به بهانه اکران فیلم های مساله دار؛

مرور مبانی فکری «قانون تهیه و تولید فیلم مصوب ۱۹۳۰ ایالات متحده»/ هنر برای هنر شوخی است!

در روزهایی که سازمان سینمایی در ظاهر برای فراهم کردن نمایش همه آثار تولید شده، بحث هایی را مطرح کرده و به تازگی نیز اسامی برخی فیلم های مساله دار را برای اکران عنوان نموده است.

به گزارش «عمار فیلم»، آنچه می‌خوانید مبانی قانونی است که این روزها و سال‌ها به سختی می‌توان آمریکایی بودن آن را باور کرد. این مطلب، متن قانونی است که حدود ۹۰ سال پیش هالیوود آن را در چارچوب «اتحادیه تهیه و توزیع‌کنندگان فیلم آمریکا» نوشته و ابلاغ نموده است. در ابتدای این متن آمده است: «قانون تهیه و تولید فیلم، که نظامی برای اِعمال نظارت و قانونمندی درون سازمانی۲ در صنعت فیلم و سینماست، از ابتدای سال ۱۹۳۴ قاطعانه و باجدیت به مرحلۀ اجرا درخواهد آمد، و تا پایان دهه ۱۹۵۰ بر تمام تولیدات هالیوود نافذ خواهد بود.»

یقیناً ساختار حاکم بر این روزهای هالیوود، بسیار متفاوت با آن دوران می باشد. اما آنچه در ادامه خواهید خواند نمونه‌ای از یک برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده برای حذف اثرات ضد اخلاقی در سینماست که هم از این حیث که روزی در آمریکای ینگه دنیا چنین دغدغه‌هایی تبدیل به منشور تولید فیلم شده است، جالب است و هم از این جهت که می‌تواند خلا چنین متن دقیقی را در میانه هیاهوهای فرهنگی علیه ممیزی در ایران، نشان دهد.

بخش نخست: اصول کلی

فیلم‌های تماشاخانه‌ای۳

به آن دسته از فیلم‌هایی اطلاق می‌شود که برای اکران در سالن‌های نمایش۴ تهیه می‌گردند و با فیلم‌هایی که برای پخش در کلیساها، مدارس، سالن‌های سخنرانی، جنبش‌های آموزشی و تربیتی، جنبش‌های اصلاح‌طلبانۀ اجتماعی و مواردی از این دست ساخته شده‌اند، اساساً متفاوت هستند. از این رو در ذیل تعریف «سرگرمی» ۵ می‌نشینند. اهمیت سرگرمی و ارزش آن در تجدید قوای روحی و جسمی انسان‌ها از دیرباز برای بشر امر معلوم و مقبولی بوده است؛ اما جنبه‌های زیان‌آور آن نیز برای نژاد بشر از نظر آنها پنهان نمانده و از این رو سرگرمی را مشخصاً بر دو نوع تقسیم کرده‌اند:

الف) سرگرمی‌هایی که هدفی جز بهبود وضعیت نژاد انسان ندارند و یا دست‌کم اسبابی برای تجدید قوا و تمدّد اعصاب انسانِ خسته از واقعیات زندگی روزمره‌اش فراهم می‌سازند؛

ب) سرگرمی‌هایی که موجب تنزل شأن و منزلت انسان شده، یا معیارها و موازین زندگی او را به نازل‌ترین درجات سوق می‌دهند.

با این وصف، در تمام دنیا بر اهمیت رعایت اخلاق در سرگرمی تأکید شده است، زیرا وارد حریم خصوصی زندگی مردان و زنان شده و تأثیرات عمیقی بر آنها می‌گذارد؛ افکار و عواطف انسان‌ها در اوقات فراغت‌شان به درجات گوناگون توسط برنامه‌های سرگرم‌کننده اشغال می‌شود، و عاقبت‌الامر نیز کل زندگی آنها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. همان‌طور که شخصیت انسان‌ها از روی شغل‌شان مورد قضاوت قرار می‌گیرد، سرگرمی‌هایی که هر فرد بدان‌ها تمایل دارد نیز معیاری برای قضاوت درباره او می‌شود. پس نوع صحیح سرگرمی طبیعتاً کلیتِ شأن یک ملت را به درجات بالاتری سوق می‌دهد. همین طور است نوع غلط سرگرمی که شرایط زندگی و اصول اخلاقی ملت‌ها و نژادها را در سراشیبی سقوط می‌اندازد.

