باشد؟ او سؤال‌های زیادی را در مقایسه اقتصاد ایر

به گزارش «عمار فیلم» به نقل از تسنیم، مستند «کارخانه‌ جهان» به‌کارگردانی مصطفی رمضان‌خانی در مؤسسه آرمان مدیا تولید شده است و یکی از مستندهای حاضر در بخش مسابقه جشنواره مردمی فیلم عمار است. این مستند پاسخ به این سؤال است که کشور چین چگونه توانست از گرسنگی در سال ۱۹۵۰ به دومین اقتصاد دنیا در سال ۲۰۱۷ تبدیل شود؟ این مستند پیش از این نیز در شبکه مستند و برنامه به‌اضافه مستند رونمایی شده بود و اکنون نیز در اکران‌های مردمی عمار دست به دست می‌شود.

در این مستند شما به پیشرفت اقتصادی چین در ‌۶۰‌ــ‌۵۰ سال گذشته اشاره می‌کنید. چه‌اتفاقی رخ می‌دهد که چین از آن زمان که حتی مردمش از گرسنگی می‌مردند، امروز به دومین اقتصاد دنیا تبدیل می‌شود؟ نتایج پژوهش‌هایتان در این بخش چه بود؟

مردم مجبورند از قوانینی که دولت تصویب می‌کند، پیروی کنند

هم‌راستای این مستند، مستند دیگری را به‌نام «امپراطوری مورچگان» ساختیم که دو قسمت است و قسمت اول آن همین مستند بود. در آن مستند به‌صورت گسترده‌تر به این موضوع پرداختیم. نکته مهم مربوط به نظام ساختاری کشور چین است. کشور چین یک نظام سخت‌گیرانه‌ای دارد و در آن دموکراسی و حق انتخاب وجود ندارد. مردم از دولت می‌ترسند و حق رأی ندارند، همین موضوع باعث شده است که مردم چین از دولت بترسند و حرف سیاسی نزنند چرا که خیلی راحت به زندان می‌روند و اعدام می‌شوند، همین موضوع باعث می‌شود که خیلی چیزها رعایت بشود و همه از قوانینی که دولت تصویب می‌کند، پیروی کنند.

قانون کار چین، چگونه کارخانه‌داران و کارگران را به کار کردن و سرمایه‌گذاری تشویق می‌کند؟

نکته بعدی مربوط به قانون کار کشور چین است. در مستند این قانون را توضیح دادیم. قانون کار چین، کشور را به ۳۰ و اندی منطقه تقسیم کرده است. جالب است که در هر شهر و منطقه یک پایه حقوق وجود دارد و این پایه حقوق از هر شهر به هر شهر دیگر متفاوت است، برای مثال در جایی حداقل حقوق، ۸۰۰ یوان بود در حالی که در جای دیگر ۴ هزار یوان بود. پیشنهاد ما هم در این مستند برای کشور خودمان چنین چیزی بود، گفته‌ایم که بیایید و این قانون را الگو قرار دهید و یا حتی اگر امکان‌پذیر نیست، از آن الهام بگیرید و الگوی بهتری را معرفی کنیم تا کشور اوضاع کار بهتری پیدا کند.

جالب‌تر این‌که خیلی از کارخانه‌ها جلب می‌شدند که کارخانه خود را  در شهری احداث کنند که حداقل حقوق ۸۰۰ یوان است. این موضوع به آنان کمک می‌کرد که دستمزد کمتری بپردازند. اکنون چرا باید اکثر کارخانه‌‌ها در تهران ساخته شود که حقوق کارگر بسیار بالاتر است. علاوه بر این، دولت چین یک‌سری موارد تشویقی برای افراد قرار داده است تا از کارخانه و کارگر حمایت کند، برای مثال دولت چین می‌گوید که اگر افراد به فلان منطقه بروند و در آن‌جا کار کنند، از پرداخت مالیات معاف می‌شوند. در فیلم دیدید که از یکی از کارگران پرسیدیم که «۸۰۰ یوان برای زندگی شما کافی است؟» او هم گفت: «بله. این حقوق در این‌جا برای ما کافی است چرا که هزینه‌ها در این شهر بالا نیست».

در صحبت‌هایتان به قوانینی که در کشور چین وجود دارد، اشاره کردید. علاوه‌بر این، در فیلم به‌گونه‌ای مقایسه‌ای بین نظام اقتصادی چین و ایران صورت می‌گیرد. بالاخره این قوانین بیرون‌آمده از دل همان ساختاری است که خودتان می‌گویید تحکمی است، شاید برای کشور ما مناسب نباشد اما در فیلم چنین قوانینی برای کشورمان پیشنهاد می‌شود و به‌نوعی آن را تحسین می‌کنید.

