نگاهی به مستند «روزگار اکبر»؛

پرتره مردی ساده/ جای اکبر و عصایش در شهر خالیست

اکبر، مردی ساده است که توانسته ضعف را مقهور اراده‌اش کند و در جامعه‌اش نقشی فعال داشته باشد. چیزی که امروز نیازش در شهرهای ما حس می‌شود شهرهایی که هرچه دستمان پر باشد، باز گله می‌کنیم.

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار»، مستند «روزگار اکبر»، یکی از آثاری است که این روزها در قالب بسته فیلم اقتصاد مقاومتی جشنواره عمار با عنوان «هدیه‌ای برای آقای رئیس جمهور» در حال نمایش در نقاط مختلف است. این مستند، روایت فردی روستایی است که نابینایی و مشکلات نتوانسته مانع فعالیت‌های روزمره‌اش شوند و او در کنار کار و تلاش، پیگیر رفع مشکلات مردم و روستا هم می‌شود.

حامد گلناری- مستند «روزگار اکبر» ساخته قدرت باقری مستندی است سی دقیقه ای که در آن شخص نابینایی به تصویر کشیده شده که بر ضعفش غلبه کرده است. اکبر که کور مادرزاد است از همان ابتدای زندگی با این نقص خود به خوبی کنار آمده، به گونه ای که توانسته زندگی تشکیل دهد و فرزند و نوه داشته باشد. او در روستایی در ایلام زندگی می کند و به کشاورزی مشغول است.

مستندساز سعی دارد ابتدا با نشان دادن گوشه هایی از زندگی روزمره و کار و تلاش هر روزه اکبر، از او شخصیتی توانمند و خودساخته به تصویر بکشد. سپس به جنبه های اجتماعی زندگی او می پردازد و به نقش آفرینی هایش در پیشرفت و آبادانی روستا اشاره می کند.

موضوع مستند روزگار اکبر، به عمد یا به اتفاق بسیار شبیه مستند مطرح و ستایش شده «مشتی اسماعیل» ساخته مهدی کیاسری است. یعنی چه از حیث سوژه و تا حدی نحوه پرداخت و حتی برخی نماها، سایه سنگین «مشتی اسماعیل» را بر «روزگار اکبر» شاهد هستیم که پس از موفقیت های بی بدیل مستند «مشتی اسماعیل» امری چندان غریب نیست.

اینکه مستندی از موفقیت اثری دیگر خواسته یا ناخواسته تأثیر بگیرد ذاتا اتفاق بدی نیست و حتی می توان از این دید هم به آن نگاه کرد که شاید ما در نگاه به سوژه های غیر معروف اما الگو، توانسته ایم به یک سبک برسیم. ساخته شدن مستندهای بسیاری با محوریت شخصی با ضعف و نقص در کنار نشان دادن روحیه بالا و تلاش و کوشش های او نوید رسیدن به این سبک و نگاه را می دهد.

در لحظاتی که مستندساز به سوژه- فارغ از نگاه قهرمانانه ای که دارد- نزدیک می شود و ما را با ابعاد واقعی زندگی اکبر آشنا می کند مستند گیرایی و صفای قابل توجهی پیدا می کند مانند لحظات بازی اکبر با نوه اش یا پیاده روی روزانه اش که نشان می دهد که به سلامتی اش اهمیت می دهد. شاید دلیل اصلی این گیرایی را بتوان در طبیعی تر بودن این لحظات در قیاس با لحظاتی مانند پادرمیانی اکبر برای فروش گاو جستجو کرد.

به نظر می رسد که کارگردان قصد داشته است بر بعضی اشیا و مکان ها تأکید کند و آن ها را فراتر از چیزی که هستند نشان دهد و اصطلاحاً نگاهی موتیف وار به آن داشته باشد. مانند عصا که در کل فیلم آن را می بینیم و در ابتدا و انتها بر روی آن تأکید ویژه ای شده است و همچنین مزرعه و محصول. تا حدودی می توان گفت که اشاره به زمین و مزرعه توانسته است به کمک فیلم بیاید اما در صورت پرداخت بهتر به بحث کاشت و استفاده از مفاهیم و آموزه های دینی در این زمینه و ارتباط آن با جهان آخرت دارد، شاهد مستندی سرحال‌تر بودیم.

فیلمساز به درستی خواسته است از سیر داستانی به عنوان نخ تسبیحی استفاده کند که این از ملزومات چنین مستندی است. در لحظاتی هم توانسته مخاطب را با روایت خود همراه کند اما افراط در این روش و استفاده نامناسب آن معمولا باعث می شود که به وجوه اسنادی مستند لطمه بزند و مخاطب را با مصنوعی بودن کاراکتر ها مواجه کند که گاهی این مسئله در «روزگار اکبر» به چشم می خورد.

به هر ترتیب باید توجه داشت که روی آوردن مستندسازان به پرتره و خصوصا معرفی کسانی که چهره نیستند و در عین گمنامی، می شود از حقایق و ظرایف زندگی شان بهره برد، قابل تقدیر است. در همین راستا می توان مستند «روزگار اکبر» را تلاشی برای به نمایش در آوردن مردی ساده دانست که توانسته است ضعف را مقهور اراده اش کند و در جامعه اش نقشی فعال داشته باشد. چیزی که در شهرهای امروز ما نیازش حس می شود. شهرهایی که هرچه هم دستمان پر باشد، باز از تنگ دستی گله می‌کنیم و دست روی دست گذاشته و تلاشی هم برای تغییر وضع موجود نمی کنیم و چشممان به دیگران است.

در این شهر جای اکبر و عصایش خالیست.