مثلاً ببینید مردم به ورزش‌های سالمی مثل بیس‌بال و گُلف چه واکنش‌های خوب و خوش‌آیندی نشان می‌دهند؛ و از آن طرف هیجانات زیان‌بار همین مردم در ورزش‌های مخرّبی مانند گاوبازی، انداختن سگ‌های تعلیم‌دیده به جان خرس‌های بی دفاع۶، جنگ خروس ها ۷ از این قبیل را نیز مشاهده کنید. نمونه دیگری از سرگرمی‌های غلط که در عهد رومیان باستان رواج داشت، جنگ گلادیاتورها در میدان بود؛ خوب است تأثیر این سرگرمی غیر انسانی بر ملت روم را نیز در کتاب‌های تاریخی بخوانید.

تصاویر متحرک از مقولات بسیار مهم هنری

با وجودی که فیلم و سینما از مقولات هنری نوپای عصر کنونی می‌باشند و به عبارتی هنری ترکیبی محسوب می‌شوند، اما همان هدفی را مد نظر دارند که دیگر هنرها تعقیب می‌نمایند، یعنی بروز افکار، احساسات و تجارب بشر به منظور تأثیر بر روح و روان انسان از طریق حواس او.

هنر نیز در اینجا همچون سرگرمی به خصوصی‌ترین حریم زندگی انسان‌ها قدم می‌گذارد. هنر برای ارتقای اخلاق انسان، ابزار مفیدی است. موسیقی دلنشین، نقاشی‌های چشم‌نواز، داستان‌ها، اشعار و نمایش‌های اصیل همان ابزارهایی هستند که در عالَم هنر برای این منظور مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اما هنر در روی دیگرش قادر است تأثیراتی وحشتناک و آسیب‌زا بر اخلاق انسان بگذارد. هنر کثیف، کتاب‌های مستهجن و نمایش‌های اغواکننده در این دسته جولان می‌دهند. تأثیر چنین هنرهای ناسالمی بر زندگی زنان و مردان کاملاً عیان بوده است.

غالباً گفته‌اند و همچنان می‌شنویم که هنر از نظر اخلاقی در ذات خود عنصری خنثی است، یعنی نه بد است و نه خوب و در چنین مواردی شاهد مثال خود را از موسیقی، نقاشی، شعر و از این قبیل پیدا می‌کنند؛ غافل از آنکه مگر همین موسیقی، شعر، تابلوی نقاشی و سایر موارد همگی محصول ذهن انسان نیستند؟ و مگر نه اینکه ذهن خالق چنین اثری در زمان خلق محصول هنری خود از فضیلت یا رذیلتی اخلاقی الهام گرفته است؟ پس آفریدۀ ذهن سالم یا ناسالم یقیناً تأثیر خاص خود را بر ذهن و اخلاق کسانی که با آن تماس می‌گیرند، می‌گذارد. این محصول که مسبب انتقال تأثیرات قطعی و مشخصی بر انسان‌ها می‌باشد، در هر دو حالتِ- خوب و بد- خود از اهمیت اخلاقی جدی و کیفیت اخلاقی تردیدناپذیری برخوردار است.

بدین سبب، صنعت تصاویر متحرک که محبوب‌ترین هنر مدرن عصر ما در میان توده‌هاست، کیفیت اخلاقی خود را از ذهن‌های مولدِ آن تصاویر از یک سو و تأثیرات‌شان بر اخلاق حاکم بر زندگی انسان‌ها و واکنش‌های مخاطبان خود از سوی دیگر می‌گیرد. و همین امر نیز اخلاقیات خاصی را در این هنر می‌آفریند.

