گزارشی از یک کار تمیز آتش به اختیار؛

عزم مادر و پسر اکران کننده برای انقلاب فرهنگی در پایتخت بختیاری‌ها

یک مادر و پسر 13 ساله‌اش از یک سال پیش با دیدن فیلم داستانی «هنگامه» با جشنواره عمار آشنا شدند شروع به اکران فیلم‌های عمار در نقاط مختلف شهرستان اردل استان چهارمحال و بختیاری کردند.

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار»، اکران کننده ۱۳ ساله اردل می‌گوید: اوایل، مشکلات زیادی داشتیم، به ما می‌گفتند حقوق میلیونی از دبیرخانه جشنواره عمار می‌گیریم یا اینکه پولمان زیادی کرده، خرج عمار می‌کنیم اما حالا بعد از گذشت یک سال، خود مردم به خانه ما مراجعه می‌کنند و درخواست اکران فیلم‌های عمار را دارند. در کنار اکران‌ها، سخنرانی‌های آقا(رهبری) را هم چاپ و توزیع می‌کنیم.

داشتم گروه‌های تلگرامی‌ عماری‌ام را چک می‌کردم، اتفاقی به عکس کیکی خوردم که روی آن نوشته شده بود: «جشن صد و هفتمین اکران فیلم‌های عمار».

دقیق که شدم فهمیدم ارسال کننده این عکس همان کسی است که حدود یک ماه پیش، عکسی از شروع بافت یک قالی با لوگوی جشنواره عمار را برای ما ارسال کرده بود.

یک مادر و پسر ۱۳ ساله‌اش که از حدود یک سال پیش با فیلم داستانی «هنگامه»(که زمان اکرانش با استقبال خیلی خوب اکران کنندگان عمار مواجه شده بود)، با جشنواره عمار آشنا شدند و از همان موقع در شهری که ظاهرا انجام کار فرهنگی در آن دردسر زیاد دارد بخصوص برای یک خانم و نوجوان ۱۳ ساله! شروع به اکران  فیلم‌های عمار در جاهای مختلف شهرستان اردل استان چهارمحال و بختیاری کردند.

شماره این اکران کننده را از دوستان گرفتم تا داستان کیک و قالی را بپرسم. ولی هر قدر تماس گرفتم «امکان‌پذیر» نبود، تلگرام پیام دادم،۲۰ دقیقه‌ نشد، جواب دادند؛ هادی صفری ۱۳ ساله! ظاهرا گوشی‌اش مشکل داشت، نمی‌شد تماس گرفت، حرف‌ها را تلگرامی ادامه می‌دهیم.

ماجرای کیک هفت کیلویی را پرسیدم گمی‌گوید «خوب ۱۰۷[اُمین] اکرانم بود، دوست داشتم جشن بگیرم، من این کار رو فقط بخاطر خدا، شهدا و آگاهی مردم شهرم می‌کنم، می‌خوام که کسی نباشه که ازم سوال کنه دبیرخونه[جشنواره مردمی فیلم] عمار چیه، مدافع حرم کیا هستن و یعنی چه».

هادی، بریده بریده، جواب می‌داد و این کمی اذیت کننده بود.

می‌گوید برای جشن صد و هفتیمن اکرانشان که با بریدن قالی [جشنواره]عمار همراه شد، مادرم، بهترین کار را کرد و همان آقایی را که به خاطر اکران فیلم‌های عمار در مسجد به او توهین کرده بود، با ماشین دربست، به مراسم آورد. حدود ۱۴۰ نفر برای مراسم دعوت کرده بودیم، «اول از همه» هم خانواده شهدا را دعوت کردیم. البته آقا هادی، خودش، بیشتر از اینها، از دست این «حاج‌آقاها» شاکی است، می‌گوید آنها کاری برای مردم نمی‌کنند.

درباره اکران‌ فیلمهای عمار می‌گوید بیشتر مساجد و حسینیه‌های شهر اکران داشته‌اند، برای اهالی ۳۵ روستا و کارکنان پنج شرکت نفتی جنوب  فیلم های عمار را همراه با مادر پخش کرده‌اند.

می‌گوید برای اکران فیلم در روستاها با شوراها یا دهیاری‌ها  هماهنگ می‌کنند، بعد با تاکسی تلفنی به روستاهایی که بعضی از آنها خیلی دور هستند، می روند. روستایی هست با ۱۰ هزار تومان و روستایی هست که با ۱۵۰ هزار تومان! برای اکران به آنها رفته‌اند.

روستای «قراب» را با تاکسی رفته‌اند و فیلم‌های «خاکریزهای نمکی»، «سلام» و «اولی‌ها» را برای اهالی اکران کرده‌اند و بعد با همان تاکسی که منتظرشان بوده، برگشته‌اند، ۱۵۰ هزار تومان، چهار ساعت رفت و برگشت.