۳۰ سال است که قانون کار ما همین بوده و هیچ تغییری پیدا نکرده است

ما می‌خواستیم بگوییم که کشور چین از آن وضعیت فلاکت‌بار خود با انجام چنین اقداماتی تبدیل به یکی از موفق‌ترین اقتصاد‌های دنیا شده است. ما هم باید این اقدامات را شناسایی کنیم و به‌کار ببندیم. با آقای محجوب که صحبت می‌کردیم، می‌گفت «۳۰ سال است که قانون کار ما همین بوده و هیچ تغییری پیدا نکرده است». تا کجا می‌خواهیم همین روند را ادامه بدهیم و جواب نگیریم؟ بالاخره آنان چندین راه را امتحان کردند، شکست خوردند، پیروز شدند و به این‌جا رسیدند. جالب است که رؤسای مختلف این کشور در مواردی راه‌هایی را انتخاب کردند که حتی منجر به کشته‌شدن مردم به‌خاطر گرسنگی شده و فهمیدند که اشتباه رفته‌اند، در نهایت به این نتیجه رسیدند و موفق شدند.

در انتهای فیلم، آقای دلاوری یک حرف خوبی را می‌زند. او بیان می‌کند که «نمی‌خواهم مثل آنان عمل کنیم اما باید بالاخره کاری کنیم تا از این معضل خارج شویم». ما به طرح منطقه‌ای کردن دستمزد و تشویق کارخانه‌ها به بیرون رفتن از تهران فکر کردیم و حتی با چند کارخانه‌دار نیز صحبت کردیم و نظراتشان بسیار موافق بود. به‌نظرم روستاهای ما باید پایه حقوق متفاوتی نسبت به شهرهای بزرگ داشته باشند. ما معتقد هستیم که نه همانند قانون کار چین، اما باید راهکارهایی اندیشیده شود تا معضل کار و اقتصاد حل بشود.

در فیلم یک کارگر چینی را نشان دادید که با حداقل حقوق کار می‌کرد و پس از آن به‌سراغ کارگری در ایران رفتید که او هم با حداقل‌ها کار می‌کرد. این نوع پرداخت شاید این موضوع را در ذهن مخاطب ایجاد کند که به‌کارگیری این قوانین شاید بد هم نباشد.

کارگران قالی‌بافی که با ماهی ۲۵۰ هزار تومان حقوق کار می‌کنند

در این قسمت صحبت سر این موضوع بود که آقای محجوب می‌گفتند که “به هیچ وجه کسی را پیدا نمی‌کنید که با روزی کمتر از ۵۰ هزار تومان کار کند”. برای اثبات عدم درستی این موضوع، آن فرد را پیدا کردیم. جالب است که به روستاها هم نرفتیم و در شهر چنین آدمی را پیدا کردیم، جست‌وجوی زیادی هم نکردیم و خیلی راحت توانستیم چنین فردی را پیدا کنیم. از آنجا که ما موضوع قالی‌بافی را در فیلم باز کرده بودیم، سراغ قالی‌بافان در شهر قم رفتیم و کارگرانی را پیدا کردیم که با ماهی ۲۵۰ هزار تومان کار می‌کردند و متأسفانه چندین ماه بود که حقوق نگرفته بودند. حالا فرض کنید که بیایند و به یک روستایی ماهی ۹۰۰‌ــ‌۸۰۰ هزار تومان حقوق بدهند. علاوه بر این‌که این مبلغ کفاف زندگی او را می‌دهد، او شاغل نیز شده است. اما اکنون می‌بینید که در روستا کار نیست و بسیاری از آنان به شهر می‌آیند تا کار پیدا کنند.

البته فرهنگ چین با فرهنگ ما خیلی متفاوت است، برای مثال از یک خانمی پرسیدیم که “شما تفریح می‌روید؟” کلی خندید و مسخره کرد و در نهایت گفت که “ما فقط باید کار کنیم و به تفریح نمی‌رسیم”. می‌خواهم این را بگویم که چینی‌ها خیلی افراط دارند و در مقابل هم تفریط و تنبلی داریم، نه آن شکل خوب است و نه این شکل که ساعت کاری ما این‌قدر پایین است. حرف اصلی این‌جاست که آن کارگر چینی با دریافت ۸۰۰ یو‌ان به‌راحتی زندگی می‌کند در حالی که کارگر ایرانی با حقوق ۲۵۰ هزارتومان، اصلاً راضی نیست و فقط به‌دلیل اجبار آن را پذیرفته است.