الف- ارزش‌های اخلاقی کسانی که از صنعت تصاویر متحرک به عنوان رسانه‌ای برای اِبراز اندیشه‌ها، باورها و آرمان‌های‌شان استفاده می‌کنند، به وسیلۀ این هنر بازتولید می‌شود؛

ب- معیارها و موازین اخلاقی کسانی که این اندیشه‌ها، باورها و آرمان‌ها را با نگاه به پردۀ نقره‌ای به ذهن و قلب و روح خود راه می‌دهند، تحت تأثیر قرار می‌گیرد. تأثیر فیلم و سینما بسیار حادتر است زیرا هیچ هنری مانند سینما قادر نیست با چنین وسعت و سرعتی توده‌ها را به خود جذب نماید.

صنعت سینما به نوبۀ خود دارای وظایفی اخلاقی است:

الف- اکثر هنرها عموماً انسان‌های بالغ را مجذوب خود می‌سازند. اما هنر هفتم همه طبقات جامعه از بالغ و غیر بالغ گرفته تا فرهیخته و عامی، قانون‌مدار و قانون‌گریز را مسحور خود می‌کند. هر طبقه‌ای به موسیقی مشخصی گوش می‌دهد؛ ادبیات و نمایش نیز از از این قاعده مستثنی نیستند. حال آنکه هنر تصاویر متحرک با ترکیبِ دو جاذبۀ نگاه به تصویر و گوش دادن به داستان در آن واحد دل همۀ طبقات اجتماعی را می‌رباید.

ب- سهولت جابه‌جایی و توزیع یا پخش فیلم و همچنین امکان تکثیر انبوه

پوزیتیوها این قابلیت را به هنر هفتم بخشیده تا به نقاطی که هیچ هنری پایش به آنجا نرسیده است، سفر کند.

پ- با عنایت به دو حقیقت فوق، دیگر نمی‌توان از این هنر انتظار داشت که صرفاً برای طبقات خاصی از جامعه فیلم بسازد. تماشاخانه‌ها و سینماها برای همه اقشار جامعه از فرهیخته و عامی گرفته تا بالغ و نابالغ، خویشتن‌دار و آتشی‌مزاج، پیر و جوان، قانون‌مند و قانون‌شکن ساخته شده‌اند. شاید کتاب یا موسیقی را بتوان به گروه‌های منتخبی از جامعه منحصر کرد، اما فیلم را نمی‌توان مگر به دشواری.

ت- پس آزادی عمل گسترده‌ای که به حوزه کتاب می‌توان بخشید در حوزه فیلم نمی‌توان قائل شد. زیرا:

ت-۱- کتاب توصیف می‌کند؛ ولی فیلم به طور زنده نمایش می‌دهد.

ت-۲- کتاب صرفاً از طریق کلمات به ذهن انسان راه می‌یابد؛ ولی فیلم به واسطۀ بازتولید رویدادهای واقعی و از طریق چشم و گوش به ذهن و دل انسان وارد می‌شود.

ت-۳- واکنش خوانندۀ کتاب عموماً به میزان تیزهوشی او بستگی دارد؛ در حالی که واکنش مخاطبان سینما با زنده بودن نمایش گره خورده است.

ث- در مقایسۀ فیلم با روزنامه نیز به چنین حقیقتی می‌رسیم. روزنامه‌ها از ابزار توصیف برای نمایش و معرفی موضوع‌شان کمک می‌گیرند، ولی فیلم با نمایش واقعی و عملی به هدف خود می‌رسد. روزنامه‌ها به دنبال حقیقت هستند و وقایع را آن طور که اتفاق افتاده، معرفی می‌کنند؛ اما فیلم ماجرا یا رویدادها را در روند نقش‌آفرینی و با صورتی از واقعیت زندگی به نمایش می‌گذارد.

ج- ممکنات در تئاتر، محالات در سینماست.

ج-۱- به خاطر وسعت و تنوع مخاطبان سینما و ماهیت ترکیبی این هنر می‌توان به خوبی به این نتیجۀ روان‌شناختی رسید که هر چه تعداد و تنوع مخاطبان بیشتر شود، مقاومت اخلاقی مردم در برابر کنایه‌ها و اغواگری‌ها نیز کاهش می‌یابد.