روستای «سرچاه» را هم که ۲۲ کیلومتری اردل است، با ماشین دربستی رفته‌اند و تقریبا از صبح تا شب برای مردم و اهالی روستا فیلم‌های جشنواره عمار را اکران کرده‌اند؛ مستند‌های «برادران»، «ایرانی‌های مرتد»، «پسرم»، فیلم‌های داستانی «سلام»، «اولی‌‌‌ها»، «آلبالو خشکه» و انیمیشن‌ «خاکریزهای نمکی» را پخش کرده‌اند. طبق روال همیشگی اکران‌هایشان شیرینی هم داده‌اند و سرِ جمع، حدود ۱۷۰ هزار تومان از جیب خودشان برای این کار هزینه کرده‌اند.

از هادی که به قول خودش بوشهری است، خواستم درباره اکران‌هایشان بیشتر بگوید، با همان وضعیت توضیحات کوتاه و بریده بریده، می‌گوید قبلا تصاویر و فیلم‌های نزدیک به ۷۰ اکرانشان را در قالب یک CD برای دبیرخانه عمار فرستادند اما ظاهرا گم شده است و به همین خاطر، از دست بچه‌های عمار ناراحت شدند.

قرار بوده که صدوهفتمین اکران، اکران آخرشان باشد که یکی از مدافعان حرمی که آنها را می‌شناخته‌، با اطلاع از این این ماجرا تماس گرفته و گفته ادامه بدهند که او و مادرش هم تصمیم می‌گیرند، همچنان ادامه دهند.

هادی می‌گوید خودش هم دفتری برای ثبت اکرانهایشان دارد و تاریخ و محل اکران‌ها را در آن یادداشت می‌کند.

این پسر ۱۳ ساله ادامه می‌دهد مادرش نویسنده و هنرمند هم است، نقشه «قالی عمار» را خودش زده و خودش هم بافته است تا به دبیرخانه جشنواره عمار بفرستند، کارگاه قالی‌بافی هم داشته است که بخاطر وضعیت اقتصادی بدی که ایجاد شده با وجود داشتن ۷۰ کارگر و کارآموز تعطیل کرده‌اند. پیش از آن هم کفش‌های گیوه می‌بافته است.

آقا هادی می‌گوید تنها به اکران فیلم‌های عمار بسنده نکرده‌اند، ایام برگزاری هفتمین دوره جشنواره عمار چهار تا قالی و ۱۰ سکه دوره صفوی جهت اهدا به فیلمسازان عماری برای دبیرخانه فرستاده بودند. تعدادی عروسک دست‌ساز هم برای آقای منفرد(دبیر اجرایی جشنواره) فرستادند که به دست دختران شهدای مدافع حرم برساند.

در مراسم اختتامیه استانی جشنواره عمار در شهرکرد هم یک قندان دوره صفویه را به حسن شمشادی خبرنگار باسابقه‌ای که چندین سال در سوریه بوده است، اهدا کردند. نزدیک هزار قرص نان هم برای پذیرایی مراسم اختتامیه با خرج خودشان آماده کردند.

می‌گوید اوایل، مشکلات زیادی برای اکران داشتیم، به ما می‌گفتند حقوق میلیونی از دبیرخانه عمار می‌گیریم یا اینکه پولمان زیادی کرده، خرج عمار می‌کنیم اما مادرم می‌گفت به کارم ادامه می‌دهم تا همه بفهمند که حرفهایشان درست نیست و برای آگاهی مردم است که فیلم پخش می‌کنیم و کارهای فرهنگی انجام می‌دهیم.

هادی ۱۳ ساله می‌گوید حالا بعد از گذشت یک سال، خود مردم به خانه ما مراجعه می‌کنند و درخواست اکران فیلم‌های عمار را دارند.  الان در کنار اکران‌ها، برنامه قرآن خوانی و دعاخوانی هم داریم و سخنرانی‌های آقا(رهبری) را چاپ و توزیع می‌کنیم.

آقاهادی ادامه می‌دهد درست است که تازه با جشنواره عمار آشنا شدیم ولی به اندازه هفت سال جشنواره، زحمت کشیده‌ایم.

ساعت از نیمه شب هم گذشته و نزدیک ۲ بامداد هست که به سختی و طوری که مبادا آقا هادی ناراحت شود، خداحافظی می‌کنم با این قول که با مادرش حرف بزند تا درباره اکران‌هایشان مصاحبه کنیم.

صبح روز بعد، خانم حیدری، مادر هادی ۱۳ ساله که متوجه صحبت‌های من و پسرش درباره کارهای فرهنگی‌شان در اردل شده بود، علی‌رغم گله‌مندی که از بچه‌های جشنواره عمار داشت، گفت قالی‌(جشنواره عمار) را که داده‌ام قاب کنند، بعد برای تبرک می‌فرستم مشهد، حرم امام رضا(ع)، بعد از آن «قالی عمار» را  برای دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار می‌فرستم.

به هر صورتی بود بالاخره از خانم حیدری قول گرفتیم که همین روزها مصاحبه مفصلی درباره کارهای تمیز فرهنگی‌شان در شهرستان اردل داشته باشیم.

علی الحساب ویدیویی از برش «قالی (جشنواره)عمار» و تصاویری از انتشار اخبار اکران‌ها و کارهای فرهنگی‌شان در نشریات محلی برای‌مان می‌فرستد.