فرض کنید که ما می‌خواهیم به‌سمت اصلاح قانون کار برویم، این کار یک موضوع دوسویه است؛ هم مردم و هم دولت. دولت باید تصمیماتی بگیرد تا از کالای تولید داخل حمایت بشود و در مقابل مردم هم باید فرهنگ‌شان را اصلاح کنند و به‌جای خرید کالای خارجی، کالای تولید داخل بخرند. بالاخره چه‌کسی باید اول شروع کند؛ دولت یا مردم؟

وزنه اصلی حمایت از تولید داخل به‌سمت دولت‌مردان است

ما اسم مردم را در این موضوع زیاد به‌کار می‌بریم اما باز هم مسئولین و مدیران جامعه هستند که می‌توانند فرهنگ‌سازی کنند. درست است که راجع به مردم صحبت می‌کنیم اما کالاهایی هستند که خوب تبلیغات کردند و بسیار فروش دارند. در حقیقت مردم بسیاری از کالاهایشان را از کالای ایرانی انتخاب می‌کنند. باید اذعان کنیم که مردم باید آگاه شوند اما این آگاهی باید از سمت دولت صورت بگیرد. در حقیقت وزنه اصلی به‌سمت اینان است که بیایند و قوانین قدیمی را تغییر بدهند و فرهنگ‌سازی کنند تا مردم به خودشان بیایند، برای مثال در برنامه دورهمی، آقای مدیری بسیار تلاش می‌کند تا خیلی از چیزها را فرهنگ‌سازی کند. این کارها خیلی خوب است و تأثیر خود را می‌گذارد اما بالاخره دولت‌مردها هم باید کاری بکنند. در همین زلزله اخیر می‌بینید که مردم کمک می‌کنند و مسئولین کار کمتری می‌کنند. من خودم خیلی اعتقادی به این ندارم که همه کارها را مردم باید انجام بدهند و دولت باید وظیفه اصلی را به‌عهده بگیرد. دقت کنید که تمام امکانات دست دولت است و خیلی راحت می‌تواند موضوع فرهنگ‌سازی را جلو ببرد. مردم هم می‌توانند کمک کنند و با ایجاد کمپین و … کار را جلو ببرند اما دولت دست بازتری دارد.

این مستند قبلاً هم در برنامه به‌اضافه مستند پخش شده بود. چه بازخوردهایی از زمان ساخت تاکنون گرفتید؟

ما این مستند را سال گذشته ساختیم اما کمتر به آن توجه شد و کمتر دیده شد. علاقه‌مند شدیم که فیلم را در جشنواره عمار هم به‌نمایش دربیاوریم و این جشنواره باعث شد تا کار ما بیش‌تر دیده بشود اما در حد خودمان خیلی نتوانستیم کار را آن‌چنان که باید نشان بدهیم.

در مواردی که یک ادعا در فیلم مطرح می‌شود، به‌سراغ تعدادی از آدم‌ها می‌روید و نظرشان را راجع به آن موضوع جویا می‌شوید. به‌نظر می‌رسد که برای تعمیم دادن یک موضوع، مصاحبه با چند نفر مختصر، کافی نباشد. این امکان وجود داشت که افراد بیش‌تری را بیاورید و حتی زمان مستند را بیش از ۲۸ دقیقه کنید. ممکن است فردی این ایراد را به شما وارد کند که این موضوع حرف عموم چینی‌ها نبوده است.

در مجموعه تولید، خیلی تصمیم‌گیرنده نبودم و نسخه اولیه کار را به‌مدت ۵۴ دقیقه تحویل دادم. گروه معتقد بود که با این زمان، کار جذاب نمی‌شود و به همین دلیل خیلی از مصاحبه‌ها را بیرون آوردیم. علاوه‌براین، گروه اعتقاد زیادی نداشتند که در ایران گفتگو کنیم و در همان قسمت قالی‌بافی هم تهیه‌کننده اصرار داشت تا این قسمت حذف شود اما پافشاری کردم که بماند. گفتگو زیاد داشتیم. در چین حدود ۲ ساعت مصاحبه مردمی داشتیم که در میز تدوین بیرون آمد. البته ارتباط گرفتن با چینی‌ها و مترجم‌ها کمی سخت بود. هم‌چنین خیلی از حرف‌ها درنمی‌آمد و تصور داشتیم که این حرف‌ها را در کار زده باشیم. ما دوست داشتیم که روند داستان تند باشد و به همین دلیل از آهنگ‌های با ریتم تند در فیلم استفاده کردیم. سعی کردیم که از طنز استفاده کنیم، برای مثال آنجایی که آقای دلاوری تلاش می‌کند تا عقرب بخورد، به این دلیل است که می‌خواهیم بگوییم که مردم چین روزگاری این‌گونه غذا می‌خوردند. البته اکنون در مستند «امپراطوری مورچگان» ریزتر شدیم و این موضوع را چالشی‌تر بحث کردیم.