ج-۲- نور، بزرگ‌نمایی تصویر شخصیت‌ها، تأکید صحنه‌ای و عوامل دیگری از این دست به گونه‌ای عمل می‌کنند که داستان روایت‌شده روی پردۀ نقره‌ای، در مقایسه با تئاتر، از قدرت نفوذ بیشتری برخوردار است.

ج-۳- عشق و علاقه مردم به بازیگران زن و مرد در حدی فراتر از شخصیت واقعی آنان در تاریخ موجب همدلی و همذات‌پنداری مخاطبان با شخصیت‌های فیلم و داستان‌هایی می‌شود که در آنها ایفای نقش کرده‌اند. با این وجود، همین مردم به سرعت بازیگر را با نقشش اشتباه می‌گیرند و از احساسات، هیجانات و آرمان‌های متبلور در شخصیت ستارگان محبوب‌شان تأثیر می‌پذیرند.

چ- جوامع کوچک که از پیچیدگی‌ها و روند آب‌دیدگی معیارهای اخلاقی شهرهای بزرگ فاصله دارند به سهولت و به سرعت تحت تأثیر هر نوع فیلمی قرار می‌گیرند.

ح- شکوه اجتماعات مردمی، تصاویر بزرگ، ویژگی‌های تماشایی و دیگر موارد، بُعد عاطفی و احساسی مخاطبان را به شدت تحت تأثیر قرار داده و برمی‌انگیزد.

جابه‌جایی و دسترسی آسان، محبوبیت، جذابیت روحی و روانی، زنده بودن و نمایش صریح واقعیات در فیلم به ایجاد رابطه درونی عمیق بین فیلم و مخاطبان گسترده‌تر و جذب احساسات آنان می‌انجامد. از این رو مسئولیت‌های اخلاقی صنعت فیلم و سینما را نیز سنگین‌تر می‌سازد.

بخش دوم: اصول عملیاتی۸

هیچ فیلم یا تصویری نباید ملاک‌های اخلاقی بینندگانش را تنزل دهد.

این منظور به دو طریق زیر حاصل می‌شود:

الف- در حالتی که چهره یا وجهۀ جذابی از شر ساخته می‌شود و متقابلاً خیر را فاقد جذابیت به تصویر می‌کشند.

ب- در حالتی که همدردی مخاطبان را با جنایت، خطاکاری، شر و گناه برمی‌انگیزند. همین امر در مورد فیلمی که احساسات مخاطبانش را بر ضد نیکی، شرافت، بی‌گناهی، درست‌کاری و پاک‌دامنی برمی‌انگیزد نیز صادق است.

در اینجا باید خاطرنشان کنیم که همدردی با شخصِ گناهکار اساساً متفاوت از همدردی با گناه یا جنایتی است که بدان متهم شده است. تأسف از وضع رقت‌بار قاتل یا حتی درک شرایطی که زمینۀ ارتکاب جنایت را برای وی فراهم ساخته، خالی از اِشکال است؛ اما همدردی با خطایی که از او سر زده شایسته نیست.

نمایش یا معرفی شر غالباً از ضروریات هنر، داستان یا نمایش می‌باشد و بیان آن در قالب هنری، مشروط به رعایت موارد زیر، بی‌اشکال دیده می‌شود:

الف- نمایش شرارت و خطاکاری هیچ‌گاه نباید وسوسه‌انگیز و اغواگرانه باشد. حتی در صورتی که شرارت و خطاکاری نهایتاً در فیلم محکوم شده و مرتکبانش به کیفر می‌رسند، باز هم نباید با چنان جذابیتی ارائه شود که احساسات بشری را شدیداً به خود متمایل نموده یا از آن تأیید بگیرد به نحوی که محکومیت خطاکاری در ذهن بینندگان به فراموشی سپرده شود و لذت صوریِ حاصل از ارتکاب گناه در یادشان بماند.

ب- در سراسر فیلم باید خیر و شر از هم کاملاً متمایز باشند و شر همیشه با جلوۀ واقعی خود معرفی شود.

پ- مخاطب در انتهای فیلم باید به این نتیجه و احساس برسد که شر همواره غلط و خیر همواره درست است.

تحقیر یا تمسخر قوانین عرفی یا شرعی اکیداً ممنوع است و نباید احساسات بینندگان بر ضد آنها تحریک شود.

۱-۲-غالباً ضرورت گسترش پی‌رنگ داستان، چاره‌ای جز نمایش ارتکاب جرم و جنایت علیه قوانین الهی یا بشری باقی نمی‌گذارد. در این موارد لازم است تصویر خلاف‌کاری‌ها به نحوی ارائه نشود که همدردی بینندگان با مجرم در ضدیت با قانون یا جنایت در ضدیت با کیفردهندگانش را موجب شود.

۲-۲- ارائه تصویر بی‌عدالتی از دادگاه‌های کشور ممنوع است.

حتی‌المقدور از تصویر چهره‌ای غلط و تحریف‌شده از زندگی خودداری شود تا ارزش‌های واقعی در ذهن جوانان جای خود را به ارزش‌های دروغین ندهند.

از این مبحث فعلاً می‌گذریم. با این وجود، توجه تهیه‌کنندگان را به امکانات خارق‌العادۀ پردۀ نقره‌ای در رشد شخصیت، معرفی آرمان‌های درست و تلقین اصول و موازین صحیح در قالب داستانی جلب می‌کنیم. فیلم‌های آموزشی به‌طور بی‌وقفه مقوم و مروج شخصیت‌های والا و ارزشمند می‌باشند و داستان‌هایی را که در بهبود زندگی انسان‌ها مؤثر واقع می‌شوند تقدیم مخاطبان خود می‌کنند. فیلم‌های مذکور از این قابلیت برخوردارند که به عنوان بزرگ‌ترین نیروی طبیعی در خدمت بهبود و پیشرفت بشر باشند.

اصول پی‌رنگ

در چارچوب اصول کلیِ موضوعه در صفحات پیش:

۱-پی‌رنگ یا درون‌مایۀ داستان به هیچ وجه من‌الوجوه نباید مؤید شر و بر ضد خیر تنظیم و تدوین شود.

۲ –تمسخر خیر، بی‌گناهی، اخلاق یا عدالت در نمایش‌های کمدی و فکاهی ممنوع است.

۳-طرح مسئلۀ حق و باطل در پی‌رنگ داستان نباید ذهن بیننده را نسبت به این دو موضوع دچار تردید نموده یا مبهم باقی بگذارد.

۴-در پرداخت پی‌رنگ باید از تحریک همدردی و همدلی مخاطب با گناه، جنایت، خطاکاری یا شرارت پرهیز شود.

۵- نمایش یا معرفی وسوسه‌انگیز و اغواگرانۀ شر در پیرنگ ممنوع است.

فیلم درام جدی۹

۱-در بخش اصول کلی گفته شد که گناه و شر در داستان زندگی انسان‌ها نقش دارد و از این رو فی‌نفسه در زمرۀ مصالح دراماتیک محسوب می‌شوند.

۲-تزریق این مصالح به پی‌رنگ داستان باید به نحوی صورت گیرد که بین گناهِ فطرتاً دافعه‌انگیز و گناهِ فطرتاً جاذبه‌دار تمایز دقیق قائل شود.

۲الف- گناهانی مانند قتل، انواع و اقسام سرقت‌ها، جرائم حقوقی، دروغ‌گویی، نفاق، بی‌رحمی و غیره در ذیل گناهان دافعه‌انگیز طبقه‌بندی می‌شوند.

۲ب- گناهان جنسی، گناهان و جرم و جنایت‌های ماجراجویانه مانند راه‌زنی، سرقت‌های جسورانه، رهبری اشرار، جنایت‌های سازمان‌یافته، انتقام و غیره نیز در ردۀ گناهان جاذبه‌دار قرار می‌گیرند.

گناهان دستۀ اول ذاتاً فاقد جذابیت هستند، از این رو چندان حساسیت‌برانگیز نمی‌باشند و بیننده فیلم نیز به طور غریزی آنها را محکوم نموده و ابراز بیزاری می‌کند. اما از این هدف مهم نیز نباید غافل شد که حساسیت بینندگان، به ویژه جوانان و افراد تأثیرپذیر، نسبت به تفکر مجرمانه و واقعیت وقوع جرم نباید کاهش یابد و یا اساساً خنثی شود زیرا مردم حتی به قتل، بی‌رحمی، وحشیگری و جنایت‌های مشمئزکننده نیز عادت می‌کنند.

در پرداختن به گناهان دستۀ دوم باید نهایتِ دقت و تیزبینی را به کار گرفت، زیرا واکنش‌های طبیعی انسان‌ها به جذابیت‌های چنین مقولاتی کاملاً واضح است.

۳-بین فیلم‌هایی که برای پخش عمومی ساخته شده‌اند و فیلم‌هایی که برای اکران در تماشاخانه‌های منحصر به مخاطبان محدود و مشخص ساخته می‌شود، می‌توان و باید تفاوت و تمایز دقیقی قائل شد. درونمایه‌ها و پی‌رنگ‌هایی که برای مخاطبان نوع دوم فیلم‌ها تنظیم و پرداخت می‌شوند برای مخاطبان عمومی یا دستۀ اول فیلم‌ها نامناسب و خطرناک هستند.

توجه داشته باشید که غالباً رویۀ استفاده از تماشاخانه‌ها و سالن‌های عمومی و محدودسازی نمایش فیلمی خاص به «بزرگ‌سالان»، پاسخ کاملاً رضایت‌بخشی نمی‌دهد و اثراتی کوتاه و ناقص بر جای می‌گذارد. مع‌ذلک، ذهن و عقل انسان‌های پخته‌تر قادر است موضوعی را که در پی‌رنگ مطرح شده و «آسیب قطعی» ۱۰ به جوانان و نوجوانان می‌زند، به راحتی درک نموده و از آسیب‌های آن در امان بماند.

در صورتی که ساخت یا اختصاص چنین تماشاخانه‌های ویژه‌ای ضروری احساس می‌شود تا نمایش‌هایی با ماهیت پیش‌گفته (نمایش‌هایی با درونمایه‌های معمایی، مباحث دشوار و پردازش پخته‌تر) را منحصراً برای بینندگان بزرگسال پخش نمایند، می‌بایست راهی هم بیندیشند که فیلم‌های نامناسب برای پخش عمومی اما مجاز برای مخاطبان تعریف‌شده و مشخص نیز قابلیت اکران داشته باشند.

در تمام دنیا بر اهمیت رعایت اخلاق در سرگرمی تأکید شده است، زیرا وارد حریم خصوصی زندگی مردان و زنان شده و تأثیرات عمیقی بر آنها می‌گذارد؛ افکار و عواطف انسان‌ها در اوقات فراغت‌شان به درجات گوناگون توسط برنامه‌های سرگرم‌کننده اشغال می‌شود، و عاقبت‌الامر نیز کل زندگی آنها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.

غالباً گفته‌اند و همچنان می‌شنویم که هنر از نظر اخلاقی در ذات خود عنصری خنثی است، یعنی نه بد است و نه خوب و در چنین مواردی شاهد مثال خود را از موسیقی، نقاشی، شعر و از این قبیل پیدا می‌کنند؛ غافل از آنکه مگر همین موسیقی، شعر، تابلوی نقاشی و سایر موارد همگی محصول ذهن انسان نیستند؟ و مگر نه اینکه ذهن خالق چنین اثری در زمان خلق محصول هنری خود از فضیلت یا رذیلتی اخلاقی الهام گرفته است؟ پس آفریدۀ ذهن سالم یا ناسالم یقیناً تأثیر خاص خود را بر ذهن و اخلاق کسانی که با آن تماس می‌گیرند، می‌گذارد.